- شماره 464
1- حسن: جمال و زيبايي.
کار حسن و جمال تو مانند عشق من به اوج کمال خود رسيده است. شاد باش؛ زيرا که براي اين دو نقصان و زوالي نيست؛ هرچند که گفته اند هر چيزي که به کمال برسد، کم کم در او زوال پيدا مي شود.
2- در وهم نمي گنجد که عقل بتواند در خيالش بهتر و زيباتر از تو بيابد و مثال بزند.
3- حظ: خوشي و کاميابي، نصيب. گر زآنکه: حرف شرط است، اگر چنان که. هرگز: گاهي، زماني. (لغت نامه). روزي (دوم). نصيب و قسمتي که با روزي اوّل جناس تامّ است.
اگر تنها گاهي يک روز در همه ي زندگي ام وصال و ديدار تو حاصل گردد، گويي به اندازه ي تمام عمر کامياب شده ام.
4- آن لحظه که در کنار تو هستم، گويي يک سال به اندازه ي يک روز است و زماني که از تو دورم، يک لحظه برايم يک سال به نظر مي آيد.
در حالي که چشمم خيال و تصوّري از خواب ندارد و نمي خوابد.
6- مهر: محبّت و در معني خورشيد که در اينجا مراد نيست، با هلال ايهام تناسب است. خوب: زيبا. شخص: تن و جسم.
اي معشوق، بر دل عاشق و زار من رحم کن؛ زيرا که از عشق چهره ي زيباي تو جسم ناتوان و رنجورم مانند هلال ماه باريک شده است.
7- احتمال: تحمّل و پايداري.
اي حافظ، اگر خواهان وصال يار هستي، گله مکن؛ زيرا بايد بيش از اينها درد دوري و جدايي را تحمّل کني.