- شماره 293
1- ابداع: آفرينش. کاخ ابداع: اضافه ي تشبيهي، ابداع و آفرينش به کاخ رفيع و بلند مانند شده است که در اينجا مراد آسمان است. خاور: مشرق. شمع خاور: استعاره از خورشيد. شعاع: نور و پرنور.
هنگام بامداد که از نهان خانه ي کاخ آفرينش، خورشيد عالم تاب نور خود را بر همه جا مي پراکند،
2- آينه: استعاره از خورشيد. جيب: گريبان، يقه. افق: کرانه ي آسمان.
آسمان، خورشيد را از گريبان افق بيرون مي آورد و چهره ي عالم را به هزاران گونه در آن نمايان مي سازد،
3- طرب خانه: خانه ي طرب و شادي، عشرت کده. جمشيد: – 4 / 101. جمشيد فلک: اضافه ي تشبيهي، فلک به جمشيد مانند شده است. ارغنون: «ارغنون در اصطلاح موسيقي، سازي است از خانواده ي آلات موسيقي بادي (ذوات النفخ). يوناني ها به آن ارگانون (Organon) مي گويند و برخي معتقدند که اين ساز از يونان به ايران آمده است. اين ساز از نظر چگونگي ساختمان انواع دارد که از آن جمله است: ارغنون بوقي، ارغنون زمري، ارغنون آبي، ارغنون الکتريکي و ارغنون دهني. ساختمان ارغنون ابتدايي تشکيل مي شده است از: چند ناي که متّصل به دمي بوده، هوا به وسيله ي دم وارد ناي ها مي شده و به صدا درمي آمده است. نمونه ي ساده ي اين ساز که هنوز هم در بعضي از روستاهاي ايران معمول است، ني انبان يا ناي مشک يا خيک ناي است. در روزگار ما اين ساز از نظر ساختمان تکميل شده است. نوع عظيم آن را که دم ها به وسيله ي نيروي برق به حرکت درمي آيد، ارگ الکتريکي مي نامند. نوع کوچک تر آن را شبيه پيانو يا کلاوسن است، ارگ مطلق تسميه کرده اند و نوع قابل حمل آن را آکوردئون ناميده اند و نوع جيبي آن را که با دهان نواخته مي شود، آرمونيکا يا سازدهني نام گذاري کرده اند. ضروري است اشاره شود که ارگانون يا ارگانوم به نوعي از موسيقي غربي نيز اطلاق مي شود که در قرن نهم و دهم ميلادي معمول بوده و بعدها قواعد موسيقي چند صدايي (پوليفنيک) بر مبناي آن ابداع گرديده است. شاعران اين نام را بسيار به کار برده اند و در مقام استعاره از لفظ ارغنون اراده ي معنايي فلسفي و عرفاني کرده اند. حافظ سروده است:
ارغنون سازِ فلک رهزنِ اهلِ هنر است
چون از اين غصّه نناليم و چرا نخروشيم؟
(غزل 4 / 376)
(حافظ و موسيقي، 45)
ساز کردن: نواختن، کوک کردن. زهره: – 5 / 45. سماع: از اطلاحات صوفيه، پاي کوبي و دست افشاني و وجد و سرور صوفيان – فرهنگ.
در کرانه هاي عشرت کده ي آسمان، زهره، خنيانگر فلک، با آهنگ سماع ارغنون مي نوازد،
4- چنگ: – 8 / 29. شدن: رفتن. منکر: انکارکننده. منّاع: بسيار منع کننده که يادآور مَنّاعٍ لِلخَيرِ قرآن است و در آيه ي 25 سوره ي ق (50) و آيه ي 12 سوره ي قلم (68) به کار رفته است. با توجّه به مضمون اين غزل، مراد از منکر و منّاع، امير مبارزالدّين محمّد، پدر شاه شجاع است که شراب خواري و نواختن موسيقي را منع کرده بود. خواجه با ظرافت به اين سؤال خود يعني «کجا شد منّاع؟» پاسخ مي دهد که به جهنّم رفت؛ زيرا مَنّاعٍ لِلخَير در قرآن از صفات کافران است و آنها جهنّمي اند.
چنگ با شور و آواز بلند مي گويد که کجاست آن انکارکننده ي عيش و شادي؟ و جام شراب با خنده ي تمسخر مي گويد که کجاست آن بسيار منع کننده؟
5- دوران: روزگار، زمانه. ساغر عشرت: اضافه ي تشبيهي، عشرت و شادي به جام شراب مانند شده است. بهين اوضاع: بهترين وضع و حالت.
وضع زمانه را ببين و جام شراب برگير و بنوش که بهترين وضع موجود همين روزگار است.
6- طرّه: موي جلوي پيشاني، زلف تابدار و آراسته. شاهد: – 7 / 11. شاهد دنيي: اضافه ي تشبيهي، دنيا به شاهدي زيبا مانند شده است.
گيسوي معشوق زيباي دنيا تماماً بند و مکر است و صاحب دلان به خاطر به دست آوردن اين رشته جنگ و جدال نمي کنند؛ يعني عارفان دل بسته ي دنيا و تعلّقات آن نيستند.
7- نفّاع: بسيار سودرساننده.
اگر سود اين دنيا را مي طلبي، عمر طولاني براي شاه بخواه که وجودي است بخشنده و بزرگوار و بسيار سودرساننده،
8- لطف ازل: بخشش ازلي و خداوندي. امل: اميد و آرزو. شاه شجاع: – 2 / 167. بين امل و عمل جناس لاحق و بين علم و عمل صنعت قلب بعض و بين جان و جهان جناس زايد است.
شاه شجاع کسي است که مظهر بخشش ازلي، روشني بخش اميد و آرزو، صاحب علم و عمل و جان بخش عالم است.