• شماره 122

1- جانب کسي را نگه داشتن: کنايه از کسي را حمايت کردن، حرمت کسي را نگاه داشتن. اهل خدا: مردان الهي، اهل الله.

هرکس که از مردان الهي جانب داري کند، خدا او را در همه حال از بلا و مصيبت حفظ مي دارد.

2- حديث: سخن و حکايت. حضرت: درگاه و پيشگاه. دوست: محبوب، معشوق. آشنا: يار و دوست، آشناي دل.

حکايت و سخن دوست را جز در پيشگاه دوست نمي گويم، زيرا فقط آشنا راز آشنا را حفظ مي کند.

3- معاش: زندگي.

اي دل، آن گونه زندگي کن که اگر خطا و گناهي از تو سر زد و پاي تو لغزيد، فرشته با دو دستِ دعا تو را از گزند محفوظ دارد.

4- هوا: ميل و آرزو. گسليدن: پاره کردن.

خواجه عهد و پيمان را به رشته مانند کرده است و مي فرمايد: اگر در آرزوي آني که معشوق به عهد و پيمان خود وفا کند، سررشته ي پيمان وفا و محبّت را محکم بگير تا او نيز چنين کند.

5- صبا: نسيم صبحگاهي – فرهنگ.

بيت با توجّه به مصراع دوم داراي دو معناست:

1- اي باد صبا، اگر از حريم يار من گذر کردي و در زلف او پيچيدي، از روي لطف و محبّت به زلف بگو که مقام و منزلت دل مرا نگاه دارد که جايگاه امن و خوبي براي اوست.

در سنّت ادبي، آشيان دل عاشق زلف يار است؛ چنان که خواجه به اين امر بارها اشاره کرده است:

عقل اگر داند که دل در بندِ زلفش چون خوش است

عاقلانه ديوانه گردند از پيِ زنجيرِ ما

(غزل 4 / 10)

زلف هزار دل به يکي تار مو ببست

راهِ هزار چاره گر از چار سو ببست

(غزل 1 / 30)

به دامِ زلفِ تو دل مبتلايِ خويشتن است

بکُش به غمزه که اينش سزايِ خويشتن است

(غزل 1 / 50)

2- اي باد صبا، اگر از حريم يار من گذر کردي و در زلف او پيچيدي، از روي لطف و محبّت به دل من بگو که مقام و منزلت خود را در زلف نگاه دارد که جايگاه امن و خوبي براي اوست.

6- بيت داراي استفهام انکاري است.

خواجه در ادامه ي مضمون بيت قبل مي فرمايد: وقتي به زلف يار گفتم که مقام و منزلت دل مرا نگاه دار، چه پاسخي داد؟ گفت: از دست من چه کاري ساخته است؟ خدا بايد نگاه دارد.

7- صحبت: حقّ مصاحبت و هم نشيني. مهر و وفا: محبّت و وفاداري و نيز ايهامي به داستان عشق مهر و وفا دارد که نام دو عاشق و معشوق در ايران قديم بوده اند که خواجه در چند جاي ديوان از آنها به ايهام ياد کرده است:

اورنگ کو؟ گُل چهر کو؟ نقشِ وفا و مِهر کو؟

حالي من اندر عاشقي داوِ تمامي مي زنم

(غزل 3 / 344)

مرحوم دکتر حسين علي هروي در اين باره مي نويسد: «در تاريخ ادبيات فارسي هرمان اته آمده است: ابو محمّد رشيدي که … در روزگار جواني با مسعود سعد سلمان که ديوان خود را به او هديه کرده بود، مراسله و مشاعره داشت و ايضاً کتابي عالمانه در نقدالشّعر تأليف نمود که به «زينت نامه» موسوم است. هم او منظومه اي حماسي رمانتيک دارد به نام مهر و وفا.

سودي نيز درباره ي مهر و وفا گويد: منظور، داستان مثنوي مهر و وفاست که از داستان هاي مشهور مي باشد.» (شرح غزل هاي حافظ، 1126). بين سر و زر جناس لاحق و بين سر، دل و جان تناسب است.

سر و مال و دل و جانم فداي آن معشوقي که حقّ دوستي محبّت و وفاداري را نگه دارد.

8- راهگذار: راهي که از آن مي گذري، گذرگاه و معبر. نسيم صبا: باد صبا، نسيم صبحگاهي – فرهنگ.

اي معشوق، غبار گذرگاهي که تو بر آن قدم نهاده اي، کجاست تا حافظ، آن را به رسم يادگاري از بوي خوش نسيم سحري نزد خود نگاه دارد؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا