- شماره 256
1- مشفق: مهربان.
يک نصيحت به تو مي دهم، بشنو و بهانه جويي مکن که هرچه ناصح دل سوز مهربان به تو مي گويد، بپذير،
2- تمتّع: نصيب و بهره.
از وصال روي جوانان زيبا بهره اي بگير، زيرا مکر و حيله اين دنياي پير و فرسوده پيوسته در کمين عمر توست تا آن را غارت کند.
3- نعيم: نعمت و مال، عيش و خوشي. جو: کنايه از چيز کم و اندک – 5 / 64. اين: اين دنيا. آن: آن جهان، آخرت. مصراع دوم اشاره است به بخشي از آيه ي 38، سوره ي توبه (9): فَمَا مَتاعُ الحَيوةِ الدُّنيَا فِي الاخِرَةِ اِلّا قَلِيلٌ، متاع اين دنيا در برابر متاع آن دنيا جز اندکي هيچ نيست. بين قليل و کثير تضادّ است.
نعمت ها و خوشي هاي اين جهان که متاع قليل است و آن جهان که متاع کثير است در مقابل عشق عاشقان به اندازه ي يک جو نمي ارزد.
4- معاشر: هم صحبت و هم نشين. رود: بربط – 5 / 137. بساز: آماده و مهيّا، کوک شده. درد: – 5 / 63. ناله: ايهام دارد: 1- آه و زاري 2- آواز خواندن (واژه نامه ي موسيقي ايران زمين) – 2 / 123. بم و زير: در اصطلاح موسيقي، نام دو رشته از تارهاي بربط يا عود يا رود است. رشته ي بم، قطورترين تار ساز است که صدايي درشت از آن استخراج مي شود و زير، باريک ترين رشته ي ساز است و صدايي نازک و تيز از آن برمي آيد. (حافظ و موسيقي، 62)
هم صحبتي خوش و زيبا و رودي آماده و کوک شده مي خواهم تا با نغمه ي بم و زير آن، درد عشق خود را بازگو کنم.
5- بر آن سرم: قصد آن دارم. تقدير: قسمت و سرنوشت.
قصد آن دارم که اگر قسمت و سرنوشت الهي موافق تدبير من باشد، ديگر شراب ننوشم و گناه نکنم.
6- چو: چون، وقتي که، هنگامي که. قسمت ازلي: نصيب و بهره اي که در روز ازل براي هرکسي مقدّر کرده اند، سرنوشت. وفق: موافقت.
وقتي سرنوشت ازلي بي حضور و نظر ما رقم خورد و تعيين شد، اگر اندکي از آن مطابق ميل و رضا نيست، عيب و ايرادي مگير.
7- لاله: – 9 / 58. قدح: جام و پياله ي شراب. مشک: – 2 / 1. مي و مشک: – 5 / 46. خال: – 2 / 34. نگار: – 6 / 15. ضمير: فکر و انديشه، دل.
خواجه جام شراب قرمز را به لاله و مشک داخل آن را به داغ لاله مانند کرده است و مي فرمايد: اي ساقي، هم چون لاله در جام شرابم مي و مشک بريز؛ زيرا تصوير خال سياه و زيباي معشوق هرگز از فکر و دلم بيرون نمي رود؛ به عبارت ديگر، اي ساقي، شراب بده تا بنوشم و مست شوم تا شايد لحظه اي از ياد معشوق غافل گردم و به آرامش برسم.
8- ساغر: جام و پياله ي شراب. درّ خوشاب: مرواريد خوش آب و رنگ و گران بها، استعاره از شراب. آصفي: منسوب به آصف – 1 / 171.
اي ساقي، جام شراب مرواريدگون را بياور و به حسود بگو که بخشندگي آصف زمان را ببين و از حسادت بمير.
9- توبه: – 1 / 141. کرشمه: – 8 / 249. تقصير کردن: کوتاهي کردن.
صد بار به قصد توبه و بازگشت از گناه جام شراب را کنار گذاشتم، ولي ناز و عشوه ي دل فريب ساقي کوتاهي نمي کند؛ يعني کرشمه ي ساقي توانايي توبه کردن را از من گرفته است.
10- مي دو ساله: شراب کهنه که پس از دو سال جا مي افتد و مي رسد و بيمار آن را به دستور طبيب براي درمان پاره اي از بيماري ها مي نوشيد – 8 / 149 و خواجه در جاي ديگر مي فرمايد:
چل سال رنج و غصّه کشيديم و، عاقبت
تدبيرِ ما به دستِ شرابِ دو ساله بود
(غزل 2 / 214)
صحبت: مصاحبت و هم نشيني. صغير و کبير: ايهام دارد: 1- کوچک و بزرگ، همه 2- صغير، محبوب چهارده ساله و کبير، مي دو ساله. هرچند که عدد چهارده از دو بزرگ تر است، در نزد خواجه شراب کهنه ي دو ساله کبير است.
براي من هم نشيني با مي دو ساله و معشوق چهارده ساله بهتر از مصاحبت با ديگران است؛ به عبارت ديگر، به جز شراب دو ساله (کبير) و محبوب چهارده ساله (صغير) به کس ديگري نياز ندارم.
عدّه اي از شارحان حافظ براي اين بيت تعبيرات عرفاني کرده اند – (در جستجوي حافظ، 325؛ شرح غزل هاي حافظ، دکتر حسين علي هروي، 1068)
11- پيش گرفتن: جلوگيري کردن. مجنون: – 4 / 54. خسته: مجروح، آزرده.
چه کسي مي تواند جلوي دل بي قرار و ديوانه ي ما را بگيرد و مانع شود؟ به مجنون مجروح از زنجير خبر دهيد که زنجيرش را براي مهار دلم به من واگذارد.
12- در ترکيب حديث توبه ايهام ظريف و زيبايي به چشم مي خورد: 1- سخن توبه 2- احاديث مربوط به توبه.
اي حافظ، در اين مجلس عيش و شادي از توبه سخن مگو که ساقيان زيبا با کمان ابروي خود به سوي تو تير مي زنند و مانع توبه کردن تو مي شوند.