* غزل 439 *
دیدم بخواب، دوش، که ماهی، برآمدی
کَز عکسِ رویِ او شبِ هجران، سرآمدی
1-دیدم بخوابِ دوش، که ماهی، برآمدی
کَز عکسِ رویِ او شبِ هجران، سرآمدی
تَعبیر چیست؟، یارِ سفر کرده میرسد
ای کاش، هر چه زودتر از در درآمدی
2-تَعبیر رفت، یارِ سفر کرده میرسد
ای کاج، هر چه زودتر از در درآمدی
3-ذِکرَش به خِیر، ساقیِ فَرخُنده فالِ من
کَز در مُدام، با قَدَح و ساغَر آمدی
4-خُوش بودی اَربخواب، بدیدی دیارِ خویش
تا یادِ صُحبتش سویِ ما، رهبر آمدی
5-فیضِ ازل، به زور و زر اَر آمدی به دست
آبِ خَضِر نَصیبة، اسکندر آمدی
6-آن عهد یاد باد، که از بام و در مرا
هر دم، پیامِ یار و خطِ دلبر آمدی
7-کِی یافتی، رَقیبِ تو چندین مَجالِ ظُلم
مَظلومی، اَر شبی به دَرِ داور آمدی
8-خامانِ رَه نرفته، چه دانند ذوقِ عشق؟
دریا دلی بِجوی، دَلیری سرآمدی
آنکو ترا به سنگدلی گَشت، رَهنِمون
ای کاشکی که پاش، به سَنگی برآمدی
9-آنکو ترا به سنگدلی کرد، رَهنِمون
ای کاشکی که پاش، به سَنگی برآمدی
10-گر، دیگری به شیوة حافظ زدی رَقَم
مَقبولِ طَبعِ شاهِ هُنَر پَروَر، آمدی
***************************
وزن غزل 439: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف).
1-دیدم بخوابِ دوش، که ماهی، برآمدی
کَز عکسِ رویِ او شبِ هجران، سرآمدی
موضوع بیت:رؤیت (مژدۀ دیدار در رؤیا )
مضمون بیت: رؤياي دلخواه شاعر
معنی واژگان:خواب: رؤيا/ دوش: ديشب/ برآمدي: طلوع کرد و برفراز آسمان آمد (حرف «ي» در برآمدي و سرآمدي ياء بيان خواب است) فردوسی گوید:
چنین دید گوینده یک شب بخواب
که یک جام می داشتی چون گلاب عکس: انعکاس، پرتو/ سرآمدي: به پايان رسيد./
آرایه ها: تناسب در خواب و دوش و ماه و شب / نوعی جناس در درآمدي و سرآمدي
واج آرایی:تکرار حروف «ی» و «د»
معنی بیت: شب گذشته در رؤیا دیدم که ماهی طلوع کرد که از پرتو انعکاس جلوة رخسار او شب تاریک فراق پایان گرفت.
……………………………..
2-تَعبیر رفت، یارِ سفر کرده میرسد
ای کاج، هر چه زودتر از در درآمدی
موضوع بیت:انتظار ( انتظار به سر رسیدن فراق یار )
مضمون بیت: آرزوي ديدن يار سفر کرده
معنی واژگان:تعبير رفت: خواب را تفسير و تأويل کردند و گفتند که/ اي کاج: اي کاش، کاشکي/ درآمدي: وارد شود
قواعد: ای کاج: کلمة تمنی است که آرزوباشد (نقل از برهان قاطع)، از لحاظ دستوری قید تمنی است.
آرایه ها: تناسب در رفت و سفر کرده و مي رسد و زودتر و از در درآمدن
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: رؤیای من تعبیر و گزارش یافت، محبوب از سفر باز می گردد، کاشکی که هر چه زودتر از در فراز می آمد، یای آخر «درآمدی» یایی است که در سبک قدیم به آخر افعال انشایی (تمنی) افزوده می شد سعدی گوید:
کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
تا دمی چند که مانده است غنیمت شمرند
……………………………
3-ذِکرَش به خِیر، ساقیِ فَرخُنده فالِ من
کَز در مُدام، با قَدَح و ساغَر آمدی
موضوع بیت:بادۀ تجلی (بادۀ تجلی مدام)
مضمون بیت: ياد خير از ممدوحي که همواره با بزم و شادي سر و کار داشت
معنی واژگان:ذکرش بخير: يادش بخير/ فرخنده فال: خوشبخت/ مدام: هميشه، همواره/قدح و ساغر: کاسه و جام
آرایه ها: تناسب در ساقي و مدام (باتوجه به معني ديگر آن يعني شراب) و قدح و ساغر
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: ساقی نکو فال و خوشبخت من یادش نیک باد که همواره جام و ساغر بر کف می آمد یای آخر آمدی در این مورد یای استمراری است .
…………………………..
4-خُوش بودی اَربخواب، بدیدی دیارِ خویش
تا یادِ صُحبتش سویِ ما، رهبر آمدی
موضوع بیت:رؤیت (تمنای راهیابی به کوی یار)
مضمون بیت: آرزوي ديدن يار سفر کرده
معنی واژگان:خوش بودي: چه قدر خوب مي بود/ خواب: رؤيا/ ديار: سرزمين/ صحبت: همنشيني/ ياد صحبت فاعل مصراع دوم است
واج آرایی:تکرار حرف «ي»
معنی بیت: اگر ساقی نکو فال من خانه و شهر خود را به خواب می دید، چه خوب بود تا خاطرة همنشینی دیرینه اش او را بسوی ما رهنمایی می کرد.
…………………………………..
