- * غزل 486 *
1- بلبل زِشاخِ سَرو به گُلبانگِ پَهلوی
میخواند دوش درسِ مَقاماتِ مَعنوی
2- یعنی بیا که آتشِ موسی نُمود گُل
تا از دِرَخت نُکتة توحید بشنوی
3- مُرغانِ باغ قافیه سَنجَند و بَذله گوی
تا خواجه مَی خورد به غَزلهایِ پهلوی
4- جَمشید جُز حکایتِ جام از جهان نبرد
زِنهار دل مبند بر اسبابِ دنیوی
این قِصِّۀ عَجَب شِنو اِی بَختِ واژگون
ما را بِکُشت یار به انفاسِ عیسوی
5- این قِصِّۀ عَجَب شِنو از بختِ واژگون
ما را بِکُشت یار به انفاسِ عیسوی
خوش وَقتِ بوریا یِ گِداییّ و خوابِ امن
کاین عیش نیست روزیِ اورَنگِ خُسروی
6- خوش وَقتِ بوریا و گِداییّ و خوابِ امن
کاین عیش نیست در خورِ اورَنگِ خُسروی
7- چشمت به غَمزه خانة مَردُم خَراب کرد
مَخموریَت مباد که خوش مَست میروی
8- دِهقانِ سالخورده چه خوش گفت با پسر
کِای نورِ چَشمِ من به جُز از کِشته نَدرَوی
9- ساقی مَگَر وظیفة حافِظ زیاده داد
کاشُفته گشت طُرِّة دَستارِ مولَوی
******************************
وزن غزل 486: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1- بلبل زِشاخِ سَرو به گُلبانگِ پَهلوی
میخواند دوش درسِ مَقاماتِ مَعنوی
موضوع بیت:علم حصولی و شهودی
مضمون بیت: شنيدن نکته ي توحيد از درخت
معنی واژگان:گلبانگ: صداي بلند، آواز بلند/ پهلوي: محلي، ترانه محلي، با اشاره به زبان ايران قديمي/ نکته: مطلب دقيق و باريک/ مقامات معنوي: مقامات به معني روايات و افسانه هايي که با عباراتي مسجع و مقفّي و آهنگ دار براي جمعي بخوانند، و مقامات معنوي يعني مقامه هايي درباره ي موضوعات معنوي
قواعد: گلبانگ پهلوی: موصوف و صفت نسبی
آرایه ها: ایهام تناسب در مقامات معنوي که اشاره است به مقامات طريقت يعني مراحلي که سالک طريقت بايد آنها را بگذراند /تناسب در بلبل و گلبانگ و شاخ سرو و خواندن /تناسب در خواندن درس و مقامات
واج آرایی: تکرار حرف «د»
معنی بیت: دیشب هزاردستان از شاخسار سرو با آوای بلند رسا به آهنگ و لحن پهلوی یا پارسی شیوا درس مجالس و مقامات عرفانی و معنوی می داد
2- یعنی بیا که آتشِ موسی نُمود گُل
تا از دِرَخت نُکتة توحید بشنوی
موضوع بیت:تجلی(تجلی توحیدی)
مضمون بیت: شنيدن نکته ي توحيد از درخت
معنی واژگان: نکته توحید: لطیفة یگانگی خداوند
قواعد: نکته توحید: تشبیه صریح
آرایه ها: دراين بيت تلميح است به داستان موسي و رفتن او به طرف درختي که آتش از آن بردارد و در همانجا به مقام نبوت رسيد نمود: نشان داد، در اينجا مي توان کلمه ي گل را به معني «گل کرد» هم دانست ولي اين که گل، آتش موسي را نشان داد بهتر است/ تناسب در آتش و موسي و درخت و نکته ي توحيد
واج آرایی: تکرار حرف «د»
معنی ابیات: به این معنی که می گفت بشتاب تا بنگری که گل آتش را که بر موسی در وادی ایمن آشکار شد نمایان ساخت تا تو هم مانند حضرت موسی که از درخت لطیفة یگانگی خدا را شنیده است، از آتش افروخته گل همان نکته را بشنوی؛ شیخ شبستری می گوید:
روا باشد انا الحق از درختی
چرا نبود روا از نیکبختی
سعدی گوید:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقی دفتریست معرفت کردگار
نیز نگاه کنید به قرآن کریم آیة 29 و 30 سورة قصص 28 و غزل 19 شمارة (2) .
مرحوم قزوینی در حاشیة 345 دیوان حافظ نوشته اند: یعنی گل نمودار آتش موسی شد یعنی آتشی که در وادی ایمن بر درخت عُلَّیق بر آن حضرت ظاهر گردید و آوازی از آن برآمد که یا موسی اِنّی اَنَا اللهُ رَبُّ العَالَمیِنَ (موسی همانا من پروردگار جهانیانم).
………………………………….
3- مُرغانِ باغ قافیه سَنجَند و بَذله گوی
تا خواجه مَی خورد به غَزلهایِ پهلوی
موضوع بیت: تسبیح
مضمون بیت: مي خوردن وزير همراه با نواي موسيقي
معنی واژگان:مرغان باغ: هم معني اصلي را مي دهد و هم ممکن است مقصود نوازندگان و خوانندگان درگاه وزير باشد/ قافيه سنج: آن که قافيه پرداز و قافيه شناس است و سخن موزون نيک را مي شناسد و به آواز مي خواند/ بذله گوي: آن که سخنان نغز و دلپذير مي گويد/ غزلهاي پهلوي: ترانه هاي محلي /خواجه: مرد آزاده يا وزير/ فهلویات جمع فهلویه «فهلویه معرب پهلوی… کلمه یا جمله ای که به زبان پهلوی باشد، شعری که به یکی از زبانهای محلی ایران به وزنی از اوزان عروضی یا هجایی سروده شده و بخشی از آنها دو بیتی است (نقل به اختصار از فرهنگ معین).
آرایه ها: تناسب در قافيه سنج و بذله گوي و غزلهاي پهلوي
معنی بیت: پرندگان بوستان ترانه سازی و لطیفه گویی می کنند تا آن بزرگ با چامه های عاشقانة پارسی شیوا یا چامه هایی که به لحن فهلویات سروده شده می بنوشد؛
…………………………
4- جَمشید جُز حکایتِ جام از جهان نبرد
زِنهار دل مبند بر اسبابِ دنیوی
موضوع بیت:دنیا و بی اعتباری آن
مضمون بیت: دنياي بي وفا
معنی واژگان:جمشيد: از پادشاه پيشدادي ايران است که گويند جام جهان بين داشته و همين داشتن جام از او در ياد مردم مانده است/ زنهار: آگاه باش /دل بستن: علاقه مند شدن/ اسباب دنيوي: مظاهر مادي جهان
آرایه ها:تناسب در جمشید و جام / بیت دارای تلمیح است
واج آرایی: در مصراع اول تکرار حرف «ج» و در مصراع دوم تکرار حرف «ب»
معنی بیت: جم تنها افسانة جام را با خود به جهان دیگر برد، آگاه باش که به مال و جاه این جهانی تعلق خاطر نداشته باشی.
…………………………….
5- این قِصِّۀ عَجَب شِنو از بختِ واژگون
ما را بِکُشت یار به انفاسِ عیسوی
موضوع بیت:حدیث فراق
مضمون بیت: يار بيوفا
معنی واژگان:قصه: داستان/ عجب: عجيب/ بخت واژگون: بخت بد، بخت نامساعد/ انفاس: نفسها، دم ها/ عيسوي: منسوب به حضرت عيسي/ نتيجه ي بخت واژگون همين است که معشوقي که داراي نفسهاي عيسي است عاشق خود را کشته است
قواعد: انفاس عیسوی: موصوف و صفت نسبی
آرایه ها: تضاد در انفاس عيسوي و کشتن /تشخیص
واج آرایی: تکرار حرف «س» در مصرع دوم
معنی بیت: این داستان شگفت انگیز را گوش کن که دوست که عیسی وار با دم جانبخش خود مرده را زنده می کرد، ما را از طالع وارون با نفس زندگی بخش خود به قتل رساند.
…………………………….
6- خوش وَقتِ بوریا و گِداییّ و خوابِ امن
کاین عیش نیست در خورِ اورَنگِ خُسروی
موضوع بیت:مقام فقر(آرامش حقیقی در مقام فقر است)
مضمون بیت: گدايي و پادشاهي
معنی واژگان:وقت: زمان گذران/ بوريا: حصير، نوعي فرش ارزان و حقير /عيش: زندگي/ درخور: شايسته/ اورنگ: تخت/ خسروي: شاهانه
قواعد: اورنگ خسروی: موصوف و صفت.
آرایه ها: تضاد د ر گدايي با خسروي / تضاد در بوريا و اورنگ خسروي
واج آرایی: تکرار آوای «ــِ» و حرف «ر»
معنی بیت: خوشا آنکه با فقر می سازد و خوابی آسوده بر حصیر می کند، مسلم است که این خوشدلی و آسودگی با تخت شاهی سازگاری ندارد و برای فرمانروایان فراهم نمی شود.
………………………………….
7- چشمت به غَمزه خانة مَردُم خَراب کرد
مَخموریَت مباد که خوش مَست میروی
موضوع بیت:تجلی جلالی (تجلی جلالی چشم یار)
مضمون بیت: چشم يار
معنی واژگان:غمزه: عشوه/ خانه خراب کردن: به بيچارگي دچار کردن/ مخموري: خمار و خمارآلودگي /خوش: دلپذير/ مست: سرخوش و شاد و خرامان.
قواعد: مخموری: خمار آلودگی، اسم مصدر مرکب از صفت (مخمور)+ ی مصدری.
آرایه ها: تناسب در مخموري و مستي با چشم / نوعی تناسب و تضاد در مخموري با مستي / تناسب در خراب و مست /ایهام تناسب در چشم با مردم /ایهام تناسب در خراب با مخمور و مست / خانه خراب کردن: کنايه از بدبخت و بيچاره کردن./تشخیص
واج آرایی:تکرار حرف «خ»
معنی بیت: چشم تو به یک کرشمه خانة عاشقان را ویران کرد، تو به خوشدلی سرمست از باده حسن گشته ای، امید است که هرگز برنج خمار آلودگی گرفتار نشوی.
…………………………..
8- دِهقانِ سالخورده چه خوش گفت با پسر
کِای نورِ چَشمِ من به جُز از کِشته نَدرَوی
موضوع بیت:پاداش(عمل و جزا)
مضمون بیت: نتيجه ي عمل
معنی واژگان:سالخورده: پير/ خوش: دلپذير/ نور چشم: فرزند/ کشته: کاشته یا مزروع/ندروی: درو نمی کنی.
آرایه ها:تناسب در دهقان و کشته و درودن
معنی بیت: دهقان پير چه سخن نغز و لطيفي را به پسر خود گفت که اي عزيز و اي نور ديده ي من، سرانجام آن چيزي را درو خواهي کرد که کاشته اي.
محصول بيت ــ دهقان پير به پسرش حرف بسيار خوبى زد، يعنى گفتش اى نور ديدهام به جز از كشته ات چيز ديگرى درو نخواهى كرد. سخن خوبى گفت. مراد: هر چه بكارى همان را درو خواهى كرد. معناى لازم اين سخن كلام مشهورى است كه الناس مجزيون باعمالهم ان خيرآ فخيرو ان شرآ فشر.
در ميان تركها هم معمول است گويند: هر كسى كشته خود بدرود.
………………………..
9- ساقی مَگَر وظیفة حافِظ زیاده داد
کاشُفته گشت طُرِّة دَستارِ مولَوی
موضوع بیت:مقام محو
مضمون بیت: مستي حافظ
معنی واژگان:وظيفه: مقرري، آن اندازه که حق هرکسي است/ زياده: بيش از حد آشفته: پريشان/ طرّه: آويزه ي عمامه اي که بر سر مي گذاشتند/ دستار: عمامه/ مولوي: نوعي عمامه که درويشان داشتند و آن به اندازه اي بود که يک يا دو (يا بيشتر) دور در اطراف سر پيچيده مي شد ،عنوان خاص مشایخ صوفیه و رهبران روحانی
قواعد: مولوی: صفت نسبی از مولی.
واج آرایی: تکرار حرف «د» و آوای «t» و نزدیکی مخرج آن ها
معنی بیت: همانا ساقی به حافظ بیش از اندازة مقرر باده پیمود، چنانکه طره (کناره و شکن و پیچ) عمامة مولوی (به کنایه مراد حافظ) درهم و پریشان گشت.
……………………………