• شماره 209

1- خسته: مجروح و زخمي، آزرده و دردمند. تقدير: سرنوشت و قسمت. تقصير: کوتاهي، گناه.

کشته شدن اين آزرده و دردمند به شمشير تو سرنوشت و قسمت من نبود، وگرنه دل بي رحم تو در اين مورد کوتاهي نمي کرد و از هيچ کاري دريغ نداشت.

2- ديوانه: عاشق و شيدا و بي قرار، بي عقل. چو: چون، وقتي که، هنگامي که.

وقتي من عاشق و شيدا، گيسوي زيبا و تابدار تو را رها کردم، مي دانستم که هيچ چيز جز حلقه ي زنجير سزاوار من نيست.

3- حسن: جمال و زيبايي – فرهنگ. آينه ي حسن: اضافه ي تشبيهي، حسن به آينه ي درخشان مانند شده است. جوهر: «اصل و مادّه، استعداد و لياقت، قدرت و توانايي.» (لغت نامه)

خدايا، اين آينه ي حسن يار چه استعداد و توانايي دارد که در آن آه من بي اثر است؟! به عبارت ديگر، خواجه مي فرمايد: در حالي که آه، آينه را تيره و کدر مي کند، شگفتا آه سوزان من که در آينه ي دل معشوق بي اثر است.

4- ميکده: – ميخانه در فرهنگ. صومعه: – 2 / 2. پير: مرشد و راهنماي سالکان – فرهنگ.

با آه و حسرت به درِ ميخانه ها روي مي آورم، زيرا در صومعه يک پير و مرشد حقيقي که تو را بشناسد، وجود نداشت.

5- نازنين: با ناز و زيبا، گرامي و دوست داشتني. ناز: «نعمت و آسايش، عيش و شادکامي، دل فريبي، عزّت.» (لغت نامه). چمن: سبزه و گياه، مجازاً باغ. چمن ناز: اضافه ي تشبيهي، ناز به چمن مانند شده است. عالم تصوير: ايهام دارد: 1- عالم خلقت و آفرينش از آن جهت که خدا مصوِّر است و نقّاش. 2- عالم صورت گري و نقّاشي.

در دنياي ناز و دلبري، با نازتر و زيباتر از قامت تو خلق نشد و زيباتر از تصوير دل فريب تو در جهانِ صورتگري و آفرينش به وجود نيامد.

6- مگر: شايد. صبا: نسيم صبحگاهي – فرهنگ. دوش: ديشب. ناله ي شبگير: آه و ناله ي سحرگاهي.

در آرزوي اينکه هم چون نسيم سحري به کوي تو بيايم و به وصالت برسم، ديشب تا سحر ناله کردم و گريستم.

7- هجران: دوري – فراق در 2 / 18. آتش هجران: اضافه ي تشبيهي، هجران به آتش تشبيه شده است.

اي آتش جدايي، از دست تو چنان درد و رنج کشيدم که هم چون شمع که مي سوزد و نابود مي شود، من نيز چاره اي جز سوختن و فاني شدن نداشتم.

8- آيت: آيه و نشانه. تفسير: شرح و توضيح. بيت آيت و تفسير تناسب است.

اي معشوق، غم بي حدّ حافظ از دوري تو نشانه و آيه اي از عذاب بود که براي هيچ کس نيازي به شرح و تفسير نداشت؛ يعني آن چنان غم و اندوه در من آشکار بود که مانند آيه ي محکم، از تفسير بي نياز بود.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا