غزل 444*
1- شَهریست پُرظَریفان، وَز هـر طَرَف نِگاری
یاران صَلایِ عشق است، گر میکنید، کاری
چَشمِ جَهان نبیند، زین تازهتر جوانی
در دست کس نیفتد، زین خوبتر نگاری
2- چَشمِ فلک نبیند، زین طُرفــهتر جوانی
در دست کس نیفتد، زین خوبتر نگاری
جسمی که دیده باشد کَز روحَش آفریدند
زین خاکیان مبادا بر خاطِرَش غباری
3- هرگز که دیده باشد، جِسمی ز ِجان مرکّب
بر دامنش مبادا، زیـــن خاکـــیان غباری
چون من شِکَستهای را، ازپیشِ خود چه رانی ؟
کِـــش غایــتِ تَوَقُّع، بوسیــست یا کناری
4- چون من شِکَستهای را، ازپیشِ خود چه رانی ؟
کَــم غایــتِ تَوَقُّع، بوسیــست یا کناری
مَی، بیغَش است، بشتاب،وقتی خوشَست، دریاب
سالِ دِگَــر که دارد، امّیـــدِ نوبهــاری
5-مَی، بیغَش است، دریاب،وقتی خوشَست، بِشتاب
سالِ دِگَــر که دارد، امّیـــدِ نوبهــاری
6-در بوستان حَریفان، ماننــد لاله و گُل
هر یک، گرفته جامی بر یادِ رویِ یاری
چون، این گِرِه گُشایَم، وین راز چون نُمایم؟
دَردیّ و صَعب دَردی، کاریّ و سَختکاری
7-چون، این گِرِه گُشایَم، وین راز چون نُمایم؟
دَردیّ و سخت دَردی، کاریّ و صَعبکاری
*ای رویِ خوبَت از گُل ، صَد بار نازَنین تر
زین رَهگُذر مبادا بر دامَنِ تو خاری
هر تارِ مویِ حافظ، در دستِ زلفِ شوخی
مُشکل توان نشستن، در این دیار باری
8-هر تارِ مویِ حافظ، در دستِ زلفِ شوخی
مُشکل توان نشستن، در این چُنین دیاری
*******************************
وزن غزل: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن ( بحر مضارع مثمن اخرب)
1- شَهریست پُرظَریفان، وَز هـر طَرَف نِگاری
یاران صَلایِ عشق است، گر میکنید، کاری
موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت – فراهم آمدن شرایط وصال
مضمون بیت: شهر عشق و عاشقي
معنی واژگان:ظريفان: نازنينان، نکته پرداز/ نگار: زيباروي خوش قد و قامت/ صلاي عشق: دعوت عام به عشق/ کار: در اينجا معني عاشق شدن مي دهد/ گر: یادآوری و تذکار
قواعد: گر: مخفف اگر، حرف ربط در اینجا مفید معنی
آرایه ها: تناسب در ظريف و نگار و عشق
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: شهر پر از لطیف طبعان زیرک است و از هر سو زیبائی خرامان، ای دوستان بدانید که اگر آهنگ عشقبازی دارید، اکنون وقت آنست که صلا در دادهاند و شما را بمهرورزی میخوانند.
…………………………………..
2- چَشمِ فلک نبیند، زین طُرفــهتر جوانی
در دست کس نیفتد، زین خوبتر نگاری
موضوع بیت:یار (یار بی همتا)
مضمون بیت: شادي از وصال
معنی واژگان: طرفه: بديع و بي نظير/ در دست کس نيفتد: نصيب کسي نشود/ خوبتر: زيباتر/ نگار: معشوق زيبا و خوش قد و قامت
قواعد: طرفه تر: صفت جوان/ چشم فلک: (اضافه ي استعاري) يعني فلک به انساني تشبيه شده است که چشم دارد.
آرایه ها: نگار: باستعاره مراد یار زیبا/تناسب در طرفه و جوان و خوب و نگار /تناسب در چشم و دست
واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ر» و «ي»
معنی بیت: چشم روزگار معشوقي زيباتر و دلرباتر از اين نخواهد ديد و نگاري دل فريب تر و زيباتر از اين نيز نصيب کسي نخواهد شد.
محصول بيت ــ چشم مردم دنيا جوانى تازهتر از اين نديده است. به جوانى معهود اشاره مىكند. پس مىگويد: نگارى بهتر و زيباتر از اين به دست كسى نمىافتد.
……………………………..
3- هرگز که دیده باشد، جِسمی ز ِجان مرکّب
بر دامنش مبادا، زیـــن خاکـــیان غباری
موضوع بیت:اولیای الهی (وصف تن اولیاء)
مضمون بیت: معشوق ظريف
معنی واژگان:جسم مرکب از جان: نشانه ي ظرافت بي حد و اندازه ي بدن معشوق است/ خاکيان: انسانها/ غبار بر دامن نشستن: کدورت و رنج حاصل شدن
آرایه ها: نوعی تضاد در جسم و جان / تناسب در دامن و خاک و غبار
واج آرایی:تکرار حروف «ز» و «ج»
معنی بیت: تنها وی جان مصورتست و بیقین هیچگاه کس تنی که تنها از روح ترکیب شده باشد، ندیده است؛ از خدا میخواهم که بر دامن پاک وی از ساکنان خاک غباری ننشیند و آزرده خاطر نشود.
……………………………..
4- چون من شِکَستهای را، ازپیشِ خود چه رانی ؟
کَـــم غایــتِ تَوَقُّع، بوسیــست یا کناری
موضوع بیت:رؤیت (تمنای دیدار)
مضمون بیت: آرزوي عاشق
معنی واژگان:شکسته: ناتوان، مغلوب/ کم: که براي من/ غايت توقع: حداکثر انتظار/ کنار: آغوش، بغل، هماغوشي
قواعد: شکستة: صفت مفعولی جانشین موصوف (عاشق)
آرایه ها:تناسب در بوس و کنار / طنز ظريفي در بيت وجود دارد
واج آرایی:تکرار حروف «س» و «ش»
معنی بیت: عاشق کوفتة محنت و غمزدهای مانند مرا از بر خورد دور مساز که مرا نهایت چشم داشت یک بوسه است یا یک همآغوشی.
………………………………..
5-مَی، بیغَش است، دریاب،وقتی خوشَست، بِشتاب
سالِ دِگَــر که دارد، امّیـــدِ نوبهــاری
موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: غنيمت دانستن دم
معنی واژگان:بيغش: خالص/ درياب: به آن برس
قواعد: بیغش: صفت و مسند، می مسندالیه
واج آرایی:تکرار حروف «س» و «ش»
معنی بیت: شراب، پاک و خالص است. آن را بگير و بنوش و وقت خوشي است، شتاب کن؛ زيرا سال ديگر چه کسي اميدوار است که به نوبهار برسد؟
محصول بيت ــ مى صاف است پس به خوردنش عجله كن، وقت هم خوش است غنيمت دان. مراد: قدر وقت را بدان زيرا كه اميد دارد كه سال ديگر به بهار برسد. پس در نوبهار امسال بايد نوشيدن مى بىغش را غنيمت دانست.
…………………………..
6-در بوستان حَریفان، ماننــد لاله و گُل
هر یک، گرفته جامی بر یادِ رویِ یاری
موضوع بیت:فراهم آمدن شرایط وصال
مضمون بیت: فصل بهار و خوشباشي
معنی واژگان:بوستان: باغ پر از گل و ريحان و درخت و سبزه/ حريفان: دوستان
آرایه ها:تشبيه گل و لاله به جام شراب/ نوعي جناس در ياد و يار
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: خواجه لاله و گل را از جهت رنگ و شکل به جام شراب مانند کرده است و مي فرمايد: ياران باده نوش يک دل، در باغ، هرکدام جام شرابي به ياد چهره ي زيباي معشوقي در دست گرفته اند و مي نوشند.
محصول بيت ــ در بوستان باده نوشان، هر يك چون گل و لاله به ياد يارى جامى به دست گرفتهاند. مراد هر يكيشان به شوق نگارى پيالهنوش شده است. لاله را به قدح پايهدار و گل را به قدح بىپايه تشبيه كردهاند.
…………………………..
7-چون، این گِرِه گُشایَم، وین راز چون نُمایم؟
دَردیّ و سخت دَردی، کاریّ و صَعبکاری
موضوع بیت:عشق(گره عشق ناگشودنی است )
مضمون بیت: راز عشق
معنی واژگان:چون: چگونه/ راز: مقصود راز عشق/ نمايم: نشان دهم/ صعب: دشوار/ گره گشودن: حل کردن مشکل
قواعد: و: حرف ربط در اینجا برای استدراک است یعنی رفع توهم معادل لیکن و اما
آرایه ها: تناسب در گره و راز و سخت و صعب
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: این مشکل را چگونه حل کنم و راز عشق را چسان فاش سازم، دردی است لیکن دردی جانکاه و مشکلی است اما بسیار گران و سخت.
………………………….
8-هر تارِ مویِ حافظ، در دستِ زلفِ شوخی
مُشکل توان نشستن، در این چُنین دیاری
موضوع بیت:وحدت و کثرت (کثرت گرایی مذموم است)
مضمون بیت: حافظ و شهر شيراز
معنی واژگان:تار: واحدي است براي مو/ در دست زلف شوخي: عاشق معشوق زيبارويي/ توان نشستن: اقامت کردن/ ديار: سرزمين
آرایه ها:تناسب در تار و موي و زلف
واج آرایی:تکرار حروف «س» و «ش»
معنی بیت: هر رشتة موی حافظ در پنجة گیسوی زیبائی بی باک و ناپروا گرفتارست در چنین شهری که از هر سو نیکوان بدلبری پرداخته اند قرار و آرام محال باشد.
……………………………..