- غزل 162
خسروا! گوىِ فَلَک در خمِ چوگانِ تو باد!ساحتِ كَوْن و مكان، عرصه ميدانِ تو باد!
همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد صيتِ خُلقِ تو كه پيوسته نگهبانِ تو باد!
زلفِ خاتونِ ظفر، شيفته پرچمِ توست ديده فتحِ اَبَد، عاشقِ جولانِ تو باد!
اى كه انشاىِ عطارد، صفتِ شوكتِ توست عقلِ كل چاكر طُغراكشِ ديوانِ تو باد!
طَيْره جلوه طوبى، قدِ دلجوى تو شد غيرتِ خُلدِ برين ساحتِ ايوان تو باد!
نه به تنها حيوانات و نباتات و جماد هر چه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد!
حافظِ خسته به اخلاص، ثنا خوانِ تو شد لطفِ عامِ تو شفا بخش ثنا خوانِ تو باد!
در ابتدا گمان مىشود خواجه اين غزل را در مدح يكى از سلاطين زمان خود سروده، ولى چون دقّت شود در مىيابيم كه تمامى آن در مدح رسول الله9 بوده. مىگويد :
خسروا! گوىِ فَلَک در خمِ چوگانِ تو باد! ساحتِ كَوْن و مكان، عرصه ميدانِ تو باد!
اى رسول گرامى! الهى كه آسمان و زمين و كون و مكان به فرمان تو باشند، (كه هستند) و اين فرمانروايى تو بر عالم مستدام باد (كه هست)؛ كه: «اِرادَةُ الرَّبِّ فى مَقاديرِ اُمورِهِ تَهْبِطُ اِلَيْكُمْ، وَتَصْدُرُ مِنْ بُيوتِكُمْ، وَالصّادِقُ عَمّا فُصِّلَ مِنْ أَحْكامِ الْعِبادِ.»[1] : (اراده پروردگار
در تقدير و اندازهگيرى تمام امورش به پيشگاه شما فرود مىآيد، سپس تمام آنها و نيز احكام بندگان به صورت مشروح و راست، از خانهها ]و مقام منيع[ شما ]به جهانيان[ صادر مىشود.)
و ممكن است بيت اشاره به گسترش دين او 9 بر تمام اديان باشد، كه در زمان ظهور حضرت مهدىّ (عجل الله تعالى فرجه الشّريف) تحقّق پيدا خواهد كرد.
همه آفاق گرفت و همه اطراف گشاد صيتِ خُلقِ تو كه پيوسته نگهبانِ تو باد!
اى رسول خدا 9! خلق عظيمِ «وَاِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظيمٍ.»[2] : (و براستى كه تو بر خلق
و خوى با عظمتى آراسته و استوار هستى.) تو سبب شد دين و آئينت عالم گير شود، و خداوند تو را به عظمت نگهدارد و مرام تو تا ابد مستدام باد (كه هست) و گسترش يابد؛ كه: «هُوَالَّذى اَرْسَلَ رَسولَهُ بِالْهُدى وَدينِ الْحَقِّ، لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ، وَلَوْكَرِهَ الْمُشْرِكُونَ.»[3] : (اوست خداوندى كه رسول خويش را همراه با هدايت و دين حق گسيل
داشت، تا بر تمام اديان چيرهاش سازد، هر چند مشركان نپسندند.)
زلفِ خاتونِ ظفر، شيفته پرچمِ توست ديده فتحِ اَبَد، عاشقِ جولانِ تو باد!
اى رسول خدا! اموال حضرت خديجهات (سلام الله عليها) سبب ظفر يافتن و بر افراشته شدن پرچم پر اقتدارت گشت، اميد آنكه روزى فرزندت مهدىّ موعود – عجل الله تعالى فرجه الشريف – ظهور كند تا دين تو بر تمامى اديان پيشى گيرد. روايت شده كه حضرت صادق 7 در ذيل آيه گذشته «هُوَ الَّذى اَرْسَلَ رَسُولَهُ…» مىفرمايد: «وَاللّهِ، ما نَزَلَ تَأْويلُها بَعْدُ، وَلا يَنْزِلُ تَأْويلُها حَتّى يَخْرُجَ الْقائِمُ 7…»[4] : (به خدا
سوگند، هنوز تأويل ]و حقيقت معناى[ آن فرو نيامده و تا خروج حضرت قائم 7 نخواهد آمد.)
و يا بخواهد با مصرع دوّم بگويد: پس از ظهور ولىّ عصر 7 چشم عاشق ديدارت در زمان رجعتت روشن باد!
اى كه انشاىِ عطارد، صفتِ شوكتِ توست عقلِ كل چاكر طُغراكشِ ديوانِ تو باد!
كنايه از اينكه: اى رسول گرامى! ستاره عطارد و كواكب آسمانى در مدح تو سخن سرايند و از شوكتت گفتگو دارند، زيرا فرموده باشى: «ما خَلَقَ اللّهُ – عَزَّ وَجَلَّ – خَلْقآ
اَفْضَلَ مِنّى وَلا اَكْرَمَ عَلَيْهِ مِنّى.»[5] : (خداوند عزّ وجلّ – مخلوقى برتر و گرامىتر از من در
نزد خود نيآفريده است.) نه تنها همه خلائق حضرتت را مىستانيد كه جبرئيل و فرشتگان، غلام خلقه به گوش طغراكش ديوانت علىّ 7 (كه نامه رسان يا امضاء كننده ديوان توست) مىباشند كه فرمودى: «وَالْفَضْلُ بَعْدى لَکَ يا عَلِىُّ! – وَلِلأئِمَّةِ مِنْ بَعْدِکَ، وَاِنَّ الْمَلائِكَةَ لَخُدّامُنا وَخُدّامُ مُحِبّينا…»[6] : (اى علىّ! بعد از من تو و امامان بعد از تو فضيلت
داريد، و براستى كه ملائكه خدمت ما و دوستداران ما را مىكنند.)
و يا بخواهد بگويد: حضرت على 7 كه عقل كلّ بعد از رسول اللّه 9 است، نيز به چاكرى و طغراكشى او 9 ايستاده؛ زيرا در جواب كسى كه گفت: «اَفَنَبِىٌّ أَنْتَ؟.» (پس آيا تو پيامبر هستى؟) فرمود: «ويْلَکَ، اِنَّما اَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبيدِ مُحَمَّدٍ 9.»[7] : (واى بر
تو، من تنها بندهاى از بندگان حضرت محمد 9 مىباشم.)
طَيْره جلوه طوبى، قدِ دلجوى تو شد غيرتِ خُلدِ برين ساحتِ ايوان تو باد!
اى رسول گرامى! درخت طوبى در برابر قدّ دلجويت در بهشت برين خجلت زده، و به مقام و منزلتت غبطه مىخورد و چرا چنين نباشد كه حضرتت اوّل خلق الهى مىباشى، جابر مىگويد: «قالَ رَسُولُ اللّهِ 9: اَوَّلُ ما خَلَقَ اللّهُ نُورى. اِبْتَدَعَهُ مِنْ نُورِهِ، وَاشْتَقَّهُ مِنْ جَلالِ عَظَمَتِهِ.»[8] : (رسول خدا 9 فرمود: اوّلين چيزى كه خداوند آفريد نور
من بود، كه آن را از نور خود نوآفرينى نموده و از بزرگىِ عظمت خويش جدا نمود.)
با اين بيان اشاره به مقام منيع حضرتش 9 كرده كه خداوند نه تنها اين دنياى فانى را به بركت وجود آن حضرت خلق فرموده، كه جهان باقى و نعمتهاى آن را نيز
در اين راستا آفريده، و بايد خاضع در مقابل عظمتش باشند؛ لذا مىگويد :
نه به تنها حيوانات و نباتات و جماد هر چه در عالمِ امر است به فرمانِ تو باد!
اى رسول خدا، الهى كه نه فقط تمامى موجودات اين عالم، بلكه آنچه به امر الهى تحقق يافته؛ كه: «اِنَّما اَمْرُهُ اِذا أَرادَ شَيْئآ، اَنْ يَقُولَ لَهُ: كُنْ، فَيَكُونُ.»[9] : (هرگاه خداوند
بخواهد چيزى ]موجود شود[، تنها به او مىگويد: موجود شو، و آن پديد مىآيد.) همگى در فرمانت باشند (كه هستند)
حافظِ خسته به اخلاص، ثنا خوانِ تو شد لطفِ عامِ تو شفا بخش ثنا خوانِ تو باد!
اى رسول گرامى 9! آنچه درباره تو 9 گفتم، گفتارى خالصانه بوده و از اعتقاد درونىام به حضرتت ريشه گرفته. اميد است كه ثناى خالصانه مرا بپذيرى و مرا كه خسته و بيمار هجران دوست هستم به الطاف شامل و عالمگير خود مورد تفقّد قرار دهى، و با دارويى كه به وصال او دست يابم، دلم را شفا بخشى.
[1] ـ كامل الزيارات، ص 200.
[2] ـ قلم: 4.
[3] ـ توبه: 33.
[4] ـ بحار الانوار، ج52، ص324، روايت 36.
[5] ـ بحار الانوار، ج 26، ص 335، روايت 1.
[6] ـ بحار الانوار، ج 26، ص 335، روايت 1.
[7] ـ اثبات الهداة، ج 3، ص 747، روايت 12.
[8] ـ بحار الانوار، ج 15، ص 24، روايت 44.
[9] ـ يس: 82.