- شماره 376
1- وقت گل: فصل بهار و هنگام شکفتن گل. اهل دل: صاحب دل و زنده دل. نيوشيدن: گوش کردن.
اي دوستان، در فصل بهار بهتر است که به عيش و شادي بپردازيم؛ اين سخن صاحب دل است و بايد آن را با جان و دل گوش کنيم.
2- کرم: جوانمردي و بخشندگي. خواجه معمولاً نهادهاي ظاهر شريعت را در ديوان با طعن و طنز بيان مي دارد؛ از جمله: سجّاده، تسبيح، خرقه، مسجد، نماز، روزه و غيره و بارها به گرو نهادن و فروختن سجّاده براي به دست آوردن مي با طنز اشاره کرده است:
به کويِ مَي فروشانش به جامي برنمي گيرند
زهي سجّاده ي تقوا که يک ساغر نمي ارزد
(غزل 2 / 151)
دلق و سجّاده ي حافظ ببَرد باده فروش
گر شرابش ز کفِ ساقيِ مَه وش باشد
(غزل 7 / 159)
در خراباتِ مُغان گر گذر افتد بازم
حاصلِ خرقه وُ سجّاده روان دربازم
(غزل 1 / 335)
دوش رفتم به درِ ميکده خواب آلوده
خرقه تر دامن و سجّاده شراب آلوده
(غزل 1 / 423)
بزرگواري و بخشندگي در کسي نيست و زمان عيش و عشرت از دست مي رود؛ پس چاره آن است که سجّاده را بفروشيم و شراب بنوشيم.
3- خوش: زيبا و دل پسند. فرح بخش: شادي بخش و نشاط انگيز. نازنين: با ناز و زيبا، گرامي و دوست داشتني. به روي کسي مي خوردن: به شادي روي کسي شراب نوشيدن – 8 / 123.
هواي خوش و نشاط انگيزي است؛ خدايا، معشوق نازنين و دلربايي بفرست تا به شادي ديدن چهره ي زيبايش شراب سرخ بنوشيم.
4- ارغنون: – 3 / 293. ارغنون ساز فلک: ارغنون نواز فلک، کنايه از ستاره ي زهره – 5 / 145؛ خواجه در جاي ديگر مي فرمايد:
در زوايايِ طَرَب خانه ي جمشيدِ فلک
ارغنون ساز کند زُهره به آهنگِ سماع
(غزل 3 / 293)
رهزن: ايهام دارد: 1- راهزن و دزد 2- نوازنده و آهنگ ساز که در اين معني با ارغنون ساز ايهام تناسب است. ناله: – 2 / 123.
چگونه از اين غصّه و درد ناله سر ندهيم و چرا بانگ و فرياد برنياوريم؟ که زهره، ارغنون نواز آسمان که ستاره ي سعد است و هنرمندان و رامشگران را حمايت و پشتيباني مي کند، راهزن و دشمن اهل هنر شده است.
5- به جوش آمدن: کنايه از بي قرار شدن و به هيجان آمدن. لاجرم: ناچار، ناگزير. حرمان: ناکامي و محروميّت. هوس: ميل و آرزو، اشتياق. آتش حرمان و هوس: اضافه ي تشبيهي، حرمان و هوس به آتش مانند شده است.
گل شکفت و بي قرار گشت و ما شرابي ننوشيديم و جرعه اي بر گل نيفشانديم؛ پس به ناچار از آتش ناکامي و محروميّت و به آرزو نرسيدن، بي قرار و در جوش و خروشيم.
6- کشيدن: نوشيدن. قدح: جام و پياله ي شراب. لاله: 0 9 / 58. قدح لاله: اضافه ي تشبيهي، خواجه مجموعه ي گلبرگ هاي لاله را به جام شراب مانند کرده است که گويي پيوسته جام به دست است و باده مي نوشد.
مگر که لاله بدانست بي وفاييِ دهر
که تا بزاد و بشد، جامِ مي ز کف ننَهاد
(غزل 7 / 101)
موهوم: خيالي. چشم بد: چشم زخم، – 5 / 246. مطرب: 8 / 3.
در خيال، از جام لاله شراب مي نوشيم و چشم بد دور باد که ما بدون مطرب و مي مست و خرابيم؛ به عبارت ديگر، اگر وجه مي نيست و معشوق ميسّر نمي شود، در خيال، عشق مي بازيم و از قدح لاله شراب مي نوشيم و مست مي گرديم.
7- بلبل: – 1 / 77. موسم گل: وقت و هنگام گل، فصل بهار.
اي حافظ، اين حال شگفت را با چه کسي مي توان در ميان گذاشت که ما مانند بلبلاني هستيم که به ناچار در فصل بهار خاموشيم و نغمه سرايي نمي کنيم!