- شماره 284
1- هاتف: فرشته اي که از عالم غيب آواز دهد و خود او ديده نشود. ميخانه: – فرهنگ. دوش: ديشب.
ديشب از گوشه ي ميکده فرشته اي از عالم غيب ندا داد، باده بنوش که گناه را مي بخشند.
2- سروش: جبرئيل، فرشته ي پيام آور.
لطف و عنايت الهي کار خود را مي کند و فرشته ي عالم غيب مژده ي بخشش را مي آورد.
3- خام: بي تجربه و ناپخته. لعل: سنگ قيمتي سرخ رنگ.
اين عقل خام و ناپخته را به ميخانه ببر تا شراب سرخ، آن را به جوش آورد و پخته سازد.
4- وصال: پيوند با محبوب – فرهنگ.
اگرچه رسيدن به وصال معشوق با کوشش ميسّر نمي شود، اي دل، به اندازه ي توان خودت در اين راه کوشش کن.
آنچه سعي است، من اندر طلبت بنمايم
اين قدّر هست که تغييرِ قضا نتوان کرد
(غزل 2 / 136)
5- جرم: گناه. نکته: سخن دقيق و باريک، مضمون نغز و لطيف.
لطف و بخشش الهي از گناه ما بندگان بيشتر است. تو از اسرار پوشيده چه خبر داري؟ خاموش باش.
6- مي فروش: پير ميکده که در نظر حافظ قطب و راهنماست – پير مغان در فرهنگ.
پيوسته من غلام حلقه به گوش زلف تابدار و زيباي معشوقم و چهره بر خاک درگاه پير مي فروش مي سايم.
7- رندي: لاابالي گري و بي قيدي، رسوايي – فرهنگ. صعب: گران و سخت.
در برابر بخشش و بزرگواري پادشاه عيب پوش، رسوايي و لاابالي گري حافظ گناه سختي نيست،
8- داور دين: قاضي و حاکم امور دين. شاه شجاع: – 2 / 167 و 1 / 283. روح قدس: روح القدس، جبرئيل – 9 / 142. حلقه به گوش داشتن: کنايه از مطيع و فرمانبر بودن.
قاضي امور دين شاه شجاع است؛ کسي که جبرئيل حلقه به گوش و فرمانبر اوست،
9- عرش: – 5 / 37. ملک العرش: پادشاه عرش، کنايه از خداوند. چشم بد: چشم زخم – 5 / 246. دار گوش: گوش بدار و گوش داشتن کنايه از مراقب بودن.
اي فرمانرواي عرش، اي خدا، او را به مراد و آرزوي خود برسان و از خطر چشم زخم حسودان در پناه خود محفوظ بدار.