• *غزل 473*

وَقت را غَنیمـَـت دان آنقَـــــدَر که بِتوانی

      حاصل از حیات، ای جان، یک دَمَست تا دانی

1-  وَقت را غَنیمـَـت دان آنقَـــــدَر که بِتوانی

      حاصل از حیات، ای جان، این دَمَست تا دانی

کام بَخشیِ گـَردون عُمر در عَوَض گیرد

           جَهد کن که از دولت دادِ عیش بِستانی

2- کام بَخشیِ گـَردون عُمر در عَوَض دارد

           جَهد کن که از دولت دادِ عیش بِستانی

باغبان، چو من زینجا بگذرم، حَرامَت باد

           گر به خاکِ من سَروی غیرِ دوست بنشانی

3-  باغبان، چو من زینجا بگذرم، حَرامَت باد

           گر به جایِ من سَروی غیرِ دوست بنشانی

زاهدِ پَشیمان را شوقِ باده خواهد کُشت

            عاقِلا، مکـــن کاری کـــآورد پَشیمانی

4-  زاهدِ پَشیمان را ذوقِ باده خواهد کُشت

            عاقِلا، مکـــن کاری کـــآورد پَشیمانی

 خُم شِکَن نمی‌داند این قَدَر، که صوفی را

           جِنسِ خانِگـــی باشد،همچو لَعلِ رُمانی

5- مُحتَسِب نمی‌داند این قَدَر، که صوفی را

           جِنسِ خانِگـــی باشد،همچو لَعلِ رُمانی

با دُعایِ شبخیزان، ای شَکَّردهَن، مَستیز

           در پناهِ یک اسمَست خاتــَـمِ سلیمانی

6-  با دُعایِ شبخیزان، ای شَکَّردهان، مَستیز

           در پناهِ یک اسمَست خاتــَـمِ سلیمانی

پَندِ عاشِقان بِشنو، وَز دَرِ طَرَب بازآی

           کاین همه نمی‌ارزد شُغلِ عالَـمِ فانی

7-  پَندِ عاشِقان بِشنو، وَز دَرِ طَرَب بازآ

           کاین همه نمی‌ارزد شُغلِ عالَـمِ فانی

یوسُفِ عزیزم رفت، ای بَرادران، رحمی

           کز غَمَش عَجَب دیدم حالِ پیرِ کَنعانی

8-  یوسُفِ عزیزم رفت، ای بَرادران، رحمی

           کز غَمَش عَجَب بینم حالِ پیرِ کَنعانی

9-  پیشِ زاهِد از رِندی دَم مَزَن که نتوان گفت

            با طَبیبِ نامَحـــــرَم، حــــالِ دَردِ پَنهانی

10- می‌روی و مُژگانت خونِ خَلق می‌ریزد

             تیـز می‌رَوی، جانا،تـَـرسَمَت فُرومانـی

11- دل ز ناوَکِ چشمت، گوش داشتم لیکِن

             ابــرویِ کَماندارت می‌بـــرد به پیشانی

12-  جَمع کن به احسانی حافِظِ پریشان را

              ای شِکَنجِ گیسویـَـت مَجمَعِ پریشانی

*از دَرَم درآ سَرمَست ، تا زَنَم به زُلفَت دَست

روشنی به ما پیوست ، راستی به مَه مانی

گــر تو فارِغی از ما ای نِگارِ سنگین دل

             حالِ دِل بخواهم گفت پیشِ آصِف ِثانی

13-  گــر تو فارِغی از ما ای نِگارِ سنگین دل

             حالِ خود بخواهم گفت پیشِ آصِف ِثانی

*******************************

وزن غزل:فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن(بحر مقتضب مثمن مطوی مقطوع)

1-  وَقت را غَنیمـَـت دان آنقَـــــدَر که بِتوانی

      حاصل از حیات، ای جان، این دَمَست تا دانی

موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: ارزش وقت

معنی واژگان:وقت: زمان، لحظه، که در مفهوم عرفاني وارد قلبي است/ غنيمت دان: فرصت شمار/ حاصل: نتيجه/ حيات: زندگي/ اي جان: کسي که همچون جان عزيز هستي/ دم: لحظه/ تا: هان، آگاه باش

آرایه ها:تناسب در وقت و دم و غنيمت دانستن /تناسب در حيات و جان / نوعی جناس در دان و جان

واج آرایی:تکرار آوای «gh» و «s»

معنی بیت: وقت عزیز و عمر گرانمایه را چندانکه توانی مغتنم بشمار و آنرا به سود خود بدان،محصول زندگی تو همین یک نفس حاضر و نقد است که در دسترس توست.

…………………………

2- کام بَخشیِ گـَردون عُمر در عَوَض دارد

           جَهد کن که از دولت دادِ عیش بِستانی

موضوع بیت: دنیا و بی اعتباری آن – غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: غنيمت دانستن دم

معنی واژگان:کام بخشي: به آرزو رساندن/ گردون: فلک، روزگار/ دولت: خوشبختي/ داد چيزي را ستدن: حق چيزي را ادا کردن/

آرایه ها:تناسب در کام و دولت و عيش / تناسب در عوض و بستاني

واج آرایی:تکرار حرف «ر» و «د»

معنی بیت: اگر فلک تو را به کام برساند،به دل این کام بخشی نقد عمر تو را می رباید،پس بکوش  از بخت مساعد حق خوش دلی و شادمانی را بگیری.

…………………………

3-  باغبان، چو من زینجا بگذرم، حَرامَت باد

           گر به جایِ من سَروی غیرِ دوست بنشانی

موضوع بیت:  غیرت (غیرت عاشقی و معشوقی)

مضمون بیت: عاشق و ياد معشوق بلندبالا

معنی واژگان:بگذرم: بروم/ نشاندن: کاشتن/ شايد مقصود اين است که پس از مرگ من سروي بر خاک من بنشاني که نشاني از عشق من به معشوق بلندبالايي باشد: به روز واقعه تابوت ما ز سرو کنيد – که مي رويم به داغ بلندبالايي

آرایه ها:تناسب در باغبان و سرو و نشاندن

واج آرایی:تکرار حرف «ب»

معنی بیت: ای باغبان،چون من از این جا کوچ کنم ،اگر در جای من سرو قامتی جز یار جای دهی، بر تو حلال و روا مباد.

……………………

4-  زاهدِ پَشیمان را ذوقِ باده خواهد کُشت

            عاقِلا، مکـــن کاری کـــآورد پَشیمانی

موضوع بیت: زهد ریایی (توبه از زهد ریایی )

مضمون بیت: زاهد و شراب

معنی واژگان:زاهد: مقصود زاهد رياکار است/ ذوق: جاذبه، علاقه/ خواهد کشت: به مرگ نزديک مي کند/ عاقلا: اي شخص عاقل/ در اين بيت زاهد را عاقل خوانده است زيرا عقل انسان را از باده خواري منع مي کند در صورتي که اگر عاشق بود چنين کاري نمي کرد (تقابل عقل و عشق)

آرایه ها:تصدیر در کلمه «پشیمان»

واج آرایی: تکرار آواي «آ» و آواي «z»

معنی بیت: زهد فروشی را که پس از یک عمر ریا کاری پشیمان شده است که چرا باده ننوشیده ، اکنون شوق و لذت باده گساری وی را هلاک می کند ؛ای عاقل تو به عیش و باده نوشی بپرداز تا پشیمان نشوی.

………………………….

5- مُحتَسِب نمی‌داند این قَدَر، که صوفی را

           جِنسِ خانِگـــی باشد،همچو لَعلِ رُمانی

موضوع بیت: محتسب و رند در برابر هم

مضمون بیت: صوفي و محتسب و شراب

معنی واژگان:محتسب: آن که در شهر مأمور امر و نهي شرعي است و از قبيل زاهد رياکار و شيخ و واعظ است با اشاره اي به امير مبارزالدين، باز دارنده از منکرات/ اين قدر: اين اندازه/ جنس خانگي: شرابي که در خانه درست مي کنند/لعل: نام جواهري است سرخ رنگ/ رماني: به رنگ دانه هاي سرخ انار/ در اين بيت صوفي با نظر منفي معرفي شده است، يعني صوفي هم رياکار است و از جهتي با نظر مثبت معرفي شده است که صوفي حقيقي چاره اي جز پنهان کاري ندارد

آرایه ها: تناسب درمحتسب و جنس خانگي و لعل رماني با هم تناسب دارد.

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: محتسب این مقدار آگاهی ندارد که پشمینه پوش کالائی خانگی (به کنایه شراب خانگی) دارد که از سرخی به لعل اناری می ماند.

…………………………

6-  با دُعایِ شبخیزان، ای شَکَّردهان، مَستیز

           در پناهِ یک اسمَست خاتــَـمِ سلیمانی

موضوع بیت: دعا(دعای شبخیزانِ عشق، مستجاب است.)

مضمون بیت: تهديد يار شکر دهان

معنی واژگان:شب خيزان: شب زنده داران/ شکر دهان: معشوقي که دهان شيرين دارد (يعني بوسه هاي آن شيرين و سخنان شيرين هم مي گويد) و با اشاره به اين که اغلب شعرا همچنين حافظ دهان معشوق را به نگين انگشتري تشبيه مي کنند به جهت کوچکي و ظرافت آن/ مستيز: ستيزه مکن، مقابله مکن/ يک اسم: مقصود نام اعظم خداست/ خاتم: نگين انگشتري/ خاتم سليماني: نگين انگشتري حضرت سليمان که اسم اعظم بر روي آن حک شده بود و به همين جهت باعث حکومت او بر جن و انس شده بود

آرایه ها: تناسب در دهان و خاتم /شبخيز و ستيز نوعي لطافت آهنگين نزديک به نوعي سجع و جناس دارند

واج آرایی: تکرار حروف «س» و «ش»

معنی بیت: ای نوشین دهان،از دعای سحر خیزان خشمگین مشو و خصومت مورز،چنا نکه انگشتری سلیمان یعنی خاتم سلطنت عالمگیرش در پناه اسم اعظم (نام مهین خدای) است،دعای عاشقان شب زنده دار هم برای حفظ مهر سلطنت حسن تو در حکم اسم اعظم است.

…………………………….

7-  پَندِ عاشِقان بِشنو، وَز دَرِ طَرَب بازآ

           کاین همه نمی‌ارزد شُغلِ عالَـمِ فانی

موضوع بیت: عنایت (تمنّای عنایت از جانب یار)

مضمون بیت: غنيمت دانستن وقت و خوشباشي

معنی واژگان:از در طرب بازآ: بسوي عيش و نوش بيا و به آن بپرداز/ اين همه: به اين اندازه ي زياد/ نمي ارزد: ارزش ندارد/ شغل: گرفتاري/ عالم فاني: دنياي از دست رونده و ناپايدار

واج آرایی:تکرار حروف «ش» و «ز»

معنی بیت: به اندرز بیدلان گوش فرا ده و به شادی و طرب بپرداز که جاه و مقام این جهان زود گذر چندان ارزشی ندارد.

…………………………..

8-  یوسُفِ عزیزم رفت، ای بَرادران، رحمی

           کز غَمَش عَجَب بینم حالِ پیرِ کَنعانی

موضوع بیت: حدیث فراق

مضمون بیت: فراق معشوق

معنی واژگان:يوسف: اشاره به معشوق زيباروي خوش اندام است که حضرت يوسف مظهر آن است/ برادران: دوستان و در اينجا به مناسبت يوسف برادران آورده است که در داستان يوسف برادران نقشهاي مختلف و عجيبي داشتند/ پير کنعاني: پدر حضرت يوسف يعني يعقوب عليه السلام است ولي در اين بيت اشاره به عاشق پير يعني خودش دارد

آرایه ها: در بيت تلميح هست به داستان يوسف و يعقوب/ایهام تناسب در عزيز و يوسف

واج آرایی:تکرار حرف «ي»

معنی بیت: یوسف گرامیم از بر من رفت ،ای برادران بر من مهر  آورید که در اندوه جدائی و گم گشتگی یوسف حال یعقوب پیر کنعان را سخت زار می یابم ؛مقصود آن که حال من در فراق محبوب نیک بد است.

………………………..

9-  پیشِ زاهِد از رِندی دَم مَزَن که نتوان گفت

            با طَبیبِ نامَحـــــرَم، حــــالِ دَردِ پَنهانی

موضوع بیت: محرم و نامحرم

مضمون بیت: زاهد و رندي

معنی واژگان:زاهد: مقصود پرهيزکار رياکار و ظاهرساز است/ رندي: حالت کسي که ظاهري بد و باطني نيکو دارد و از همه ي لحظات عمر خود در راه رسيدن به حق استفاده مي کند/دم مزن: سخن مگو/ طبيب نامحرم: پزشکي که سرنگهدار مريض نيست.

آرایه ها: در اينجا تشبيه است ميان زاهد و طبيب نامحرم همچنين ميان رندي و درد پنهاني/ تناسب در طبيب و درد /تناسب در دم زدن و

واج آرایی:تکرار حرف «ن»

معنی بیت: در نزد پارسا از وارستگی و میگساری سخن مگوی ،چه با پزشکی که راز دار نباشد ،درد پنهانی نشاید باز گفتن.

………………………..

10- می‌روی و مُژگانت خونِ خَلق می‌ریزد

             تیـز می‌رَوی، جانا،تـَـرسَمَت فُرومانـی

موضوع بیت: عنایت (طلب عنایت از یار)

مضمون بیت: مژگان يار

معنی واژگان:مژگان: مقصود تير مژگان و تير نگاه است/ تيز: تند، با اشاره به تيزي مژگان قواعد: تیز: قید وصف و روش برای می روی

آرایه ها:تضاد در فروماندن و رفتن / در کلمه ي تيز با برداشتن نقطه ي حرف «ز» با مژگان ارتباط پيدا مي کند/

واج آرایی: تکرار حرف «ر»

معنی بیت: از ما جدا می شوی و روی بر می تابی و تیر مژگانت خون مردم رابر خاک می ریزد ،سخت شتابان می روی ،جان من،یقین دارم که به زودی خسته می شوی و از رفتن باز می مانی.

……………………………

11- دل ز ناوَکِ چشمت، گوش داشتم لیکِن

             ابــرویِ کَماندارت می‌بـــرد به پیشانی

موضوع بیت: یار (جذب صفات جمالی  یارشدن)

مضمون بیت: چشم و ابروي معشوق

معنی واژگان:ناوک: تير کوچک/ ناوک چشمت: تير نگاهت/ گوش داشتم: محفوظ داشتم و نگاه داشتم، حفظ کردم/ ابروي کماندار: معمولاً شعر ابرو را به کمان تشبيه مي کنند، در اينجا يعني ابروي تو که کمان دار است/ پيشاني: گستاخی، شوخي و بي شرمي/ يعني خود را و دل خود را از نگاه تو محفوظ داشتم ولي ديگر در مقابل ابروي تو توانايي خود را از دست داده ام.

قواعد: به پیشانی: متمم قیدی.

آرایه ها: تناسب در دل و چشم و گوش و ابرو و پيشاني /ایهام تناسب در کلمه ي پيشاني / تناسب در ناوک و کماندار

واج آرایی:تکرار حرف «ش»

معنی بیت: دل را از تیر نگاه تو حفظ کردم ولی ابروی کمانکش تو سخت روئی می کند و دلم را به گستاخی می برد؛مرحوم قزوینی برای گوش داشتن به معنی نگاه داشتن در حاشیۀ صفحۀ 335 دیوان حافظ این بیت خواجه را به استشهاد آورده اند:

ای ملک العرش مرادش بده

وز خطر چشم  بدش دار گوش

و برای پیشانی به معنی بی شرمی و سخت روئی این بیت سعدی را ذکر کرده اند:

چو آهن تاب آتش می نیارد

چرا باید که پیشانی کند موم

……………………….

12-  جَمع کن به احسانی حافِظِ پریشان را

              ای شِکَنجِ گیسویـَـت مَجمَعِ پریشانی

موضوع بیت: وحدت و کثرت(وحدت در کثرت زلف یار)

مضمون بیت: حافظ و گيسوي يار

معنی واژگان:احسان: نيکي/ پريشان: آشفته حال/ شکنج: چين و شکن/ مجمع پريشاني: جمع کننده ي پريشاني (پارادوکس) يعني قسمت اول ضد قسمت دوم است مثل خراب آباد

آرایه ها:نوعی جناس در پريشان و پريشاني / تناسب در شکنج و گيسو و پريشان / نوعي تناسب و اشتقاق در جمع و مجمع /پارادکس

واج آرایی:تکرار حرف «ي»

معنی بیت: ای یاری که چین زلف تو جای گرد آمدن پریشانی دل ها یا مجمع دل های پریشان عاشقان است،با کاری نیک به حافظ آشفته حال جمعیّت خاطر و فراغ دل ببخش.

……………………………

13-  گــر تو فارِغی از ما ای نِگارِ سنگین دل

             حالِ خود بخواهم گفت پیشِ آصِف ِثانی

موضوع بیت: عنایت(طلب عنایت از یار)

مضمون بیت: مدح وزير

معنی واژگان:فارغ: آسوده و بيخبر/ نگار: معشوق زيبارو/ سنگين دل: بيرحم و سنگدل/ آصف ثاني: آصف نام وزير حضرت سليمان بوده است و وزير ملک فارس را حافظ به لقب آصف ثاني مي خواهند چون فارس را ملک سليمان مي نامد

آرایه ها:تلمیح

واج آرایی:تکرار آوای «s»

معنی بیت: اي معشوق سنگ دل و بي رحم، اگر تو از حال ما آسوده خاطري، ما حال خود را نزد آصف ثاني خواهيم گفت.

محصول بيت ــ اى نگار سنگين دل «قسى القلب» اگر از من فارغى يعنى اگر مرا ترك كرده‌اى پس من هم وضع و حال خودم را پيش آصف ثانى خواهم گفت، يعنى اگر مرا رها كنى و از من فارغ شوى من هم از دست تو به وزير اعظم شكايت خواهم كرد كه انتصاف از تو بگيرد.

………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا