• شماره 369

1- چشم داشتن: کنايه از توقّع و انتظار داشتن، اميد و آرزو داشتن. خود: «حرف ربط، وليکن، امّا.» (لغت نامه)

ما از دوستان انتظار کمک و ياري داشتيم، ولي آنچه را که خيال مي کرديم، اشتباه بود.

2- درخت دوستي: اضافه ي تشبيهي، دوستي به دوخت مانند شده است. بر: ميوه و ثمر. حاليا: حالا، اکنون. بين درخت، بر، تخم و کاشتن تناسب است.

اکنون بذر دوستي و محبّت را کاشتيم تا ببينيم که چه وقت به بار مي نشيند و ميوه مي دهد.

3- آيين درويشي: رسم و راه فقر و درويشي – درويش در فرهنگ. ماجرا: – 7 / 17.

جدل و قيل و قال رسم و روش درويشي نبود، وگرنه ماجراهاي بسياري بين ما وجود داشت.

4- شيوه: کرشمه و ناز (لغت نامه). بين جنگ و صلح تضادّ است.

ناز و کرشمه ي دلرباي چشمت از روي فريب و نيرنگ قصد جنگ داشت و ما اشتباه کرديم و آن را صلح پنداشتيم.

5- حسن: جمال و زيبايي. گل بن حسن: اضافه ي تشبيهي، حسن به گل بن و بوته ي گل تشبيه شده است. دل فرزو: زيبا و مايه ي شادي و روشني دل. دم: نفس و دعا (لغت نامه). همّت: – 12 / 12.

اي معشوق، گل بوته ي حسن و جمالت به خودي خود زيبا و دل افروز نشد، بلکه نفس و دعاي همّتي که ما براي شکوفايي و زيبايي آن صرف کرديم، سبب دل افروزي آن گرديد.

6- نکته ها: ايرادها و خرده گيري ها، کنايه از سخنان سربسته (لغت نامه)

سخنان سربسته و اعتراض هاي بسيار گفته شد، ولي کسي گله و شکايتي نکرد و ما هم جانب ادب و احترام را رها نکرديم.

7- دل دادن: کنايه از عاشق شدن. محصّل: حاصل کننده و به دست آورنده، «مأمور جمع آوري ماليات» (لغت نامه)

معشوق گفت: اي حافظ، تو خود دل به ما دادي و عاشق شدي. ما بر کسي مأموري را براي گرفتن دل قرار نداديم.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا