- شماره 466
1- خرقه: لباس رسمي صوفيان – فرهنگ. رهن: گرو، براي گرو نهادن خرقه – 2 / 376. اولي: سزاوارتر. دفتر: در اينجا بايد نماد علم رسمي و ظاهري باشد، خواجه بارها در ديوان خود از مدرسه و قيل و قال آن به طعن و طنز صحبت کرده است. علي التّظاهر نبايد مراد دفتر شعر باشد – دفتر دانش 3 / 378. ناب: خالص.
اين خرقه ي ريايي اي که من دارم، همان بهتر که در گرو شراب باشد و اين دفتر دانش بي معني سزاوار است که در شراب خالص غرق شود.
2- خرابات: – فرهنگ. خراب: مست و بي خود که با خراباتي صنعت اشتقاق است.
چون عمر خود را بر باد دادم و نابود ساختم، حالا که مي نگرم، مي بينم بهتر است که در گوشه ي ميخانه مست و خراب بيفتم.
3- درويشي: رندي و قلندر.ي سينه پر از آتش و ديده پر از آب بودن: کنايه از اندوهگين و بي قرار بودن.
چون آينده نگري و نفع طلبي از رندي و قلندري دور است؛ پس همان بهتر که سينه سوزان و ديده گريان باشد.
4- زاهد: پارسا، بي ميل به دنيا – زهد در فرهنگ. چنگ: – 8 / 29. رباب: – 8 / 29. با چنگ و رباب گفتن: ايهام دارد: 1- با نغمه و آهنگ بيان کردن به طوري که همه بشنوند. 2- فقط به چنگ و رباب گفتن.
من حال و وضع زاهد رياکار با مردم نخواهم گفت و اگر باز گويم، بهتر آن است که با نغمه ي چنگ و رباب به صداي بلند بگويم و آشکار نمايم.
5- بي سر و پا بودن: کنايه از بي نظم و پريشان بودن. زاين دست: از اين گونه، بدين ترتيب.
تا وقتي که حال و وضع روزگار بدين ترتيب بي نظم و آشفته باشد، همان بهتر که در سر، عشق ساقي و در دست، جام شراب باشد و به عيش و عشرت بپردازيم.
6- تاب کشيدن: رنج کشيدن. بين دو «تاب» جناس تامّ است.
هرگز از معشوق زيبايي چون تو دست برنمي دارم. اگر قرار باشد که رنج و تابي را تحمّل کنم، بهتر آن است که از جانب زلف تابدار تو باشد.
7- ميکده: خرابات. رندي: لاابالي گري و بي قيدي، رسوايي – فرهنگ. بين پير و شباب تضادّ است.
اي حافظ، وقتي پير شدي، از خرابات بيرون بيا و به عيش و مستي نپرداز؛ زيرا که رسوايي و هوس بازي بهتر است در دوران جواني باشد.