• شماره 220

1- از ديده: از ره ديده و چشم، از دست ديده و چشم. بر روي ما: ايهام دارد: 1- بر سر ما 2- بر چهره ي ما که در هر دو مصراع ايهام وجود دارد. خون دل: استعاره از اشک خونين. بين ديده، دل و روي تناسب است.

پيوسته از چشم، اشک خونين بر چهره ي ما روان است و چه بگويم که از ديده چه ها بر سر ما مي رود!

2- هوا: ايهام دارد: 1- عشق 2- آرزو. بر باد رفتن: کنايه از نيست و نابود گشتن. بين هوا در معني يکي از عناصر اربعه که در اينجا مراد نيست، با باد ايهام تناسب است.

عشق و آرزويي در سينه پنهان کرده ايم که اگر راز آن برملا شود، نيست و نابود مي شويم و بر باد فنا خواهيم رفت.

3- خاور: مشرق. رشک: غيرت و حسرت. جامه چاک کردن: کنايه از ماتم و عزا گرفتن، خشمگين و عصباني شدن. ماه مهرپرور: استعاره از معشوق زيبايي که با مهر و محبّت پرورش يافته است و يا مهر و محبّت را در دل ها پرورش مي دهد و نيز ايهام دارد به ماهي که خورشيد را پرورش مي دهد و نوراني مي سازد؛ هر چند در عالم واقع ماه از نور خورشيد پرورش مي يابد. قبا: – 5 / 50. بين ماه و خورشيد و بين جامه و قبا تناسب است.

هنگامي که معشوق ماه روي مهرپرور من، قبا به تن کند و جلوه گري و دلربايي را آغاز نمايد، خورشيد مشرقي از رشک، ماتم گرفته و ناراحت مي شود و جامه ي خود را پاره پاره مي کند.

4- روا: جايز و سزاوار. آشنا: يار و دوست، آشناي دل.

ما روي خود را بر خاک راه معشوق قرار داديم و خاک راه او شديم و اگر آن دوست و آشناي دل پا بر چهره ي ما بگذارد، سزاوار و جايز است.

5- از جا رفتن: کنايه از نيست و نابود شدن، پريشان و متزلزل گشتن.

اشک چشمم هم چون سيلي جاري است که هرکس آن را ببيند، اگرچه دلش چون تخته سنگي محکم باشد، باز از جا کنده مي شود و مي رود؛ يعني دلش به حال من مي سوزد و پريشان خاطر مي گردد.

6- ماجرا: حکايت.

هر شب و روز با اشک چشم خود ماجراها داريم که چرا اي اشک، بي ما بر سر کوي معشوق مي روي.

7- ميکده – ميخانه در فرهنگ. صدق: اخلاص و پاکي دل. صوفيان: جمعِ صوفي و صوفي پيرو طريقت تصوّف – فرهنگ. صومعه: – 2 / 2.

نکته ي قابل توجّه اينکه، در اشعار خواجه صوفي بار منفي دارد و اهل صفا و پاکي نيست؛ پس بايد بيت را طنزآميز و کنايي معنا کرد که طعنه ي هميشگي شاعر را به صوفيان برساند.

همان گونه که صوفيان زاهدنماي خانقاه نشين که ديگران را از نوشيدن شراب منع مي کنند، به ميخانه مي روند؛ حافظ هم با خلوص دل به سوي ميخانه مي رود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا