- شماره 465
1- چنم: کوتاه شده ي چينم، بچينم.
بامدادي براي چيدن گلي به باغ رفتم، ولي ناگهان نغمه ي بلبلي به گوشم رسيد،
2- چمن: سبزه و گياه، مجازاً باغ. غلغله: بانگ و خروش و همهمه و غوغا.
بيچاره بلبل مانند من گرفتار عشق گلي شده بود و از غم عشق در باغ بانگ و غوغا به پاکرده بود.
3- تأمّل: دقّت و بررسي.
در آن چمن و باغ پيوسته مي گشتم و به کار عشق آن گل و بلبل دقّت و تأمّل مي کردم.
4- حسن: جمال و زيبايي. قرين: هم دم و مصاحب. تفضّل: لطف و عنايت. تبدّل: تغيير و دگرگوني.
گل با حسن و زيبايي هم نشين و بلبل با عشق و دلدادگي هم دم گشته بود و نه گل لطف و عنايتي به بلبل داشت و نه بلبل در عشق خود نسبت به گل تغييري مي داد.
5- وقتي که آواز بلبل در دلم اثر کرد، چنان بي قرار و مست گشتم که ديگر هيچ تاب و تحمّلي برايم باقي نماند.
6- در اين باغ گل هاي بسياري شکفته مي شود، ولي کسي بدون رنج و زحمت خار گلي نچيده و بهره اي نبرده است.
7- مدار (دوم): گردش که با مدار (اوّل) جناس تامّ است. فرج: گشايش در کار.
اي حافظ، از گردش روزگار انتظار گشايش کاري نداشته باش؛ زيرا که فلک هزار عيب دارد و حتّي يک لطف و عنايت نيز ندارد.