- *غزل 491*
1- به چَشم کَرده ام اَبرویِ ماه سیمایی
خیالِ سَبز خَطی نَقش بَسته ام جایی
به چَشم کَرده ام اَبرویِ ماه سیمایی
خیالِ سَرو قَدی نَقش بَسته ام جایی
زَهی خیال که مَنشورِ عِشقبازیِ من
از آن کُمانچة ابرو رَسَد به طُغرایی
زَهی کَمال که مَنشورِ عِشقبازیِ من
از آن کُمانچة ابرو رَسَد به طُغرایی
2- امید هست که مَنشورِ عِشقبازیِ من
از آن کُمانچة ابرو رَسَد به طُغرایی
سَرَم ز دَست شُد و چَشم از انتظار بِسوخت
در آرزویِ سَر و چشمِ مَجلس آرایی
3- سَرَم ز دَست بِشُد، چَشم از انتظار بِسوخت
در آرزویِ سَر و چشمِ مَجلس آرایی
4- مُکَدَّرَست دِل، آتَش به خِرقه خواهم زد
بیا بِبین که کِرا میکند تماشایی؟
5- به روزِ واقعه تابوتِ ما زِ سَرو کنید
که میرَویم به داغِ بلند بالایی
6- زِمامِ دل به کسی داده ام منِ درویش
که نیستش به کس از تاج و تَخت پروایی
7- در آن مُقام که خوبان زِ غَمزه تیغ زنند
عَجَب مَدار سَری اوفتاده در پایی
8- مرا که از رُخِ او ماه در شَبِستانَست
کُجا بود به فُروغِ ستاره پروایی
فِراق و وَصل چه باشد؟ رِضایِ دوست طَلَب
که حِیف باشد ازو غیر از او تمنّایی
9- فِراق و وَصل چه باشد؟ رِضایِ دوست طَلَب
که حِیف باشد از و غیرِ او تمنّایی
دُرَّر ز شوق برآرَند ماهیان به نِثار
اگر سَفینة حافِظ بَری به دَریایی
10- دُرَّر ز شوق برآرَند ماهیان به نِثار
اگر سَفینة حافِظ رسد به دَریایی
******************************
وزن غزل 491: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)
1- به چَشم کَرده ام اَبرویِ ماه سیمایی
خیالِ سَبز خَطی نَقش بَسته ام جایی
موضوع بیت:یار(در هوای ابرو و خط سبز یار)
مضمون بیت: خيال زيبارويي
معنی واژگان:به چشم کردن: نشان کردن و زير نظر گرفتن/ ماه سيما: زيباروي /خيال: تور /سبز خط: زيبارويي که موهاي نرم و لطيفي در چهره اش ظاهر شده است/ نقش بستن: در تصور آوردن/ جايي: در جايي از شهر، در جايي از مغز و دل
قواعد: سبز خط: صفت ترکیبی جانشین موصوف (یار)/ ابروى ماه سيما، اضافه لاميه، ماه سيما صفت مركب
آرایه ها: تناسب در چشم و ابرو و سيما و خط / نوعي تناسب در ابرو و خط / تناسب در خط و نقش بستن / به چشم کردن: کنايه از انتخاب کردن، نشان کردن/ نقش بستن: کنايه از تصوّر کردن/ایهام در جایی
واج آرایی:تکرار حرف «س»
معنی بیت: ابروی ماه رخساری را نشان کرده و در نظر گرفته ام و صورت خیالی یاری را که خط سبز بر عذار دارد در جایگاهی (به کنایه یعنی دل خود) نگاشته ام.
………………………….
2- امید هست که مَنشورِ عِشقبازیِ من
از آن کُمانچة ابرو رَسَد به طُغرایی
موضوع بیت:رؤیت (آرزوی راهیابی به یار)
مضمون بیت: :(فرمان عشق و امضاي معشوق) (ابروي يار)
معنی واژگان:منشور: فرمان/ منشور عشق بازی: فرمان مهرورزی، نوشته ي فرمان سلطان و حکمران/ کمانچه: کمان کوچک با اشاره به شکل طغرا و اشاره به کمان کوچک ابرو/ طغرا: چند خط تو در توي قوسي شکل متوازي شامل نام و القاب پادشاه که در بالاي منشور رسم مي کردند و به منزله ي امضا بود/ حافظ اميدوار است که فرمان عشق او نوشته شود و به وسيله ابروي دوست به امضا برسد
قواعد:منشور عشقبازي: (اضافه تشبيهي) يعني عشقبازي به منشور تشبيه شده است/
کمانچه ي ابرو: اضافه ي تشبيهي
آرایه ها: تناسب در منشور و کمانچه
واج آرایی:تکرار حروف «ش» و «ر»
معنی بیت: امیدوارم که فرمان مهرورزی از ابروی کمانی یار به امضایی آراسته شود یعنی او عشق مرا بپذیرد.
………………………………
3- سَرَم ز دَست بِشُد، چَشم از انتظار بِسوخت
در آرزویِ سَر و چشمِ مَجلس آرایی
موضوع بیت: انتظار
مضمون بیت: آرزوي زيبارويي
معنی واژگان:سرم ز دست بشد: عقلم از دست رفت/ چشم از انتظار بسوخت: چشمم از بس به در دوخته شد به سوزش افتاد/ مجلس آرا: زيبارويي که با حضور خود باعث آرايش مجلس مي شود.
آرایه ها: نوعي جناس در سر و چشم در مصراع اول و دوم / تناسب در سر و دست و چشم
واج آرایی: تکرار حروف «س» و «ش»
معنی بیت: اختیار سرم از دست رفت و به امید دیدار سر و چشم یاری که آرایندة محفل است، دیدة من از گریة انتظار گویی در آتش افتاده است.
…………………………
4- مُکَدَّرَست دِل، آتَش به خِرقه خواهم زد
بیا بِبین که کِرا میکند تماشایی؟
موضوع بیت:ریا و سالوس
مضمون بیت: خرقه آتش زدن
معنی واژگان:مکدر: تيره، گرفته، تاريک /
آتش زدن خرقه: در اينجا نشانه ي آن است که خرقه را پر از ريا و تزوير مي بيند/ کرا مي کند: ارزش دارد /تماشايي: يک بار تماشا کردن
واج آرایی:تکرار حرف «ک» در مصراع دوم] معنی بیت: دلم گرفته است، دلق ریایی را خواهم سوخت، بیا بنگر که آیا به یک بار نظاره و تماشا می ارزد یا نه؟
…………………………….
5- به روزِ واقعه تابوتِ ما زِ سَرو کنید
که میرَویم به داغِ بلند بالایی
موضوع بیت:عشق(داغ عشق)
مضمون بیت: معشوق بلند بالا و مرگ عاشق
معنی واژگان:روز واقعه: روز مرگ /تابوت: صندوق چوبي که مرده را در آن مي گذارند و حمل مي کنند/ سرو: درختي که مظهر بلندبالايي است و معمولاً معشوق بلند بالا و زيبا را به سرو تشبيه مي کنند/ داغ: نشان، حسرت، درد /بلند بالايي: معشوق بلند بالا چون سرو
آرایه ها:تناسب در سرو و بلندبالا / تناسب در روز واقعه و تابوت و رفتن و داغ
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: روز مرگ تابوت مرا از چوب سرو بسازید، چه از این جهان بسوز فراق سرو قامتی سهی بالا در می گذرم.
……………………………….
