شماره 18

1- عيد: مراد عيد فطر در پايان ماه رمضان است – 1 / 131. مواعيد: جمعِ ميعاد، وعده ها و قرارها. مرواد: فعل دعايي است، الهي از ياد نرود و فراموش نشود.

اي ساقي، فرارسيدن عيد بر تو مبارک باد و خدا کند وعده هايي را که داده بودي، فراموشت نشود.

2- فراق: هجران و جدايي، در اصطلاح صوفيه، مقام غيبت را که عاشق از وحدت با معشوق محجوب باشد، گويند. مدّت ايّام فراق: اشاره است به مدّت زمان روزه داري. حريفان: جمعِ حريف، ياران يک دل و يک رنگ، دوستان هم پياله و باده نوش. دل برگرفتن: کنايه از رها ساختن و ترک کردن، چشم پوشي کردن. دل دادن: کنايه از راضي شدن و اجازه دادن.

شگفتا که در اين دوران جدايي، از ياران بريدي و دلت نيز راضي به اين کار شد.

3- بندگي: خدمت کاري، ارادت. دختر رز: دختر انگور، ترجمه ي بنت العنب عربي است، استعاره از شراب. خطاب به دختر رز است که به او مي گويد: بيرون بيا که دوران حبس به پايان رسيد. دم: نفس، مجازاً دعا. همّت: – 12 / 12.

اي ساقي، ارادت و خدمت ما را به شراب برسان و بگو که لحظه اي از پرده ي خم بيرون بيا (که ماه روزه به پايان رسيد و عيد آمد) که دعاي ما تو را از حبس رهانيد.

4- مجلسيان: اهل مجلس، مي خواران حاضر در بزم. قدم: گام. مقدم: بازآمدن، وقت بازآمدن، جاي قدم نهادن. مخاطب، ساقي است و اشاره است به حرکت و گردش ساقي در مجلس. بين قدم و مقدم جناس زايد و بين شادي و غم تضادّ است.

شادي باده نوشان اهل مجلس بستگي به آمدن دارد و آن دلي که تو را شاد نخواهد، جايگاه غم و اندوه باد.

5- تاراج خزان: غارت گري پاييز، باد سرد پاييزي که سبب ريختن برگ ها و گل ها مي شو،

در اينجا شايد مراد سخت گيري محتسب در مورد شراب خوردن باشد. رخنه يافتن: آسيب ديدن. سمن: – 7 / 16. سرو: «درختي است هميشه سبز و به سبب اينکه از برگ ريزي خزان و از بار ميوه آزاد است، آن را سرو آزاد نام نهاده اند.» (گل و گياه در ادبيات منظوم فارسي). گل: گل سرخ. شمشاد: درختي است هميشه سبز که در ادبيات فارسي شاعران، قد و قامت معشوق را به سرو و شمشاد تشبيه کرده اند.

سپاس خدا را که در مدّت فراق و تعطيل ميخانه، به باغ زيباي تو آسيبي نرسيد و قامت سروگون تو و رخسار چون گلت از تاراج خزان محفوظ ماند.

6- چشم بد: چشم زخم – 5 / 246. تفرقه: جدايي، پراکندگي. طالع: – 3 / 54. طالع نامور: بخت بلند و ارزنده، بخت نيک. دولت: نيک بختي و سعادت. دولت مادرزاد: نيک بختي و خوش اقبالي ذاتي و حقيقي.

چشم بد از تو دور باد که بخت بلند و اقبال مادرزادي ات، تو را از دست جدايي و پراکندگي رهانيد و دوباره به جمع ياران آورد.

7- دولت: سعادت، بخت و اقبال. کشتي نوح: استعاره از جام شراب است که انسان را از حوادث روزگار مي رهاند؛ همان گونه که کشتي نوح مؤمنان و جانوران را از غرق شدن در طوفان نجات داد.

اي حافظ، دولت جام شراب را از دست مده، در غير اين صورت حوادث روزگار اساس و بنيادت را نابود خواهد کرد.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا