• شماره 406

1- ماه ابروان: اضافه ي تشبيهي، ابروان از جهت خميدگي، به هلال ماه مانند شده است.

معشوق گفت: تو که براي ديدن ماه نو بيرون آمدي و آن را بر من ترجيح دادي، از هلال ماه ابروان من شرم کن و برو.

2- حفظ: نگه داري و نگهباني. جانب: طرف.

مدّت مديدي است که دل عاشق تو اسير کمند زلف تابدار ماست؛ پس، از نگه داري و رعايت حال دوستان خود غافل مشو و آنها را رها مکن.

3- فروختن: کنايه از ناز و تفاخر کردن. عطر عقل: اضافه ي تشبيهي، عقل به عطر مانند شده است. هندوي زلف: زلف سياه و هندو منسوب به هند، «سياه از هر چيز» (لغت نامه). نافه ي مشکين: نافه ي معطّر – 2 / 1. نيم جو: کنايه از چيز کم و اندک – 5 / 64. بين عطر، نافه و مشکين و بين هزار و نيم تناسب است.

در برابر گيسوي سياه و معطّر ما، عطر عقل خود را مفروش و آن را به رخ مکش که در پيچ و تاب زلف خوش بوي ما هزار نافه ي معطّر به قدر نيم جو نمي ارزد.

4- وفا: – 2 / 90. تخم وفا و مهر: اضافه ي تشبيهي، وفا و مهر به تخم مانند شده است. کهنه کشته زار: مزرعه ي قديمي، استعاره از دنيا، يادآور حديث: اَلدُّنيا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ (احاديث مثنوي، 112). عيان: روشن و آشکار. موسم: وقت و هنگام، فصل. موسم درو: هنگام بهره برداري و نياز.

در اين مزرعه ي کهنه ي دنيا زماني تخم وفاداري و عشق به بار مي نشيند و آشکار مي گردد که فصل درو و برداشت محصول فرارسيده باشد؛ يعني در هنگام نياز و بهره مند شدن متوجّه مي شوي که وفا و مهر در دنيا وجود ندارد.

5- رمز: اشاره و سخن سربسته، راز. سير: – 5/ 60. اختران کهن سير: ستارگاني که از ديرباز تاکنون در حال حرکتند. بين رمز و سرّ و بين اختران، سير و ماه تناسب و بين کهنه و نو تضادّ است.

اي ساقي، شراب بياور تا بنوشم و در حال مستي، پرده از اسرار ستارگان کهن سير و ماه نو بردارم و فاش سازم،

6- افسر: تاج. سيامک: پسر کيومرث است که به دست ديوان کشته شد و کيومرث به خون خواهي او به جنگ ديوان رفت و با کمک هوشنگ، پسر سيامک، ديوان را مقهور کرد. (فرهنگ تلميحات ذيل کيومرث). ترک کلاه: به هر قسمت و قطعه اي از کلاه گفته مي شود (لغت نامه). زو: پسر طهماسب و برادرزاده و جانشين نوذر بود که در ايران پنج سال پادشاهي کرد. (فرهنگ اساطير)

(که) در ابتداي هر ماه شکل هلال ماه نو، تاج سيامک و ترک کلاه زو را نشان مي دهد.

7- جناب: درگاه و آستان. پير مغان: پير ميکده و طريقت – فرهنگ. مأمن: جاي امن، پناه گاه. وفا: – 2 / 90. حديث: سخن، قصّه و حکايت.

اي حافظ، درگاه پير مغان جايگاه امن عشق و وفاداري است؛ پس نزد او درس حديث عشق بخوان و سخنش را با جان و دل بشنو.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا