- شماره 453
1- اي کسي که پيوسته به خود مغروري، اگر از عشق بهره اي نبرده اي، عذرت پذيرفته است؛ زيرا غرور و خودبيني انسان را به عشق نمي رساند.
2- عقيله: هر چيز نفيس و باارزش و با عقل صنعت اشتقاق است.
به گرد عاشقان ديوانه مگرد؛ زيرا که تو به داشتن عقل باارزش مشهوري.
3- شور و مستي عشق در سر تو نيست، به دنبال کار خود برو که تو از شراب انگوري مستي.
4- دواي درد عشق عاشقان، داشتن روي زرد و آه و دردآلود است.
5- نام و ننگ: کنايه از عزّت و آبرو و اعتبار. ساغر: جام و پياله ي شراب. مخمور: خمارآلود و مست – 6 / 22.
اي حافظ، حالا که مست و خماري، ساغر مي طلب کن و از آبروي خود بگذر.