5-فیضِ ازل، به زور و زر اَر آمدی به دست
آبِ خَضِر نَصیبة، اسکندر آمدی
موضوع بیت: توفیق (وصل یار به زور وزر نیست )
مضمون بیت: لطف الهي
معنی واژگان:فيض ازل: عطا و بخشش مقدّر/ زور: قدرت/ زر: ثروت/ ار: اگر/ آب خضر: آب زندگي (زيرا تنها کسي که توانست از اين آب بياشامد خضر نبي عليه السلام بود)/ نصيبه: بهره، نصيب، در سیاق فارسی به معنی کلمه تغییری نمی دهد چنانکه زیادتی به جای زیادت، حافظ فرماید:
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس/
اسکندر: مقصود اسکندر ذوالقرنين است
آرایه ها: تناسب در زورورز با اسکندر /تناسب در آب خضر و اسکندر
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»
معنی بیت: اگر لطف و انعام جاودانی خداوند به قوت بازو و داشتن سیم و زر میسر می گشت، آب حیات که خضر نبی نوشید و زندگی جاوید یافت، قسمت اسکندر هم می شد؛
…………………………..
6-آن عهد یاد باد، که از بام و در مرا
هر دم، پیامِ یار و خطِ دلبر آمدی
موضوع بیت:ذکر(به یاد روزگار وصل یار)
مضمون بیت: ياد گذشته
معنی واژگان:عهد: زمان، دوران/ خط: نامه
آرایه ها:بام و در و پيغام و نامه اشاره اي است به ارتباط فراوان ميان شاعر و ممدوح/نوعی جناس در ياد و باد / جناس در ياد و يار
واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ر».
معنی بیت: چنانکه می دانیم اسکندر در طلب آب حیات رفت و پس از گذشت از ظلمات به نزدیکی چشمة بقا رسید ولی ناگاه چشمه از چشم وی نهان گشت و وی از نوشیدن آب زندگی محروم ماند.
………………………………
7-کِی یافتی، رَقیبِ تو چندین مَجالِ ظُلم
مَظلومی، اَر شبی به دَرِ داور آمدی
موضوع بیت:عدل خواهی
مضمون بیت: عاشق و ظلم رقيب
معنی واژگان:رقيب: نگهبان، مراقبت/ چندين: اين همه/ مجال: فرصت، موقعيت/ داور: مقصود خداوند است.
آرایه ها:تضاد در ظلم و مظلوم
واج آرایی: تکرار حرف «ي»
معنی بیت: اگر عاشقی ستمدیده یک شب به دادخواهی به درگاه خداوند عادل دست دعا بر می داشت، پاسبان و موکل تو فرصت این همه ستم نمی یافت.
……………………………
8-خامانِ رَه نرفته، چه دانند ذوقِ عشق؟
دریا دلی بِجوی، دَلیری سرآمدی
موضوع بیت:خامی و پختگی
مضمون بیت: به دنبال مراد دلخواه
معنی واژگان:خامان: ناپختگان/ره نرفته: مراحل سلوک را طي نکرده/ ذوق عشق: لذت عشق/ دريادل: کسي که بزرگواري او سبب شده است که از جزئيات چشم فروبندد و به کليات اشراف داشته است/ دلير: شجاع (باطني)/ سرآمد: کسي که بر اقران خود تفوق و برتري داشته باشد/ چه دانند: ندانند،
قواعد: دلير و سرآمد صفت دريادل است که خود با وجود صفت بودن موصوف قرار گرفته است و اين صفات نه به يکديگر اضافه شده اند و نه حالت عطفي دارند./ خامان ره نرفته، موصوف و صفت/ چه دانند: استفهام مجازاً مفید نفی
آرایه ها:نوعی تضاد در دریا دل و خامان به
واج آرایی:تکرار حرف «ن» در مصراع اول و حرف «د» در مصراع دوم.
معنی بیت: ناپختگان وادی طلب ناپیموده از لطف عشق آگاهی ندارند، این نکته را از عاشق پرحوصله و با گذشت و شجاع و کامل توان پرسید.
…………………………….
9-آنکو ترا به سنگدلی کرد، رَهنِمون
ای کاشکی که پاش، به سَنگی برآمدی
موضوع بیت:یار (طلب عنایت از یار با نفرین در حق رقیب)
مضمون بیت: سنگدلي معشوق
معنی واژگان:آنکو: آن کس که/ سنگدلي: سرسختي و نامهرباني/ رهنمون کردن: راهنمايي کردن/ پا به سنگ برآمدن: دچار سختي و محنت شدن
آرایه ها:تناسب در سنگدلي با سنگ (در پاش به سنگي برآمدي)
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ک» و «ي»
معنی بیت: آنکه تو را به سنگین دلی و بیرحمی راه نمود، کاش خود پایش به سنگ می خورد یعنی گرفتار محنتهای عشق می شد، سعدی گوید:
ای عاقل اگر پای بسنگیت برآید
فرهاد بدانی که چرا سنگ بریده است
……………………..
10-گر، دیگری به شیوة حافظ زدی رَقَم
مَقبولِ طَبعِ شاهِ هُنَر پَروَر، آمدی
موضوع بیت:حافظ و شعر او
مضمون بیت: حافظ و شيوه ي بالاي او
معنی واژگان:شيوه: روش، سبک/ رقم زدن: سرودن شعر، نوشتن شعر/مقبول آمدن: مورد قبول واقع شدن/ هنرپرور: مشوق هنرمندان و رواج دهنده ي هنر/ اشاره است به اين که شعر يک نوع هنر است/ نيز اشاره است به اين که حافظ براي خود شيوه و سبک مشخص و معيني دارد
آرایه ها:تناسب در رقم و شیوه و حافظ
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اگر شاعر دیگری به طرز حافظ سخن می سرود، گفتارش پسند قریحة شهریار هنر دوست می افتاد.
…………………………………