• شماره 92

1- خوش: زيبا و دل پسند، شاد و مسرور. خرامان شدن: با ناز و تکبّر و تبختر راه رفتن. رعنا: زيبا و خوش نما و موزون.

اي سلطان قلبم که خوش راه مي روي، فداي سر و قدمت گردم. با ناز روان شو و به حرکت درآ تا پيش قدّ زيباي تو جان بدهم.

2- تعجيل: عجله و شتاب.

اي معشوق، پرسيده بودي چه وقت جان را فداي تو مي کنم. اين همه شتاب بهر چيست؟ خواسته ات خوش است و من فداي آن شوم.

3- مخمور: خمارآلود و مست – 6 / 22. مهجور: به هجران و فراق افتاده، دوراز يار مانده. بت: استعاره از معشوق زيبارو که عاشق او را تا حدّ پرستش مي پرستد. خراميدن: – همين غزل بيت اوّل. سرو: درختي است هميشه سبز که در ادبيات فارسي، شاعران قد و قامت معشوق را بدآن تشبيه کرده اند. بالا: قد و قامت.

عاشق و مست و دورمانده از يارم. ساقي زيباروي کجاست؟ به او بگوييد با ناز راه برود که در مقابل قامت بلند و موزن او جانم را فدا کنم.

4- سودا: – 1 / 36. شهلا: «يکي از انواع گل نرگس است که رنگ آن سفيد مايل به سياهي است.» (گل و گياه در ادبيات منظوم فارسي)، مجازاً چشم سياه (به زن چشم سياه نيز گفته مي شود)

به آن يار زيباروي من که عمري است از عشق او بيمار و رنجورم، بگوييد که بر من نظري بيفکند تا جان خويش را فداي چشم ساهش کنم.

5- لعل: سنگ قيمتي سرخ رنگ. درد: ايهام دارد: 1- درد عشق 2- سخنان تلخ و عتاب آلود معشوق. دوا: دارو و درمان و در اينجا کنايه از بوسه و به قرينه ي لعل ايهام دارد به معجون و مفرِّح – 4 / 34.

اي معشوق، گفته اي که لبم هم درد مي بخشد و هم درمان مي کند. من فداي آن درد و آن لب درمان کننده ات شوم.

6- خراميدن: – همين غزل بيت اوّل. چشم بد: چشم زخم – 5 / 246.

اي يار، چه زيبا راه مي روي. چشم بد از تو دور مباد. قصد دارم وقتي که خوش مي خرامي، در مقابل قدمت جان را نثار کنم.

7- وصل: پيوند با محبوب، وصال. خلوت وصل: اضافه ي تخصيصي، خلوتي که مخصوص وصل يار است. همه جا: ايهام دارد: 1- هرجا، هر مکان 2- همه ي اعضاي بدن.

اگرچه حافظ به خلوت وصال تو راهي ندارد، اي ياري که سراپاي تو خوش است، همه جا فداي تو گردم.

اي همه شکلِ تو مطبوع و همه جايِ تو خوش

دلم از عشوه ي شيرينِ شکرخايِ تو خوش

(غزل 1 / 287)

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا