*غزل 468*
که بَرَد به بَزمِ شاهان ز مَــنِ گِدا پیامی
که به کویِ باده نوشان، دو هِزار جَم به جامی
1-که بَرَد به نَـزدِ شاهان ز مَــنِ گِدا پیامی
که به کویِ مَی فُروشان، دو هِزار جَم به جامی
شدهام خَـراب و بَدنام و هَنوز امیدوارم
که زِ بَد خَلاص یابَم به دُعایِ نیک نامی
2-شدهام خَـراب و بَدنام و هَنوز امیدوارم
که به هِمَّتِ عَزیزان، بِرَسَم به نیک نامی
3-تو که کیمیافروشی، نَظَری به قَلبِ ما کن
که بَضاعَتــــی نداریم و فَکَندهایم دامی
عَجَب از وفایِ جانان که تَفَقُدی نفرمود
نه به نامه ای پیامــــی نه به خـــامه ای سَلامی
عَجَب از وفایِ جانان که تَفَقُدی نفرمود
نه به نامه ای سلامی نه به خـــامه ای پیامــــی
4-عَجَب از وفایِ جانان که عِنایتی نفرمود
نه به نامۀ پیامــــی نه به خـــامۀ سَلامی
اگر آن شَراب خام است، وَگَر این حَریف پُخته
به هــــزار بار بهتـــر زِ هِزار پُخته خامی
5-اگر این شَراب خام است، اگر آن حَریف پُخته
به هــــزار بار بهتـــر زِ هِزار پُخته خامی
6-ز رَهَم مَیَفکَن ای شیخ، به دانههای تَسبیح
که چو مرغ، زیرک افتد نَفُتَد به هیچ دامی
سَرِ خدمت تو دارم بِخَرَم به هیچ و مَفروش
که چــو بنده کمتر افتد به مُبارَکی غُلامی
7-سَرِ خدمت تو دارم بِخَرَم به لُطف و مَفروش
که چــو بنده کمتر افتد به مُبارَکی غُلامی
8-به کُجا بَرَم شِکایت ،به که گویَم این حِکایت
که لَبَـت حیاتِ ما بود و، نداشتــی دَوامی
*بروید پارسایان که نماند پارسایی
مَیِ ناب در کَشیدیم و نماند نَنگ و نامی
بِگُشای تیــــرِ مُژگان و بریز خونِ حافظ
که چُنین کُشَندهای را، نکَشَد کس انتقامی
9-بِگُشای تیــــرِ مُژگان و بریز خونِ حافظ
که چُنان کُشَندهای را، نکند کس انتقامی
*************
وزن غزل: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (بحر رمل مثمن مشکول)
1-که بَرَد به نَـزدِ شاهان ز مَــنِ گِدا پیامی
که به کویِ مَی فُروشان، دو هِزار جَم به جامی
موضوع بیت:عنایت(طلب عنایت)
مضمون بیت: ارزش مي
معنی واژگان:جم: جمشيد پادشاه پيشدادي که گويند در زمان او شراب کشف و رايج شده است.
آرایه ها: تضاد در شاه و گدا /نوعی جناس در جم و جام / تناسب در کوی می فروشان با جام /نوعی جناس در که و که
واج آرایی: تکرار حرف «ب» و «م» و نزدیکی مخرج آن ها.
معنی بیت: کیست که از این درویش تهیدست به پادشاهان پیغامی برساند که در کوی عشق و معرفت دو هزار جمشید را با همه تجمل و شکوه پادشاهی به یک ساغر باده نمی خرند، حافظ در غزل دیگر فرماید:
در کوی عشق شوکت شاهی نمی خرند
دعوی بنــدگی کن و اقرار چـــاکری
……………………………….
2-شدهام خَـراب و بَدنام و هَنوز امیدوارم
که به هِمَّتِ عَزیزان، بِرَسَم به نیک نامی
موضوع بیت:عنایت(طلب عنایت از یاران)-همت
مضمون بیت: اميد رسيدن به مراد نيک نام
معنی واژگان:خراب: مست مست/ همت: اراده، توجه قلبي، دعاي خير/ نيک نام: شخص خوشنام.
آرایه ها:تضاد در بدنام و نيک نام
واج آرایی:تکرار حروف «م» و «ن»
معنی بیت: من خراباتی و رسوا گشته ام ولی هنوز امیدآن دارم که به عنایت و توجه گرامیان و مقربان درگاه خدا نامی نیک بیابم یا به مرشدی نیک برسم.
……………………………
3-تو که کیمیافروشی، نَظَری به قَلبِ ما کن
که بَضاعَتــــی نداریم و فَکَندهایم دامی
موضوع بیت: مقام فقر
مضمون بیت: طلب توجه پير
معنی واژگان:کيميا: آنچه چيزهاي بي ارزش را به اشياء گرانبها تبديل مي کند، اکسير/ قلب: دل، هر چيز تقلبي/ بضاعت: کالا، سرمايه
آرایه ها:تناسب در کيميا فروش و قلب و بضاعت / ایهام در قلب
واج آرایی: تکرار آوای «اي»
معنی بیت: ای اکسیر فروش کیمیاگر، توجه و عنایتی به زر ناسره ی ما بکن که کالایی و سرمایه ای نداریم و دام طمع گسترده ایم تا مگر به لطف شما قلب ما زر شود.
……………………………..
4-عَجَب از وفایِ جانان که عِنایتی نفرمود
نه به نامۀ پیامــــی نه به خـــامۀ سَلامی
موضوع بیت:عنایت (طلب عنایت)
مضمون بیت: وفاي معشوق
معنی واژگان:جانان: معشوق/ عنايت: توجه لطف آميز/ خامه: قلم، منظور نوشتن است.
آرایه ها:تناسب در عنايت و نامه و پيام و سلام / نوعی جناس در نامه و خامه
واج آرایی: تکرار حرف «ن» و آوای «اي»
معنی بیت: از وفاداری یار در شگفتم که التفاتی نکرد؛ نه با نامه پیغامی فرستاد و نه با گردش قلم سلامی.
………………………
5-اگر این شَراب خام است، اگر آن حَریف پُخته
به هــــزار بار بهتـــر زِ هِزار پُخته خامی
موضوع بیت:خام و پخته(خام دوست به از پختۀ دشمن)
مضمون بیت: شراب خام و مدعي پخته
معنی واژگان:خام: صفت شراب است که پخته ي آن بي اثر و در بعضي مذاهب مباح است/ حريف: در اينجا مدعي يا زاهد را مي گويد/ پخته: باتجربه (ضدخام)
آرایه ها: تضاد در پخته و خام به معني باتجربه و بي تجربه/خام در هر دو مصراع مقصود شراب خام است/ جناس در پخته( پخته در مصراع اول شخص باتجربه و در مصراع دوم شراب جوشانده است )/ایهام تناسب در خام و پخته در مصراع اول
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اگر این باده هنوز پرورده و رسیده نیست و اگر آن همنشین بزم پرورده و خردمند است، باز هم هزار بار این شراب خام بر آن مدعی عقل رجحان دارد. در ضمن از لحاظ علم بدیع صنعت تضاد میان دو کلمه ی پخته و خام مراعات شده است.
………………………….
6-ز رَهَم مَیَفکَن ای شیخ، به دانههای تَسبیح
که چو مرغ، زیرک افتد نَفُتَد به هیچ دامی
موضوع بیت:سالک(سالک بصیر)
مضمون بیت: شيخ و گريز از دام او
معنی واژگان:ز رهم ميفکن: مرا به دام گمراهي نينداز/ دانه هاي تسبيح: اشاره است به اين که در هر دامي دانه مي ريزند/ مرغ در مفهوم انسان در حافظ بسيار به کار رفته است – مرغ زيرک به در خانقه اکنون نپرد
آرایه ها: تناسب در دانه و مرغ و افتادن و دام
واج آرایی: تکرار حرف «ت»
معنی بیت: ای شیخ با دانه های تسبیح مرا از راه راست منحرف نکن که چون مرغ هوشیار باشد به هیچ دامی گرفتار نمی شود. سعدی گوید:
در سر کار تو کردم دل و دین با همه دانش
مرغ زیرک به حقیقت منم امروز و تو دامی
……………………………..
7-سَرِ خدمت تو دارم بِخَرَم به لُطف و مَفروش
که چــو بنده کمتر افتد به مُبارَکی غُلامی
موضوع بیت:بندگی و پادشاهی
مضمون بیت: جلب توجه معشوق
معنی واژگان:سر: قصد/ بخرم: مرا به خود بپذيرد/ لطف: مهرباني/ مفروش: مرا از خود دور مکن، مرا از دست مده/ بنده: در اينجا در مفهوم «من» با خفض جناح است/ افتد: واقع مي شود، نصيب کسي مي شود.
آرایه ها: ایهام تناسب در مبارک(در زمان قديم يکي از نامهايي که روي غلامان و بردگان مي نهادند «مبارک» بود)/ تضاد در بخرام و مفروش
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اندیشه ی بندگی تو را در سر دارم، مرا به مهر و مدارا بخر و باز مفروش، چه مانند این بنده کمتر چاکری تواند بود که مبارک پی و فرخنده روی باشد.
…………………………
8-به کُجا بَرَم شِکایت ،به که گویَم این حِکایت
که لَبَـت حیاتِ ما بود و، نداشتــی دَوامی
موضوع بیت:حدیث فراق
مضمون بیت: لبان يار
معنی واژگان:شکايت: گله/ حکايت: ماجرا/ لبت حيات ما بود: يعني بوسه هايت مايه ي زندگي ما بود،يا سخنان شيرين تو مايه ي زندگاني ما بود/ نداشتي دوامي: آن را ادامه ندادي/ نداشتن دوام حيات يعني بدون لبان تو، همچون مردگانيم
آرایه ها:نوعی جناس در شکايت و حکايت
واج آرایی: تکرار حرف «ت»
معنی بیت: به نزد چه کس شکوه برم و این قصه بازگویم که لب نوشینت مایه ی زندگی ما بود ولی تو در صحبت و یاری ما استمرار و پایداری نداشتی.
……………………….
9-بِگُشای تیــــرِ مُژگان و بریز خونِ حافظ
که چُنان کُشَندهای را، نکند کس انتقامی
موضوع بیت:یار(کشتۀ یار)
مضمون بیت: تير نگاه معشوق و قتل عاشق
معنی واژگان:گشودن تير مژگان: کشتن با نگاههاي عاشقانه و در عين حال عتاب آميز/خود ريختن: کشتن
آرایه ها: تناسب در تير گشودن و خون ريختن و کشتن /تضاد در کشتن و انتقام کردن
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: تیر نگاه از کمان مژگان رها کن و حافظ را بکش که از قاتلی چون تو زیبا هیچکس کین توزی نخواهد کرد.
……………………………