- شماره 251
1- وصل: پيوند با محبوب، وصال – فرهنگ. طي شدن: درنورديده و پيچيده شدن. هجر: دوري و جدايي. نامه ي هجر: اضافه ي تشبيهي، فراق و دوري به نامه اي تشبيه شده است. فجر: سپيده دم. مصراع دوم برگرفته از آيه ي 5، سوره ي قدر (97) است که به جاي «هي» «فيه» آمده است.
شب وصال است و فراق به پايان رسيد و در اين شب تا سپيده دم سلام و سلامتي است.
2- اي دل، در کار عشق محکم و استوار باش که در اين راه، هيچ کاري بي اجر و پاداش نيست.
3- رندي: لاابالي گري و بي قيدي، رسوايي – فرهنگ. هجر: دوري – فراق در 2 / 18. حجر: بازداشتن و منع کردن.
اگرچه مرا با جدايي و منع کردن از ديدار خود بيازاري، از رندي و لاابالي گري توبه نخواهم کرد.
4- خدا را: به خاطر و براي خدا.
اي صبح تابان و روشن وصل، به خاطر خدا طلوع کن که شب هجران را بسيار تاريک مي بينم.
5- دل رفتن: کنايه از شيفته و عاشق شدن. فغان: آه و زاري. تطاول: ستم. زجر: بازداشتن و منع کردن، اذيّت و آزار.
عاشق و شيدا شدم، امّا روي معشوق را نديدم. فرياد از اين ستم و آه از اين زجري که بر من روامي دارد.
6- وفا: – 2 / 90. تجر: تجارت، خريد و فروش.
اي حافظ، اگر خواهان مهر و وفا هستي، جفاي معشوق را تحمّل کن. به درستي که در تجارت سود و زيان است.