6- زِمامِ دل به کسی داده ام منِ درویش
که نیستش به کس از تاج و تَخت پروایی
موضوع بیت:اولیای الهی (مقام عزت اولیاء)
مضمون بیت: معشوق با ممدوح پادشاه
معنی واژگان:زمام: مهار، افسار/ زمام دل به کسي دادن: عاشق او شدن/ درويش: بينوا، بي چيز، فقير/ پروا: توجه، اعتنا، ملاحظه
آرایه ها:تناسب در زمام و تاج و تخت / زمام دل به کسي دادن کنایه از عاشق او شدن است
واج آرایی:تکرار حروف «د» در مصراع اول و «ت» در مصراع دوم
معنی بیت: من تنگدست اختیار دل خود را به یاری سپرده ام که در ملک حسن از غرور سلطنت به هیچ کس التفاتی ندارد.
………………………….
7- در آن مُقام که خوبان زِ غَمزه تیغ زنند
عَجَب مَدار سَری اوفتاده در پایی
موضوع بیت:یار(کشتۀ یار)
مضمون بیت: غمزۀ خوبان
معنی واژگان:خوبان: زيبارويان خوش اندام /غمزه: ناز و عشوه/ تيغ زدن: شمشير زدن/ عجب مدار: تعجب مکن/ مصراع دوم چند معني مي دهد: يکي آن که سري به پاي معشوق افتاده باشد و تقاضاي وصال کند، يا سري به عنوان قرباني به پاي معشوق افتاده باشد يا عاشق از هيجان جان باخته باشد
آرایه ها:تناسب در تيغ و سر و پا
واج آرایی: تکرار حرف «ن» در مصراع اول و «ر» در مصراع دوم
معنی بیت: آنجا که نیکوان تیغ ناز و کرشمه را آهیخته دارند، شگفت نیست که سر بیدلی پی سپر معشوقی شود.
…………………………
8- مرا که از رُخِ او ماه در شَبِستانَست
کُجا بود به فُروغِ ستاره پروایی
موضوع بیت:مقام احرار
مضمون بیت: رخ معشوق و چهره زيبايان ديگر
معنی واژگان:شبستان: حرمسرا، شب خانه و خانه ای که درویشان شب در آن به سر برند/ فروغ: نور، پرتو/ پروا: توجه، اعتنا
قواعد: شبستان: اسم مرکب از شب+ ستان پسوند مکان و زمان.
آرایه ها: تناسب در ماه و فروغ و ستاره / مقصود از ماه رخ معشوق است و مقصود از ستارگان زيبارويان ديگر(استعاره)
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: گویی در خانة شب من از پرتو چهرة او ماهی تابان شده است و به فروغ اختران با ماه رخسار وی دیگر مرا التفاتی نیست.
………………………………
9- فِراق و وَصل چه باشد؟ رِضایِ دوست طَلَب
که حِیف باشد از و غیرِ او تمنّایی
موضوع بیت:مقام رضا –مقام احرار
مضمون بیت: خشنودي يار
معنی واژگان:فراق: دوري از يار/ وصل: رسيدن به يار /چه باشد: چيز بااهميتي نيست/ رضا: خشنودي/ حيف: ظلم و ستم /تمني: خواهش
آرایه ها: تضاد در فراق و وصل / آخرين حد عشق رضاي دوست خواستن است و خود او را خواستن.
معنی بیت: هجران و وصال در برابر خشنودی یار اعتباری ندارد، چه دریغ است که از دوست جز دوست چیزی خواست.
………………………………..
10- دُرَّر ز شوق برآرَند ماهیان به نِثار
اگر سَفینة حافِظ رسد به دَریایی
موضوع بیت:حافظ و شعراو
مضمون بیت: دفتر شعر حافظ
معنی واژگان:دُرَّر: مرواريدها/ شوق: عشق و علاقه و اشتياق/ نثار: در پاي کسي ريختن/ سفينه: کشتي و دفتر شعر/(در بعضي نسخ «بري به دريايي» است که از جهاتي مناسب تر است)
آرایه ها: تناسب در درر و ماهيان و سفينه و دريا /ایهام تناسب در سفينه درمعنی کشتی با دُرر/ایهام تناسب در ماهيان و دريا
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اگر جنگ غزل حافظ به دریایی گذر کند، ماهیان از شوق و شادی مرواریدها بر آن خواهند افشاند.
………………………….