- شماره 292
1- شاه شجاع: – مقدّمه و بيت 2 غزل 167.
به شکوه و عظمت و جاه و مقام شاه شجاع سوگند مي خورم که به خاطر مال و مقام دنيا با کسي جنگ و ستيز ندارم.
2- مي مغانه: شرابي را که مغاان درست کرده باشند و يا شرابي که درخور مغان باشد. حريف: يار يک دل و يک رنگ، دوست هم پياله و باده نوش.
نوشيدن شراب خانگي برايم کافي است. مي مغانه بياور که هم پياله ام آمد؛ پس اي يار و هم دم توبه ي من، خداحافظ.
3- خداي را: به خاطر و براي خدا. خرقه: لباس رسمي صوفيان – فرهنگ.
به خاطر خدا خرقه ي مرا با شراب بشوييد که من از اين روزگار آشفته و پر از ريا و تزوير بوي خير و خوبي نمي شنوم
ساقي بيار آبي از چشمه ي خرابات
تا خرقه بشُوييم از عُجبِ خانقاهي
(غزل 9 / 489)
4- ناله: – 2 / 123. چنگ: – 8 / 29. رخصه: رخصت، اجازه ي شرعي. استماع: شنيدن و گوش دادن. سماع: از اصطلاحات صوفيه، پاي کوبي و دست افشاني و وجد و سرور صوفيان – فرهنگ.
ببين کسي که اجازه ي سماع را به ديگران نمي داد، اکنون خود با نواي چنگ رقص کنان و دست افشان مي رودو.
5- نظر: نگاه، توجبه و عنايت – فرهنگ. مطيع: فرمانبردار. مطاع: فرمانروا، آن که فرمانش رواست و دستورش را اطاعت مي کنند. بين مطيع و مطاع جناس لاحق است.
به شکرانه ي اين نعمت که من بنده اي فرمانبردارم و تو پادشاهي فرمانروا، به عاشقانت از روي مهر توجّه و عنايتي کن.
6- فيض: در لغت به معني جوشش و ريزش است و در اينجا مجازاً لطف و بخشش. دليري کردن: جرأت و جسارت ورزيدن، بي پروايي و بي باکي کردن. صداع: دردسر.
ما تشنه ي جرعه اي از جام لطف و احسان توايم؛ ولي جسارت و بي پروايي نمي کنيم و سبب درد سر تو نيز نمي شويم.
7- بين خدا و جدا جناس خطّ است.
آن روز نيايد که خدا پيشاني و چهره ي حافظ را از خاک درگاه با عظمت شاه شجاع جدا کند.