- شماره 163
1- گل: گل سرخ. بهار: ايهام دارد: 1- فصل بهار 2- نام يکي از مقام هاي موسيقي (واژه نامه ي موسيقي ايران زمين)
گل بدون چهره ي زيباي معشوق و بهار بدون شراب نوشيدن خوش و دل پذير نيست.
2- طرف: کنار، سوي و جانب. طواف: دور زدن، گرد چيزي گشتن. لاله: – 9 / 58. عذار: چهره و صورت.
کنار چمن و گردش در باغ بدون زيباروي گل رخساري خوش و دل پذير نيست.
3- سرو: درختي است هميشه سبز که در ادبيات فارسي، شاعران قد و قامت معشوق را بدآن تشبيه کرده اند. رقصيدن صرو: خواجه حرکت شاخه هاي سرو به وسيله ي باد را، به رقصيدن مانند کرده است. حالت: وجد و شور، خوشي و سرمستي. هزار: هزاردستان، هزارآوا، بلبل.
رقصيدن سرو و شور و سرمستي گل بدون آواز بلبل خوش و دل پذير نيست.
4- گل اندام: داراي اندام لطيف، نازک بدن. کنار: آغوش.
با معشوق شيرين لب و لطيف اندام بدون بوسه و هم آغوشي خوش و دل پذير نيست.
5- نقش بستن: تصوير کشيدن. نگار: معشوق، يار زيباروي، از آن جهت که معشوق خود را آرايش مي کند و زينت مي دهد، به او نگار گفته اند.
هر تصويري که عقل مي کشد، جز نقش معشوق زيبارو خوش و دل پذير نيست.
6- نقد: سيم و زر مسکوک، سرمايه. نثار: پيشکش و هديه، پاشيدن سکّه يا نقل بر سر عروس و يا مهماني ارجمند.
اي حافظ، جان سرمايه ي بي ارزشي است ک براي نثار کردن در راه معشوق خوش و دل پذير نيست.