- *غزل 477*
1- دو یارِ زیرَک و، از بادۀ کُهَن، دومَنی
فَراغَتی و کِتابــی و گوشة چمنی
2- من این مَقام بـه دنیــا و آخِرَت ندهم
اگر چه در پِیَم افتند هر دم انجمنی
3- هر آن که کُنجِ قَناعَـت به گَنجِ دنیا داد
فروخت یوسفِ مِصری به کمترین ثَمَنی
بیا که فُصحَتِ ایــن کارخانـــه کـــم نشود
به زُهدِ هَمچو تویی یا به فِسقِ همچو منی
4- بیا که رونَقِ ایــن کارخانـــه کـــم نشود
به زُهدِ هَمچو تویی یا به فِسقِ همچو منی
5-ز تُنـــدبادِ حَـــوادث، نمیتـوان دیـــدن
در این چمن، که گُلی بوده است یا سَمَنی
6- بِبین در آینــۀ جام نَقش بَنــدیِ غِیب
که کس به یاد ندارد چُنین عَجَب زَمَنی
از این سَموم، که بر طَرفِ بوستان بُگذَشت
عَجَب که رَنگِ گُلـی هست و بویِ نسترنی
7- از این سَموم، که بر طَرفِ بوستان بُگذَشت
عَجَب که بویِ گُلـی هست و رنگِ نسترنی
8- به صَبر کوش تو، ای دل، که حَق رَها نکند
چُنین عَزیــز نِگینـــی به دست ِاَهرِمَنـی
*به روزِ واقعه غَم با شَراب باید گفت
که اعتماد به کس نیست در چُنین زَمَنی
*به روزِ حادثه غَم با شَراب باید گفت
که اعتماد به کس نیست در چُنین زَمَنی
9-مِزاجِ دَهر تَبَه شد در این بَلا حافظ
کُجاست فِکرِ حَکیمی و رأیِ بَرهَمَنی؟
*****************************
وزن غزل:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن(بحر مجتث مثمن مخبون محذوف)
1- دو یارِ زیرَک و، از بادۀ کُهَن، دومَنی
فَراغَتی و کِتابــی و گوشة چمنی
موضوع بیت: مقام امن -مقام فراغت
مضمون بیت: آرزوي داشتن چنين موقعيتي
معنی واژگان:زيرک: هوشمند و نکته دان/ باده ي کهن: شراب /کهنه دو من: مقدار زيادي (من را نبايد با من کنوني مقايسه کرد)/ فراغت: آسودگي و امنيت/ چمن: باغ
واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ت» و «ي» در بيت اول
معنی بیت: با دو دوست هوشیار و دو من شراب کهنه و آسوده دلی و دفتری شعر در کنار چمن باغی نشستن
2- من این مَقام بـه دنیــا و آخِرَت ندهم
اگر چه در پِیَم افتند هر دم انجمنی
موضوع بیت: مقام امن -مقام فراغت
مضمون بیت: آرزوي داشتن چنين موقعيتي
معنی واژگان: مقام: موقعيت/ دنيا و آخرت: هر دو دنيا/ انجمن: جماعت
آرایه ها:تضاد و تناسب در دنیا و آخرت
واج آرایی: تکرار حرف «م» در مصراع دوم
معنی بیت: به نظر من مقامی و مرتبه ایست که آن را به این جهان و آن جهان مبادله نخواهم کرد ، اگرچه گروهی هر نفس به استهزاء و تکفیر من برخیزند
……………………………
3- هر آن که کُنجِ قَناعَـت به گَنجِ دنیا داد
فروخت یوسفِ مِصری به کمترین ثَمَنی
موضوع بیت: مقام قناعت- مقام امن
مضمون بیت: قناعت و ثروت جهان
معنی واژگان: گنج: ثروت/ يوسف مصري: مظهر زيبايي/ ثمن: بها، مشهور است که برادران يوسف مصري او را به بهاي کمي فروختند
قواعد: کنج قناعت (اضافه اقتراني)
آرایه ها: کنج قناعت: که گوشه ي دنياي خرسندي و قناعت به دنياي توأم با خرسندي تشبيه شده است/ نوعی جناس در کنج و گنج / کنج قناعت: استعارۀ مکنیه/تلمیح
واج آرایی:تکرار آوای «s» و حرف «د»
معنی بیت: هرکس گوشۀ سرای خرسندی و آسوده دلی را با زر و خواستۀ دنیا مبادله کرده ، گویی یوسف را که عزیز مصر شد با همه حسن و جمال به کمترین بهایی فروخته است.
…………………………….
4- بیا که رونَقِ ایــن کارخانـــه کـــم نشود
به زُهدِ هَمچو تویی یا به فِسقِ همچو منی
موضوع بیت: یار(مقام عزّت بی چون وچرای یار)
مضمون بیت: دنيا و زهد و فسق ما
معنی واژگان:بيا: يعني هم عقيده و موافق من شو/ رونق: اعتبار و ارزش /اين کارخانه: مقصود اين دنياست/ زهد: تقوي و پرهيزگاري/ فسق: گناهکاري
آرایه ها:تضاد در زهد و فسق / اين سخن با زاهد رياکار است.
واج آرایی:نکرار حروف «ک» و «ه»
معنی بیت: ای زاهد بیا و از ما اعراض مکن که رونق و جمال کارخانۀ هستی و شکوه دستگاه وجود به سبب پارسایی کسی مانند تو یابد کاری یکی همچون من نمی کاهد.
………………………
5-ز تُنـــدبادِ حَـــوادث، نمیتـوان دیـــدن
در این چمن، که گُلی بوده است یا سَمَنی
موضوع بیت: عبرت
مضمون بیت: حوادث طوفان آسا
معنی واژگان: چمن: باغ/ گل: گل سرخ محمدي /سمن: گل ياسمن سفيد
قواعد:تند باد حوادث: اضافه ي تشبيهي است يعني حوادث به طوفان تشبيه شده است، و اين حوادث ممکن است به حادثه ي تاخت و تاز تيمور به اصفهان بوده باشد و وحشت آن به فارس هم کشيده شده است…
قواعد: تندباد حوادث:تشبیه صریح.
آرایه ها: تناسب در چمن و گل و سمن /تضاد در چمن و گل و سمن با تندباد
واج آرایی:تکرار آواي «s»
معنی بیت: به سبب وزش صرصر رویدادهای ناگوار نمی توان نشانی از گل و یاسمن در این باغ یافت ؛ مقصود آنکه تند باد حادثه همه چیز را از میان برده است.
……………………………
6- بِبین در آینــۀ جام نَقش بَنــدیِ غِیب
که کس به یاد ندارد چُنین عَجَب زَمَنی
موضوع بیت: عبرت
مضمون بیت: زمانه و زمان شگفت آور
معنی واژگان: نقش بندي: صورت بندي و طراحي (سرنوشت)/ غيب: عالم پنهاني، عالمي دور از دسترس و تخيل ما/ عجب: عجيب/ زمن: عهد، زمان
قواعد:آينه ي جام (اضافه تشبيهي) يعني جام شرابي که در آن باده کهن است به آينه تشبيه شده و مانند جام جهان بين شده است/ زمن: مخفف زمان.
آرایه ها: آینه جام استعاره از دل
واج آرایی:تکرار حرف «ب»
معنی بیت: در آینۀ جام جهان بین دل خود صورتگری دست قدرت غیبی را به چشم باطن بنگر که پیش ازین هیچ کس روزگاری چنین شگفت انگیز به خاطر ندارد.
……………………………..
7- از این سَموم، که بر طَرفِ بوستان بُگذَشت
عَجَب که بویِ گُلـی هست و رنگِ نسترنی
موضوع بیت: یار(یاروالطاف یار)- عبرت
مضمون بیت: شگفتي شاعر از باقي ماندن نشانه هاي شادي
معنی واژگان:سموم: باد کشنده، باد گرم مرگ آور/ طرف: کنار/ عجب: عجيب است
آرایه ها: تناسب در بوستان و بوي و گل و رنگ و نسترن
واج آرایی:تکرار آواي «س» و «گ»
معنی بیت: از این باد گرم مرگ آور که به سوی باغ وزید ، جای شگفتی است که هنوز بوی گلی به مشام میرسد یا رنگ گل نسترنی پیداست ، شاید در این بیت اشارتی به حملۀ امیر تیمور به فارس کرده باشد.
…………………………..
8- به صَبر کوش تو، ای دل، که حَق رَها نکند
چُنین عَزیــز نِگینـــی به دست ِاَهرِمَنـی
موضوع بیت: مقام صبر
مضمون بیت: اميدواري حافظ
معنی واژگان:اي دل: اي عزيز من/ حق: خدا/ رها نکند: نمي گذارد/ عزيز نگين: اشاره است به سرزمين فارس/ اهرمن: شايد منظور تيمور باشد
آرایه ها:تلمیح به داستان حضرت سلیمان
واج آرایی:تکرار آوای «s»
معنی بیت: دلا در شکیبایی سخت کوشش کن و پای دار که خداوند نمی گذارد که نگین پربهای شاهی به دست دیو پست خویی افتد(همانگونه که انگشتری نیز از دست دیو بازگرفته شد و به سلیمان رسید)
…………………………….
9-مِزاجِ دَهر تَبَه شد در این بَلا حافظ
کُجاست فِکرِ حَکیمی و رأیِ بَرهَمَنی؟
موضوع بیت: انتظار (در انتظار فریادرس حقیقی)
مضمون بیت: حافظ و جستجوي حکيم براي دهر تباه شده و بيمار
معنی واژگان:مزاج: حالت/دهر: روزگار/تبه شد: فاسد شد/ حکيم: در اصل معني فيلسوف مي دهد ولي در ارتباط با مزاج همان طبيب معني کرديم/ راي: فکر، انديشه، (داراي ايهام به خاطر اضافه شدن به برهمن)/ برهمن: پيشواي دینی آیین برهمایی هندوان که مطلق خردمند و دانشمند معني مي دهد، در اینجا به ضرورت حفظ وزن شعر حرف دوم نیز ساکن خوانده می شود.
آرایه ها:تناسب در مزاج و تبه شدن و حکيم / مزاج: (دهر به انساني تشبيه شده که مزاج و حالتي دارد)/ ایهام در رای(به خاطر اضافه شدن به برهمن)
واج آرایی:تکرار آوای «h»
معنی بیت: در این آزمون سخت و محنت گران سرشت و نهاد روزگار فاسد شد و اوضاع گیتی آشفته و مشوش گشت، اندیشه استوار فیلسوفی و دانایی دینی کجاست تا چاره ای بیندیشد.
…………………………….