- شماره 72
1- عشق: بزرگ ترين و محوري ترين سخن عارفان است و آن عبارت است از شوق و دوست داشتن شديد – فرهنگ. کناره: کران، پايان.
راه بي کران عشق، بي پايان است و براي وصال به ياز جز آنکه بايد از جان عزيز و شيرين خود گذشت، تدبير ديگري نيست؛ يعني طي کردن مراحل عشق بسي دشوار است و عاشق بلاکش چاره اي جز تسليم شدن و جان سپردن ندارد.
از هر طرف که رفتم جز و حشتم نيفزود
زنهار از اين بيابان، واين راهِ بي نهايت
(غزل 7 / 94)
2- دل به عشق دادن: کنايه از عاشق شدن: استخاره: خير و نيکي از خدا خواستن، متوسّل شدن به قرآن مجيد براي انجام و يا عدم انجام کاري. مصراع دوم به صورت ضرب المثل رايج است و خواه کار خير را دل دادن به عشق و انجام امور عاشقي مي داند.
هرگاه که دل به عشق بسپاري و عاشق شوي، لحظه ي خوشي است؛ زيار در کار خير حاجت هيچ گونه استخاره نيست.
2- شحنه: حاکم و داروغه، خواجه عقل را به شحنه تشبيه کرده است. ولايل: در لغت به معني سرزمين و قلمرو و در اينجا ولايت ما مراد، عالم مستي و رندي و عاشقي است و خواجه شحنه را در اين عالم هيچ کاره مي داند.
اي ساقي، شراب بياور و بنوشان و ما را از منع شحنه ي عقل مترسان که آن در سرزمين ما مطلقاً کاره اي نيست و کسي به حرف او گوش فرانمي دهد.
عاشق از قاضي نترسد، مَي بيار
بلکه از يَرغويِ ديوان نيز هم
(غزل 8 / 363)
4- جانا: اي معشوق و محبوب هم چنان جان عزيز. طالع: بخت و اقبال – 3 / 54. جرم: گناه.
اي معشوق، از چشم مست خودت بپرس تا بداني ما را چه کسي مي کشد؟ اي جان من، اين از بخت و اقبال و تأثير ستارگان نيست.
مصراع اوّل را مي توان به طور غير استفهامي نيز معنا نمود: اي معشوق، از چشم مست خودت بپرس که ما را مي کشد.
5- به چشم پاک: به چشم دور از هوا و هوس. هلال را به چشم پاک ديدن: اشاره است به اين باور عاميانه که براي ديدن هلال ماه يا هلال عيد فطر بايد پاک و طاهر بود. ماه پاره: پاره ي ماه، استعاره از معشوق زيبا.
همان گونه که ماه نو را به چشم پاک مي توان ديد، معشوق را نيز بايد با چشم پاک ديد؛ زيرا هر چشمي توان ديدن آن زيبارو را ندارد.
چشمِ آلوده نظر از رخِ جانان دور است
بر رخِ او نظر از آينه ي پاک انداز
غسل در اشک زدم، کَاهلِ طريقت گويند
پاک شو اوّل و پس ديده بر آن پاک انداز
(غزل 7 و 3 / 264)
6- فرصت شمردن: غنيمت دانستن و از دست ندادن. رندي: لاابالي گري و بي قيدي، رسوايي – فرهنگ. خواجه طريقه ي رندي را به راه گنج مانند کرده است؛ همان طور که گنج از نظرها پنهان است، طريقه ي رندي نيز بر همه کس آشکار نيست.
راه و روش رندي را برگزين و وقت را غنيمت بدان؛ زيرا اين شيوه ي رندي همانند راه گنج بر همه کس مشخّص و آشکار نيست.
7- گرفتن: اثر کردن. به هيچ رو: به هيچ وجه و طريق. سنگ خاره: سنگ خارا، سنگ سخت و محکم که در ادبيات دل معشوق را به آن مانند کرده اند.
اي معشوق، گريه ي حافظ در تو هيچ تأثيري نکرد و در حيرتم از آن دلي که در بي رحمي و سختي نه تنها کمتر از سنگ خارا نيست، بلکه بالاتر از آن است.