- شماره 416
1- خنک: شبه جمله است، خوشا. نسيم: باد ملايم، باد صبا و نسيم سحر. معنبر: عنبرآميز و معطّر – 5 / 58. شمامه: – 6 / 400. هوا: اشتياق و آرزو، عشق. بامداد پگاه: صبح زود. خنک در معني سرد با نسيم و هوا در معني باد ايهام تناسب و بين نسيم در معني براي خوش با معنبر ايهام تناسب است.
خوشا نسيم عنبرين بوي دل انگيزي که در اشتياق ديدار تو، در آغاز صبح شروع به وزيدن کرد.
2- دليل: راهنما. طاير خجسته لقا: پرنده ي مبارک ديدار، کنايه از هدهد است که در داستان منطق الطّير عطّار راهنماي مرغان شد تا آنان را به درگاه سيمرغ هدايت نمايد. ديده آب شدن: کنايه از نابينا شدن و نيز ايهام تبادري به پراشک شدن چشم دارد.
اي پرنده ي مبارک ديدار، راهنماي من شو تا به بارگاه دوست برسم؛ زيرا که در اشتياق ديدار آن، چشمانم غرق در اشک شد و نابينا گشت.
3- شخص: تن و بدن. نزار: لاغر، ضعيف و نحيف. غرق خون دل بردن: کنايه از سخت اندوهگين و ازرده خاطر بودن. افق: کناره ي آسمان.
خواجه تن لاغر و ضعيف خود را به هلال مانند کرده است و مي فرمايد: به ياد تن رنجور و نحيفم که سخت اندوهگين و آزرده خاطر است، به هلال ماه در کرانه ي آسمان نگاه کنيد.
4- زهي: شبه جمله است، چه بسيار، افسوس و دريغ.
بسيار مايه ي شرمساري است که من بي تو نفس مي کشم و زنده ام، مگر اينکه تو مرا ببخشايي؛ وگرنه چه عذري مي توان براي اين گناهِ بي تو زنده بودن داشت؟
5- طريقت: – 2 / 71. مهر: دوستي و محبّت و در معني خورشيد که در اينجا مراد نيست، با سپيده دم ايهام تناسب است. صبا: نسيم صبحگاهي. شعار: در اينجا به معني مطلق لباس و جامه است. شعار سياه: لباس سياه و در اينجا استعاره از شب.
همان گونه که عاشقان و دوستان تو در طريق عشق و دوستي حجاب تاريکي را دريدند و به نور و روشني رسيدند، صبا نيز از آنان آموخت که به هنگام صبح، جامه ي سياه شب را بدرد و نور خورشيد را ظاهر سازد.
6- تربت: گور. دميدن: روييدن و سبز گشتن.
در اشتياق ديدن روي زيبايت، حتّي پس از مرگ هم، از خاک گورم به جاي گياه گل سرخ مي رويد.
چنين که در دلِ من داغِ زلفِ سرکشِ توست
بنفشه زار شوم تربتم چو در گذرم
(غزل 2 / 330)
7- خاطر: فکر و انديشه، دل. نازک: ظريف و لطيف، حسّاس و زودرنج. ملالت: دل تنگي و آزردگي. حافظ: خواجه در اينجا به معني لغوي آن يعني نگهبان و مراقبت نيز نظر دارد. بسم الله گفتن: براي شروع هر کار بسم الله گفتن، آغاز و شروع کردن.
به اين زودي به خاطر لطيف و زودرنج خود آزردگي و دل تنگي راه مده، زيرا که حافظ تو همين لحظه بسم الله گفته و ديدار تو را آغاز کرده است.