• شماره 65

1- عيش: شادي و خوشي، خوش گذراني. صحبت: مصاحبت و هم نشيني. بهار: – 6 / 235.

وقت بهار است و باغ پر از گل هاي زيبا و دوستان سرگرم عيش و عشرت اند. خوش تر از شادي و مستي و هم نشيني با زيبارويان چه چيزي وجود دارد؟ ساقي کجاست؟ به او بگوييد جام مي را به گردش درآورد و به ما باده بنوشاند که ديگر تعلّل جايز نيست.

2- وقت: از اصطلاحات صوفيه است و آن، حال و وصفي است که بر سالک مستولي مي گردد – فرهنگ. دست دادن: کنايه از حاصل شدن، توفيق يافتن. مغتنم شمردن: غنيمت شمردن، گرامي داشتن. وقوف: علم و آگاهي.

هر فرصت مناسبي که به دست آيد، نهايت استفاده را بکن و آن را غنيمت بدان؛ زيرا هيچ کس از عاقبت کار و آنچه براي او مقدّر است، آگاه نيست.

3- پيوند عمر: اتّصال و پيوستگي عمر، بند و رشته ي عمر. هوش داشتن: دقّت کردن، مواظب بودن.

بدان که پيوند عمر بسيار سست و ناپايدار و گويي به تار مويي متّصل است؛ پس آن را غنيمت بدان و پيوسته ددر انديشه ي خوش باش؛ چرا که دنياي فاني شايسته ي غم خوردن نيست.

4- آب زندگي: – آب حيات فرهنگ. روضه: باغ. ارم: «بنا بر روايات مشهور، شدّاد بن عاد از جبّاران معروف بود. چون وصف بهشت موعود را شنيد، خواست که در زمين جايي مثل بهشت بسازد. صد تن از کارگران او به اين کار گمارده شدند و با استخراج جواهرات از معادن و گردآوري آن از ممالک و اکناف به کار گرفتن آنها در ساختمان اين جايگاه، بهشت شدّاد ساخته شد با نهرهاي گوارا در زير و درختان و درد و ديوارها همگي از زر و سيم و ياقوت و زمرّد. طولش 12 فرسخ بود و بر گردش حصاري به بلندي 200 ذراع و در داخل حصار سي صد هزار قصر مزيّن به انواع جواهر. گويند پانصد سال در بناي اين شهر سپري شد. هود که از اعقاب نوح بود، از جانب خداي تعالي، به هدايت شدّاد و قوم او مأمور شد؛ امّا شدّاد در کفر و طغيان پايدار ماند و پس از اتمام بنا، عازم بهشت خويش شد. امّا در راه صيحه اي او و يارانش را بکشت و همه ي کسان وي که در شهر بودند نيز هلاک شدند. خداوند ارم ذات العماد را پس از ساخته شدن از چشم جهانيان پنهان کرد. از آن پس، جز آنکه خدا خود خواست، کسي بدآن راه نيافت. نقل است که در زمان خلافت عمر بن الخطّاب، شخصي بدآن وارد شد (نخبة الدّهر، 31) و نيز آورده اند، شخصي به نام عبدالله بن قلاده که در زمان معاويه در جستجوي شترش در بيابان يمن مي گشت، بدآن وارد شد (تفسير ابوالفتح رازي، 10 / 284) و ديگر تا روز رستاخيز کسي بدآن راه نخواهد يافت. در کتاب الف ليلة و ليلة نيز روايت بهشت شدّاد آمده و به اين نيز اشاره شده که کسي جز عبدالله بن قلاده آن را نديده است.» (فرهنگ اساطير). روضه ي ارم: باغ ارم و در ادب فارسي نماد زيباترين باغ يا بهشت روي زمين است. طرف: کنار. خوشگوار: گوارا و خوب. مي خوشگوار و طرف جويبار، به آب زندگي و روضه ي ارم تشبيه و مقايسه شده است.

آب حيات و باغ بهشت غير از شراب گوارا و کنار جويبار چه معنايي مي تواند داشته باشد؟

5- مستور: اسم مفعول از سَتر، صفت جانشين موصوف، آن که حجاب دارد و تقوا پيشه کرده است. مست: بي خويش و بي خود. عشوه: – 8 / 249.

وقتي زاهد مستور، و مست خراباتي هر دو از يک طايفه و آفريده ي يک خدايند، ما دل به ناز و غمزه ي کدامين دهيم و طريق چه کسي را برگزينيم؟ اختيار و انتخاب چگونه است؟

6- راز درون پرده: راز پشت پرده، اسرار عالم غيب. مدّعي: ادّعا کننده و در نزد حافظ لاف زن و کسي که دعوي هنر و عشق کند، ولي کم مايه و دروغگوست. در اينجا منجّمي است که ادّعا مي کند از طريق آگاهي به علم نجوم و ستاره شناسي مي تواند سرنوشت انسان ها را پيش بيني کند. پرده دار: حاجب و دربان، در اينجا کنايه از فلک که مطيع ات و هرچه به او بگويند، انجام مي دهد.

فلک اسرار درون پرده را نمي داند، زيرا او خود حاجب و پرده داري است که حقّ ورود به سراپرده ي الهي را ندارد و آنچه را که به او بگويند، انجام مي دهد؛ پس تو اي مدّعي، خاموش باش و بي سبب با پرده دار در جنگ و ستيز باش.

7- سهو: لغزش و اشتباه، غفلت. اعتبار: اهميّت و ارزش.

اگر گناه و خطاي انسان، نزد پروردگار فاقد ارزش و اعتبار است و آنچه را که او مرتکب مي شود، اختياري نيست؛ پس معني عفو و بخشايش الهي چيست و چگونه نمايان مي شود؟

8- زاهد: پارسا، بي ميل به دنيا – زهد به فرهنگ. کوثر: کوثر (از مادّه ي کَثَر)، نام حوض يا چشمه يا نهري است در بهشت که اهل تفسير را در باب آن گفتگوهاست. براساس روايات، سرچشمه ي آن سدرة المنتهي است و پايه هايش در زير عرش قرار دارد. سنگ ريزه هاي آن مرواريد است و پهناي آن ميان مغرب و مشرق است. بر طبق روايات شيعه، ساقي آن علي بن ابي طالب (ع) است که دوستان را از آن سيراب مي کند و دشمنان را تشنه به جهنّم مي فرستد. به عدد ستاره هاي آسمان قدح هايي بر کنار آن نهاده اند از مرواريد سرخ که هر کس با آن قدح ها از آب کوثر بخورد، تشنه نشود و هرکس از آن وضو نسازد، هرگز ژوليده موي و خاک آلود نگردد. پيامبر اسلام (ص) گفته است: کوثر نهري است که به حوض من مي ريزد و حوض من بين صنعا و اردن است که درازي آن را سواري تندرو يک ماه بپيمايد. از شير سفيدتر است و از عسل شيرين تر و از کف نر تر. قدح هاي آن از نقره است. هرکس شربتي از آن بخورد، هيچ گاه تشنه نشود؛ چنان که از يکي از منبع متأخّر برمي آيد (احوال القيامه، طبع ولف، 107) کليّه ي نهرهاي بهشت به حوض کوثر مي ريزند.» (فرهنگ اساطير)

زاهد طالب شراب کوثر است و حافظ جام مي مي خواهد. تا ببينيم که در اين خواست و اراده ي پروردگار چيست و مراد و آرزوي چه کسي را برآورده مي سازد؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا