• *غزل 475*

1- گُفتَند خَلایِق که توئی، یوسُفِ ثانی

چون نیک بِدیدَم، به حَقیقَت به از آنی

شیرین تر از آنی به شَکَّر خَنده چه گویم

ای خُسرَوِ خوبان که تو شیرینِ زمانی

2- شیرین تر از آنی به شَکَّر خَنده که گویم

ای خُسرَوِ خوبان که تو شیرینِ زمانی

با غُنچه چه تَشبیه کُنَم دُرجِ دَهانَت

هرگز نَبُوَد غُنچه بِدین تَنگ دهانی

3- تَشبیهِ دهانَت نتوان کرد به غُنچه

هرگز نَبُوَد غُنچه بِدین تَنگ دهانی

4- صَد بار بِگُفتی که دَهَم زان دَهَنَت کام

چون سوسَنِ آزاده چرا جُمله زبانی؟

گوئی بِدَهَم کامَت و جانَت بِسِتانَم

تَرسَم نَدَهی کامَم و جانم نَسِتانی

5- گوئی بِدَهَم کامَت و جانَت بِسِتانَم

تَرسَم نَدَهی کامَم و جانم بِسِتانی

چَشمِ تو خَدَنگ از سِپَرِ جان گذراند

بیمار ندیدیم  بِدین سَخت کمانی؟

6- چَشمِ تو خَدَنگ از سِپَرِ جان گذراند

بیمار که دیدست بِدین سَخت کمانی؟

7- چون اَشک بیَندازیَش از دیدۀ مَردُم

آن را که دَمی از نظرِ خویش بِرانی

*خود سَرو نماند از قَد و رَفتارِ تو بر جای

بِخرام که از سَرو گُذَشتی به رَوانی

*در راهِ تو عاشِق چو قَلَم کرد زِ سَر پای

چون نامه چرا یِکدَمَش از لُطف نَخوانی

*از پیش مَران حافِظِ غَمدیدۀ خود را

کَز عِشقِ رُخَت داد دِل و دین و جوانی

*******************************

وزن غزل: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن(بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

1- گُفتَند خَلایِق که توئی، یوسُفِ ثانی

چون نیک بِدیدَم، به حَقیقَت به از آنی

موضوع بیت: یار(مقام بی همتای یار)

مضمون بیت: معشوق زيباتر از يوسف

معنی واژگان:خلايق: مردم/ يوسف: حضرت يوسف بن يعقوب عليهما السلام، که مظهر (سمبل) زيبايي است/ ثاني: دومين، همانند/ نيک: به خوبي، با دقت/ بديدم: نظر کردم/ به حقيقت: به راستي، حقيقةً/ به: بهتر

قواعد: خلایق: جمع خلیقه/ یوسف ثانی: موصوف و صفت.

آرایه ها:تلمیح

واج آرایی:تکرار حرف «ي»

معنی بیت: مردم گفتند که تو در جمال یوسف دومی،چون درست نگریستم به راستی بهتر از آنی که گفته اند.

………………………

2- شیرین تر از آنی به شَکَّر خَنده که گویم

ای خُسرَوِ خوبان که تو شیرینِ زمانی

موضوع بیت: انسان کامل(مقام انسان کامل)

مضمون بیت: تبسم يار شيرين

معنی واژگان:شيرين تر: مطبوع تر و دلپذيرتر/ شکر خنده: تبسم/ خسرو خوبان: پادشاه زيبايان، زيباي زيبايان/ شيرين: مقصود معشوق خسرو و فرهاد است که در زمان خود زيباي زيبايان بوده است

آرایه ها:جناس در شيرين و شيرين / تناسب در خسرو و شيرين / تناسب در شيرين و شکر/ایهام تناسب درشکر (چون شکر رقيب شيرين است)/ تلميح به داستان خسرو و شيرين

واج آرایی:تکرار حرف «ر»

معنی بیت: با خندۀ نوشین از آن خوش تر و دل پذیر تری که ای شاه نکویان به تو بگویم که شیرین عصر و روزگار خود می باشی.

………………………..

3- تَشبیهِ دهانَت نتوان کرد به غُنچه

هرگز نَبُوَد غُنچه بِدین تَنگ دهانی

موضوع بیت:یار(یاربی همتا)

مضمون بیت: دهان يار

معنی واژگان:تشبيه: مانند کردن/ تنگ دهاني: کوچکي دهان

قواعد: تنگ دهاني : تشبيه تفضيل

آرایه ها:تکرار حرف «غنچه»

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: نمي توان دهان کوچک تو را به غنچه مانند کرد، زيرا هرگز دهان غنچه به تنگي و کوچکي دهان تو نيست.

محصول بيت ــ دهان تو را نمى‌شود به غنچه تشبيه كرد، زيرا غنچه هرگز بدين تنگ دهانى نيست. مراد: غنچه اين‌طور تنگ دهان نمى‌شود كه تويى، يا خود به اين تنگ دهانى نباشد.

………………………..

4- صَد بار بِگُفتی که دَهَم زان دَهَنَت کام

چون سوسَنِ آزاده چرا جُمله زبانی؟

موضوع بیت: عنایت (طلب عنایت)

مضمون بیت: بوسه ي يار

معنی واژگان:کام دادن: به آرزو رساندن /آن دهن: همان دهاني که وصفش را (بيت پيشين) کرده/ سوسن آزاده: گلي سفيد است که داراي ده پرچم است که شعرا آن را به ده زبان تشبيه کرده اند.

آرایه ها:تناسب در کام و زبان و دهن/ ایهام تناسب در کام / تناسب در صد و جمله / تشبيه مضمر معشوق به سوسن

واج آرایی:تکرار حرف «ب» و آوای «h»

معنی بیت: بار ها گفتی که مرا از زبان خود به کام می رسانی و بوسه می دهی،سبب چیست که مانند سوسن همه گفتار بی کرداری.

…………………………..

5- گوئی بِدَهَم کامَت و جانَت بِسِتانَم

تَرسَم نَدَهی کامَم و جانم بِسِتانی

 موضوع بیت: وصال (جانفشانی عاشق در راه یار)

مضمون بیت: عدم اطمينان به قول معشوق

معنی واژگان:بدهم کامت: ترا به آرزوي تو يعني وصال خود مي رسانم/ جانت بستانم: ترا مي کشم.

آرایه ها:تضاد و جناس در ندهی و بدهی/تکرار کلمه های کام و جان.

واج آرایی:تکرار حروف «ک» و «ن»

معنی بیت: می گوئی که مرا به مراد دل می رسانی و آن گاه جانم را می گیری ،یقین دارم که کام نا یافته جان مرا می ستانی.

………………….

6- چَشمِ تو خَدَنگ از سِپَرِ جان گذراند

بیمار که دیدست بِدین سَخت کمانی؟

موضوع بیت: یار(قدرت دلبری چشم یار)

مضمون بیت: چشم يار و نگاه آن

معنی واژگان:چشم: در اينجا صفت بيمار براي آن آمده است که ما خمارآلود بودن آن را که به بيماري تعبير شده است صفت آن آورده ايم/ خدنگ: در اصل نام چوبي است سخت و سبک که مناسب ساختن تير است، تير/گذراند: عبور مي دهد/ بيمار: همان چشم است/ سخت کماني:نیرومند، هرکسي که با قدرت زياد کمان سخت و محکم خود را مي کشيد به طوري که تير را از سپر رد مي کند

قواعد: سخت کمان: صفت مرکب/سپر جان: اضافه تشبيهي يعني جان به سپر تشبيه شده است.

آرایه ها:تناسب در خدنگ و سپر و گذراندن و سخت کماني / تناسب در چشم و بيمار

واج آرایی:تکرار حرف «ن»

معنی بیت: تیر نگاه دیدۀ تو از سپر جان گذر می کند ،چشم بیماری بدین نیرومندی کس ندیده است.

…………………………..

7- چون اَشک بیَندازیَش از دیدۀ مَردُم

آن را که دَمی از نظرِ خویش بِرانی

موضوع بیت: یار(طلب عزّت از یار)

مضمون بیت: نظر معشوق

معنی واژگان:ديده: چشم/ بيندازيش از ديده ي مردم: اگر براي اشک باشد، او را چشم مردم فرومي اندازي، اگر براي شخص رانده شده از درگاه معشوق باشد، او را در نظر مردم بي اعتبار مي کني /دمي: لحظه اي از نظر خويش براني: از پيش چشم خود او را رد کني، به او بي اعتنايي کني

آرایه ها:تناسب در اشک و ديده و نظر /ایهام در بيندازيش از ديده ي مردم

 واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ش»

معنی بیت: عاشقی را که یک نفس به چشم عنایت ننگری ،چون قطرۀ سرشک از دیدۀ مردم بر خاک اندازی و بی اعتبارش کنی؛ این غزل بیت تخلص ندارد و چنان که مرحوم قزوینی در حاشیۀ صفحۀ 337 دیوان حافظ آورده اند در نسخ جدیده بعد از این بیت یک بیت دیگر که ظاهراً الحاقی است و خواسته اند که بیت تخلصی که کلمۀ حافظ در آن داشته باشد از آن بسازند….:

از پیش مران حافظ غمدیدۀ خود را

کز عشق رخت داد دل و دین و جوانی

……………………………….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا