*غزل 476*

1- نَسیمِ صُبحِ سَعادت بِدان نِشان که تو دانی

گُذَر به کویِ فُلان کن،در آن زَمان که تو دانی

2- تو پیکِ خلوتِ رازیّ و دیده بر سَرِ راهَت

به مَردُمی، نه به فرمان چُنان بِران که تو دانی

تو پیکِ صورتِ رازیّ و دیده بر سَرِ راه است

به مَردُمی، نه به فرمان چُنان بِران که تو دانی

بگو که جانِ ضَعیفَم ز دست رفت،خدا را

ز لَعلِ روح فَزایش، ببخش آن که تو دانی

3- بگو که جانِ عزیزم ز دست رفت،خدا را

ز لَعلِ روح فَزایش، ببخش آن که تو دانی

من این دو حَرف نوشتم، چُنان که غِیر ندانست

تو هَم زِ رویِ کِرامَت چُنان بِخوان که تو دانی

4- من این حُروف نوشتم، چُنان که غِیر ندانست

تو هَم زِ رویِ کِرامَت چُنان بِخوان که تو دانی

5- خیالِ تیغِ تو با ما حَدیثِ تَشنه و آب است

اسیرِ خویش گِرِفتی ،بِکُش چُنان که تو دانی

امید در کَمَرِ زَرکَشَت چگونه نَبَندم؟

دَقیقه ایست، نِگارا،در آن میان که تو دانی

6- امید در کَمَرِ زَرکَشَت چگونه ببندم؟

دَقیقه ایست، نِگارا،در آن میان که تو دانی

7- یکیست تُرکی و تازی در این مُعامله، حافظ

حدیثِ عشق بیان کن،بِدان زبان که تو دانی

یکیست تُرکی و تازی در این مُعامله، حافظ

حدیثِ عشق بیان کن،به هر زبان که تو دانی

*******************************

وزن غزل :مفاعلن فعلاتن  مفاعلن فعلاتن(بحر مجتث مثمن مخبون)

1- نَسیمِ صُبحِ سَعادت بِدان نِشان که تو دانی

گُذَر به کویِ فُلان کن،در آن زَمان که تو دانی

موضوع بیت: عنایت (تمنّای عنایت از یار)

مضمون بیت: فرستادن باد صبا به کوي دوست

معنی واژگان:نسيم صبح سعادت: مقصود معشوق است /تو داني: آنگونه که تو صلاح مي داني

قواعد: فلان: بیشتر ضمیری است که جانشین اسم میشود خواه اسم معرفه باشد یا نکره

آرایه ها: تناسب در نسيم و گذر کردن و کوي و نشان.

واج آرایی:تکرار آوای «s» و حروف «ز» و «د»

معنی بیت: ای باد نرم بامداد نیک بختی به آن نام و نشانی که خود می شناسی در زمانی که متناسب می دانی ، به کوی فلان بگذر

…………………………..

2- تو پیکِ خلوتِ رازیّ و دیده بر سَرِ راهَت

به مَردُمی، نه به فرمان چُنان بِران که تو دانی

موضوع بیت: مقام تسلیم –یار(پیک کوی یار)

مضمون بیت: سخن با پيک عاشقان

معنی واژگان:پيک: قاصد/ خلوت راز: خلوتگاهي که در آنجا رازهاي عاشقانه گفته مي شود/ ديده بر سر راهت: چشم عاشقان در انتظار توست/ مردمي: انسانيت/ فرمان: دستور

آرایه ها:تناسب در پيک و ديده بر سر راه و بران / نوعی تضاد در مردمي و فرمان

واج آرایی:تکرار حرف «ر»

معنی بیت: ای نسیم تو قاصد خلوتگاه رازی و چشم عشاق به راه تو دوخته است ، از روی مردمی و بزرگواری نه به حکم اجبار آنگونه برو که خود میدانی.

………………………..

3- بگو که جانِ عزیزم ز دست رفت،خدا را

ز لَعلِ روح فَزایش، ببخش آن که تو دانی

موضوع بیت: خبرگیری از یار (تمنّای آگاهی از یار)

مضمون بیت: طلب بوسه يا پيغام دلگرم کننده

معنی واژگان:ز دست رفت: تباه شد، از ميان رفت /خدا را: براي خدا/ لعل: استعاره است از لب معشوق/ روح افزا: زياد کننده جان، افزاينده ي روان/آن که تو داني: يعني بوسه يا پيغام دلگرم کننده

آرایه ها: تناسب در جان و روح فزا

واج آرایی:تکرار حرف «ر»

معنی بیت: ای نسیم ، به فلان بگو که جان گرامی من بر باد رفت ، تو را به خدا سوگند، از لعل لب روان پرور خود ، آنچه مصلحت میدانی ، به کرم به جان من برسان.

…………………………….

4- من این حُروف نوشتم، چُنان که غِیر ندانست

تو هَم زِ رویِ کِرامَت چُنان بِخوان که تو دانی

موضوع بیت: راز و رمز

مضمون بیت: رازهاي عاشقانه و درخواست از يار

معنی واژگان:اين حروف: مقصود اين اشعار است، اين حرفها /کرامت: بزرگواري/ غیر: بیگانه ، رقیب .

آرایه ها:تناسب در نوشتن و خواندن و دانستن و حروف

واج آرایی:تکرار حرف «ن»

معنی بیت: ای نسیم این نامه را آنگونه حرف به حرف نوشتم که دیگری از آن آگاهی نیافت ، تو نیز کریمانه آنگونه بر وی بخوان که خود میدانی.

……………………………..

5- خیالِ تیغِ تو با ما حَدیثِ تَشنه و آب است

اسیرِ خویش گِرِفتی ،بِکُش چُنان که تو دانی

موضوع بیت: مقام تسلیم

مضمون بیت: منتظر جان دادن در راه معشوق

معنی واژگان:خيال: تصور/تيغ: شمشير، شايد مقصود عتاب و خطاب باشد/ حديث: داستان/ اسير خويش گرفتي: يعني ما را اسير عشق خود کرده اي (ما منتظر تيغ و کشتن هستيم).

آرایه ها:تناسب در اسير و تيغ و کشتن /نوعی تضاد و تناسب در  تشنه و آب

واج آرایی:تکرار آوای «s»

معنی بیت: تصور ما دربارۀ شمشیر تو داستان شوق تشنه به آب است(یعنی ما تشنه آب تیغ توایم )پس گرفتار عشق خویش را به تیغ هلاک بسپار ، آنگونه که دلخواه توست.

………………………………..

6- امید در کَمَرِ زَرکَشَت چگونه ببندم؟

دَقیقه ایست، نِگارا،در آن میان که تو دانی

موضوع بیت: یار(وصف باریکی کمر یار )

مضمون بیت: کمر يار

معنی واژگان:اميد بستن: اميدوار بودن/ کمر: کمربند زرکش: آنچه در آن رشته هاي طلا به کار رفته باشد/ دقيقه: نکته ي باريک، مقصود خود کمر است/ نگارا: اي معشوق زيباي من/ ميان: مقصود ميان کمربند است که همان کمر باشد

قواعد: کمر زرکشت: موصوف و صفت ، ت مضاف الیه/زرکش:صفت مرکب از مادۀ فعل امر به معنی مفعولی

آرایه ها:تناسب در کمر و دقيقه و ميان /تناسب در  کمر و بستن

واج آرایی:تکرار حرف «ر»

معنی بیت: نمی توانم امیدوار باشم که دست من به کمربند زربافت تو برسد، ای یار زیبا ، نکتۀ باریکی در اینجاست که خود بهتر میدانی.

…………………………….

7- یکیست تُرکی و تازی در این مُعامله، حافظ

حدیثِ عشق بیان کن،بِدان زبان که تو دانی

موضوع بیت: وحدت و کثرت

مضمون بیت: زبان عشق

معنی واژگان:ترکي: زبان ترکي/ تازي: زبان عربي/ معامله: مقصود کار عشق است/ حديث: داستان

آرایه ها: تناسب در حديث و زبان و بيان کردن و ترکي و تازي

واج آرایی:تکرار حرف «ي»

معنی بیت: در مسأله عشق زبان ترکی و زبان تازی یکسان است ، تو هم سخن عشق را به هر زبان که نیکو میدانی بازگو.

………………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا