- شماره 228
1- باغ: استعاره از وجود معشوق. ميوه چيدن از باغ معشوق: کنايه از برخوردار گشتن و بهره مند شدن از وجود معشوق، بوسه گرفتن از معشوق. چراغ: استعاره از جمال و طلعت نوراني معشوق.
اي معشوق، اگر من از باغ وجود تو بهره اي ببرم و بوسه اي بچينم، چه مي شود؟ و اگر با روشني چهره ي درخشان تو پيش پاي خود را ببينم، چه خواهد شد؟
2- کنف: حمايت و پناه. سرو: درختي است هميشه سبز که در ادبيات فارسي، شاعران قد و قامت معشوق را بدآن تشبيه کرده اند. سوخته: سوخته دل و رنجور، بر اثر آتش عشق سوخته شده.
خدايا، اگر من عاشق دل سوخته لحظه اي در پناه سايه ي آن معشوق سرو قامت زيبا بنشينم و بياسايم، چه خواهد شد؟
3- خاتم جمشيد: انگشتري جمشيد و در اينجا مراد از جمشيد، حضرت سليمان (ع) است – 4 / 28. همايون آثار: داراي اثري خجسته و ميمون که صفتي است براي خاتم. براي خاتم و نگين تناسب است.
اي انگشتري سليماني که اثر و نشانه اي مبارک و خجسته داري، اگر عکس و پرتو تو بر نقش نگين من بيفتد و مرا به کام و آرزويم برساند، چه خواهد شد؟
4- واعظ: ناصح و پنددهنده و از شخصيّت هاي منفي و دوست نداشتني حافظ است. شحنه: نگهبان شهر. نگار: – 6 / 15.
وقتي واعظ شهر دوستي و محبّت شاه و شحنه را انتخاب کرده است، اگر من هم عشق و محبّت معشوق زيبارو را برگزينم، چه خواهد شد؟
5- عقل: – 3 / 152. عقل از خانه به در رفتن: عقل از سر پريدن، کنايه از هوش و حواس از دست دادن و ديوانه گشتن. خانه ي دين: اضافه ي تشبيهي، دين به خانه تشبيه شده است. با نوشيدن شراب، عقل خود را از دست دادم و ديوانه شدم و اگر خاصيّت باده اين گونه است، پس پيشاپيش مي بينم که بر سر دين و ايمانم چه خواهد رفت؛ يعني يقيناً دينم را هم بر سر شراب از دست خواهم داد.
6- مرجع ضمير «آن» و «اين» معشوقه و مي در مصراع اوّل است. بيت داراي استفهام انکاري است.
عمر عزيز و گران بهاي من در راه مي و معشوق صرف شد، تا ببينم که از اين دو نصيب و بهره ي ما چه خواهد بود؟ يعني هيچ فايده و ثمري برايم نخواهد داشت.
7- خواجه: – 5 / 63.
آقا و سرورم به راز عاشقي من پي برد و چيزي نگفت. حالا اگر حافظ هم از اين راز آگاه گردد، چه خواهد شد؟ خواجه به طعن و طنز مي گويد: همه از عاشقي او مطّلع شده اند. حالا اگر خود او نيز بداند، هيچ مانعي ندارد.