- * غزل 482 *
1-ایدِل بِکویِ عِشق، گُذاری نمیکُنی
اَسباب جَمع داری و کاری نمیکنی
چوگانِ کام در کَف و گویی نِمیزَنی
بازی چُنین به دَست و شِکاری نمیکنی
میدان به کامِ خاطِر وگویی نِمیزَنی
بازِ ظَفَر به دَست و شِکاری نمیکنی
2-چوگانِ حُکم در کَف و گویی نِمیزَنی
بازِ ظَفَر به دَست و شِکاری نمیکنی
این خون که موج میزَنَدَت دَر جگر چرا
در کارِ رنگِ رویِ نِگاری نمیکنی
این خون که موج میزند اندَر جگر ترا
در کارِ رنگِ رویِ نِگاری نمیکنی
3-این خون که موج میزند اندَر جگر ترا
در کارِ رنگ و بویِ نِگاری نمیکنی
4-مُشکین از آن نشد دَمِ خُلقَت که چون صَبا
بر خاکِ کویِ دوست گُذاری نمیکنی
*گر دیگران به جان غَمِ جانان خریده اند
ایدل تو این معامله باری نمی کنی
5-ترسَم کَزین چَمَن نَبَری آستینِ گُل
کز گُلشَنَش تَحَمُّلِ خاری نمیکنی
در آستینِ کامِ تو، صَد نافه مُدرَجَست
وان را فِدایِ طُرِّة یاری نمیکنی
6-در آستینِ جانِ تو، صَد نافه مُدرَجَست
وان را فِدایِ طُرِّة یاری نمیکنی
ساغَر لَطیف و پُر مَی و می افکنی بِخاک
و اندیشه از بَلایِ خُماری نمیکنی
7-ساغَر لَطیف و دِلکَش و می افکنی بِخاک
و اندیشه از بَلایِ خُماری نمیکنی
8-حافظ برو ،که بَندگیِ پادشاهِ وقت
گر جمله میکنند، تو باری نمیکنی
******************************
وزن غزل 482: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1-ایدِل بِکویِ عِشق، گُذاری نمیکُنی
اَسباب جَمع داری و کاری نمیکنی
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: عشق و بي عشقي
معنی واژگان:اي دل: اي عزيز من/ گذار: عبور/ اسباب: لوازم و وسايل
قواعد: کوي عشق: (اضافه تشبيهي) يعني عشق به گذرگاه و کوچه اي تشبيه شده است.
آرایه ها: نوعي جناس در گذاري و داري و کاري
واج آرایی: تکرار حرف «ي»
معنی بیت: دلا، به دیار عشق روی نمی آوری، اسباب جمعیت خاطر فراهم داری ولی هنری از خود نشان نمی دهی.
………………………………
2-چوگانِ حُکم در کَف و گویی نِمیزَنی
بازِ ظَفَر به دَست و شِکاری نمیکنی
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: عدم تحرک و رفتن به کوي عشق
معنی واژگان: چوگان حکم: چوگان فرمانروایی/ کف: دست/ گوي: وسيله اي گرد که در ميدان چوگان با چوگان مي زنند.
قواعد:چوگان حکم (اضافه تشبيهي) يعني حکم و فرمانروايي به چوگان تشبيه شده است/ باز ظفر (اضافه تشبيهي) ظفر و پيروزي به باز شکاري تشبيه شده است.
آرایه ها:تناسب در چوگان و گوي و زدن /تناسب در باز و شکار کردن
واج آرایی: تکرار حرف «ک»
معنی بیت: چوگان فرمانروایی در پنجة تست و در عرصة عشق گوی سعادتی نمی زنی و نمی ربایی، شاهین پیروزی بر دست تو نشسته است ولی برای صید آن را به پرواز در نمی آوری.
…………………………..
3-این خون که موج میزند اندَر جگر ترا
در کارِ رنگ و بویِ نِگاری نمیکنی
موضوع بیت: مقام شکر- غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: بي عشقي
معنی واژگان:اين خون: مقصود احساس و عشقي است که در وجود هرکسي هست/ موج مي زند: نشانه ي فراواني آن است/ جگر: البته به معني کبد است اما در شعر فارسي جگر به جاي دل به کار مي رود/ در کار کردن: صرف راهي معين کردن، به کار بردن/ رنگ و بوي: جلوه و جلا، زيبايي ها/ نگار: زيباروي خوش اندام
آرایه ها:تناسب در خون و جگر و رنگ و بوي /تناسب در رنگ و بوي با نگار
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «گ» در مصراع دوم.
معنی بیت: دلا، این خون که در جگرت می جوشد، در کار عشق یاری زیبا صرف نمی کنی.
…………………………
4-مُشکین از آن نشد دَمِ خُلقَت که چون صَبا
بر خاکِ کویِ دوست گُذاری نمیکنی
موضوع بیت:کشش و کوشش (کوشش در راه محبوب)
مضمون بیت: بي عشقي
معنی واژگان:مشکين: معطر / دم خلقت: نسیم خوی تو، نفس خوي و اخلاق تو /از آن: بدان جهت/ باد: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيام بر ميان عاشق و معشوق است.
قواعد: معطر دم خلقت: اضافه ي استعاري/ دم خلقت: اضافة تخصیصی
آرایه ها: تناسب در مشکين و نفس و صبا و خاک و کوي دوست و گذار / خاک کوي دوست معطر است.
واج آرایی:تکرار آوای «s» و «z»
معنی بیت: ای دل، نفس خوی تو بدان سبب مشکین نشد (یعنی از آن جهت مشکین نفس نشدی) که همچون صبا که بر کوی دوست می گذرد تو بر دیار محبوب نمی گذری.
…………………………..
5-ترسَم کَزین چَمَن نَبَری آستینِ گُل
کز گُلشَنَش تَحَمُّلِ خاری نمیکنی
موضوع بیت:مشکلات راه سلوک(تحمل مشکلات راه سلوک)
مضمون بیت: بي عشقي
معنی واژگان:چمن: باغ/ آستين: در زمان قديم جيب لباسها را در آستين قرار مي داده اند و آنچه اکنون آن را در جيب مي گذارند در آستين مي نهاده اند/ آستین گل: آستین پر از گل/ گلشن: قسمتي از باغ که پر از گل سرخ است/ تحمل: بر خود هموار کردن، حاضر شدن براي آن
قواعد: آستین گل: آستین پر از گل، مضاف و مضاف الیه، اضافه مفید تضمن و ظرفیت
آرایه ها:تضاد در گل و خار /تناسب در چمن و گل و گلشن و خار
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: یقین دارم که تو از گلزار گیتی یک آستین پر از گل نصیب نمی یابی، چه از این گلستان آمادة تحمل نیش خاری نیستی.
………………………….
6-در آستینِ جانِ تو، صَد نافه مُدرَجَست
وان را فِدایِ طُرِّة یاری نمیکنی
موضوع بیت: مقام شکر- غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: بي عشقي
معنی واژگان: آستین جان: آستین جامة جان/ صد: نشانه ي کثرت/ نافه: ناف آهوي ختن که در درون آن مشک وجود دارد/ مدرج: قرار داده شده، درج شده/ طره ي: قسمتي از موي سر که روي پيشاني قرار مي گيرد و توسعاً به معني گيسوست/ يار: معشوق
قواعد: مدرج: اسم مفعول از ادراج مصدر باب افعال.
آرایه ها: آستين جان: استعارة مکنیه (اضافه استعاري) يعني جان به لباس تشبيه شده که آستين دارد/تناسب در نافه و طره
واج آرایی:تکرار حرف «س» در مصراع اول و حرف «ر» در بيت
معنی بیت: نافه ها در آستین جامة جان خود پیچیده داری ولی آنها را فدای زلف پیچان محبوبی نمی کنی.
……………………..
7-ساغَر لَطیف و دِلکَش و می افکنی بِخاک
و اندیشه از بَلایِ خُماری نمیکنی
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: بي عشقي
معنی واژگان:ساغر: جام شراب/ لطيف: با لطافت و ظرافت /دلکش: جالب و جذاب /انديشه کردن: ترسيدن
قواعد:بلاي خمار: (اضافه تشبيهي) خمار شدن را به بلا تشبيه مي کند
آرایه ها: تضاد و تناسب در ساغر و خمار
واج آرایی:تکرار حروف «ک» و «ن»
معنی بیت: جام سرشار از لطافت می و مطلوب دل است ولی تو آن را بر خاک می اندازی و نگران محنت خمار آلودگی نیستی.
………………………
8-حافظ برو ،که بَندگیِ پادشاهِ وقت
گر جمله میکنند، تو باری نمیکنی
موضوع بیت:مقام بندگی
مضمون بیت:
معنی واژگان: پادشاه وقت: پادشاه عهد، در صفحة 592 جامع نسخ دیوان حافظ در متن «بارگاه دوست» بجای «پادشاه وقت آمده» است که ترجیح دارد.
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: ای حافظ از خیل عاشقان دور شو و کناره گیر، چه همه عشقبازان به بندگی آستان محبوب سر می نهند ولی تو به هر حال به خدمت این درگاه نپرداخته ای.
……………………………………….