• شماره 147

1- نسيم: بوي خوش. باد صبا: نسيم صبحگاهي – صبا در فرهنگ. دوش: ديشب – 3 / 142. ديشب بوي خوش نسيم صبحگاهي خبر آورد که روز رنج و غم پايان يافت.

2- مطربان: جمعِ مطرب، به طرب آرندگان، رامشگران و نوازندگان. صبوحي: صبحگاهي، شرابي که به هنگام صبح مي نوشند. مطربان صبوحي: مطربان صبحگاهي، مطرباني که به هنگام باده نوشي صبحگاهي مي نوازند و مي خوانند. جامه ي چاک: جامه اي که بر اثر شوق پاره شده باشد. جامه ي چاک دادن: دادن جامه به عنوان مژدگاني. نويد: مژده و خبر خوش. باد سحرگهي: – صبا در فرهنگ.

از شوق اين خبر خوش که نسيم سحري آورد، به نوازندگان صبحگاهي جامه ي چاک خورده ي خود را هديه مي کنيم.

3- حور: – 2 / 125. رضوان: فرشته موکّل بر بهشت، دربان و نگهبان بهشت. رهي: چاکر و غلام.

اي زيباروي بهشتي، بشتاب و به سوي ما بيا که نگهبان بهشت، تو را به خاطر دل اين غلام به اين جهان آورد.

4- عنايت: توجّه و احسان. بخت: دولت و اقبال. زهي: شبه جمله است، آفرين، چه خوش است. رفيق: دوست و هم دم، در اينجا کنايه از شاه منصور است.

با لطف و عنايت بخت و اقبال به سوي شيراز مي رويم. بخت خوب من چه دوست خوبي را با من هم سفر کرد.

5- جبر: شکسته را بستن، نيکوحال گردانيدن. خال: دل. کلاه نمد: کلاهي که از نمد ساخته شده باشد، مردمي که کلاه نمدين بر سر کنند، کنايه از مردم فقير و تهي دست. افسر: تاج، کلاه پادشاهي.

براي تسلّي دل شکسته ي ما بکوش و آن را التيام ببخش، زيرا چه بسا مردمي که کلاه نمدين بر سر مي گذارند و فقير و تهي دستند، شاهان صاحب تاج را شکست داده، بر آنها غلبه کرده اند.

6- خرمن ماه: هاله ي ماه، مجازاً آسمان. عارض: چهره، دو طرف گونه و صورت. خرگه: خرگاه، خيمه و سراپرده ي بزرگ. ماه خرگهي: ماه سراپرده نشين، استعاره از يار سراپرده نشين.

وقتي که به ياد چهره ي زيباروي سراپرده نشين خود مي افتم، ناله و فريادهاي دلم به آسمان مي رسد.

7- رايت منصور: ايهام دارد: 1- پرچم پيروزي 2- پرچم شاه منصور، حافظ يکي از دوست داران وي بوده و چندين بار او را در ديوان ستوده است – 1 / 242.

مرحوم دکتر قاسم غني مي نويسد: «به قراين مؤکّده ي موجوده در خود غزل، در همين اوان توجّه شاه شجاع به شيراز سروده شده است. بيت مقطع ظاهراً اشاره به ملحق شدن شاه منصور به شاه شجاع است.» (بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، جلد اوّل، 228)

از مجموعه ي سخنان مرحوم دکتر قاسم غني چنين برمي آيد که بعد از جنگ و جدال بسيار بين شاه منصور و شاه شجاع که هر دو ممدوح حافظ و مورد توجّه او بودند، سرانجام در بيرون شيراز بينشان صلح برقرار مي شود و حافظ از اين پايان ماجرا بسيار خوشحال است؛ زيرا هر دوي آنها مورد علاقه ي او بودند و خواجه با ظرافت هر دو را مي ستايد. فلک: آسمان. بيت را دو گونه مي توان معنا نمود:

1- حافظ پرچم پيروزي را به آسمان برافراشت، زيرا به درگاه شاهي پناه آورد.

2- اي حافظ، چون شاه منصور به درگاه شاه شجاع پناه آورد، چنان افتخاري نصيبش شد که پرچمش بر فراز آسمان برافراشته شد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا