* غزل 438 *
1- سَبَت سَلمیَ بِصُدغَیها فُؤادِی
وَ رُوحی کُلَّ یَومٍ لِی یُنادیَ
خدارا، بر منِ بیدل بِبَخشای
وَ واصِلنی عَلیَ رَغمِ الاعادِی
2- نِگارا، بر منِ بیدل بِبَخشای
وَ واصِلنی عَلیَ رَغمِ الاعادِی
نِگارا، در غمِ سودایِ عشقت
تَوَکَّلنَا عَلیَ رَبِّ العِبادِی
3- حَبیبا، در غمِ سودایِ عشقت
تَوَکَّلنَا عَلیَ رَبِّ العِبادِی
4- اَمَن، اَنکَرتَنی، عَن عِشقِ سَلمیَ
تَز، اَوّل، آن، رویِ ،نِهکو، بِوادی
5- که همچون مُت بِبوتن، دل وَای رَه
غریقُ العشق فی بَحرِ الوَدادِی
6- بَه پِی ماچان، غَرامَت، بِسپَریمَن
غَرِت یِک وَی رَوِشتی اَز اَمادی
7- غَمِ این دل، بِواتِت خورد ناچار
و غَرنِه اَوبِنی آنچِت نَشادی
8-دلِ حافظ شُد، اندر چینِ زلفت
بَلیلٍ مُظلِمٍ وَاللهُ هادی
***************************
وزن غزل 438: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (بحر هزج مسدس محذوف)
1- سَبَت سَلمیَ بِصُدغَیها فُؤادِی
وَ رُوحی کُلَّ یَومٍ لِی یُنادیَ
موضوع بیت: ناز و نیاز
مضمون بیت: گيسوي يار و دل عاشق
معنی واژگان:سلمي: از عرايس شعر عربي و فارسي است يعني سمبل معشوق است و هر معشوقي را مي توان به چنين نامي ناميد.
آرایه ها:ملمع
واج آرایی:تکرار آوای «s»
معنی بیت: سلمی به گیسوی فروهشته بر دو سوی رخسار خود (یا به دو رخ) دلم را ربود و روان من هر روز به من آواز می دهد.
………………………………..
2- نِگارا، بر منِ بیدل بِبَخشای
وَ واصِلنی عَلیَ رَغمِ الاعادِی
موضوع بیت: عنایت (طلب عنایت و بخشش)
مضمون بیت: تقاضاي وصل
معنی واژگان:نگار: معشوق زيبا (که در اينجا منادي واقع شده است يعني اي معشوق زيبا) /بيدل: عاشق/ بر کسي بخشاييدن: به او رحم کردن/ اين بيت ملمّع است يعني يک مصراع فارسي و مصراع ديگر عربي است.
آرایه ها:ملمع
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: ای یار زیبا، بر این عاشق دل از دست رفته رحمتی آور و بناخواه دشمنان مرا به وصال برسان.
……………………………
3- حَبیبا، در غمِ سودایِ عشقت
تَوَکَّلنَا عَلیَ رَبِّ العِبادِی
موضوع بیت: مقام توکّل
مضمون بیت: عشق و توکل
معنی واژگان:حبيب: دوست، يار، معشوق که در اينجا در حالت نداست/ سودا: معامله، بيماري/ اين بيت نيز ملمّع است
آرایه ها: اين بيت نيز ملمّع است.
واج آرایی:تکرار آواي حروف «د» و «ب»
معنی بیت: ای دوست در اندوه جنون عاشقی بر پروردگار بندگان توکل کردیم و کار خود را به خدا واگذاردیم.
………………………………..
4- اَمَن ، اَنکَرتَنی ،عَن عِشقِ سَلمیَ
تَز، اَوّل، آن، رویِ نِهکو، بِوادی
موضوع بیت:دانایی و نادانی ( نادیدن روی یار سبب انکار است)
مضمون بیت: عشق و منکران عاشق
معنی واژگان:تزاول (به لهجه ي شيرازي) تو از اول/ بهکو: نيکو/ بوادي: بايد ديده باشي
/اين بيت نيز ملمّع است.
آرایه ها: اين بيت نيز ملمّع است.
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: چنانکه مرحوم قزوینی در حاشیة صفحة 304 دیوان حافظ نوشته اند، درین غزل بعضی ابیات یا مصاریع به لهجه شیرازی قدیم است و «بوادی» یعنی بباید دیدن یعنی «ای کسی که بر من انکار کردی از عشق سلمی، تو از اول آن روی نیکو را بایستی دیده باشی».
……………………………
5- که همچون مُت، بِبوتن، دل وَاَی، رَه
غریقُ العشق، فی بَحرِ الوَدادِی
موضوع بیت:عشق(عشق و شیفتگی)
مضمون بیت: عشق و منکران عاشق
معنی واژگان:مت: من ترا/ ببوتن: ببودن/ واي ره: يک بار، يکبارگي/ مضمون اين بيت متمم مضمون بيت قبل است/ اين بيت نيز ملمّع است.
آرایه ها: اين بيت نيز ملمّع است.
واج آرایی:تکرار حرف «د»
معنی بیت: مضمون این بیت متمم بیت سابق است… تا همچون من تو را دل، یکبارگی غریق دریای دوستی شود. ( تا همچون من دلش یکباره غرق دریای دوستی تو شود)
…………………………
6- بَه پِی ماچان، غَرامَت، بِسپَریمَن
غَرِت یِک وَی رَوِشتی اَز اَمادی
موضوع بیت: عشق (غرامت تقصیر در عشق پرداختن)
مضمون بیت: آمادگي عاشق براي تاوان گناه
معنی واژگان:پي ماچان: مخفف پاي ماچان است و پاي ماچان به اصطلاح صوفيان و درويشان صف نعال باشد که کفش کن است و رسم آن جماعت چنان است که اگر يکي از ايشان گناهي يا تقصيري کند او را در صفّ نعال که مقام غرامت است به يک پاي باز دارند و او هر دو گوش خود را چپ و راست بر دست گيرد، يعني گوش چپ را به دست راست و گوش راست را به دست چپ گرفته چندان بر يک پاي بايستد که پير يا مرشد او را بپذيرد و از گناهش بگذرد ،خاقانی گوید:
هوا می خواست تا در صف شهوت برتری جوید
گرفتم دست و افکندم به صف پای ما چانش. بسپريمن: بسپاريم/ غرت: اگر تو/ وي روشتي: بي روشي يعني گناه و تقصيري/ از امادي: از ما ديدي/ همه ي بيت به لهجه ي محلي شيرازي است
واج آرایی: تکرار حرف «ي»
معنی بیت: «به پای ماچان غرامت خواهیم سپرد ، اگر تو یک گناه و تقصیری از ما دیدی .
………………………………………
7- غَمِ این دل، بِواتِت خورد ناچار
و غَرنِه اَوبِنی آنچِت نَشادی
موضوع بیت: عشق (غرامت تقصیر در عشق پرداختن)
مضمون بیت: سفارش دل به معشوق
معنی واژگان: بواتت: ببايد ترا/ وغرنه: وگرنه/ اوبني: ببيني/ آنچت: آنچه ترا/ نشادي: نشايد، شايسته نباشد/ اين بيت نيز بيشتر به لهجه ي محلي شيرازي است.
واج آرایی: تکرار حرف «ت»
معنی بیت: تو را ناچار غم این دل بباید خورد و گرنه خواهی دید آنچه تو را نشاید
……………………………..
8-دلِ حافظ شُد، اندر چینِ زلفت
بَلیلٍ مُظلِمٍ وَاللهُ هادی
موضوع بیت: هدایت (هدایت طلبی درتاریکی زلف کثرات )
مضمون بیت: زلف معشوق و دل عاشق
معنی واژگان:شد: رفت/ چين: پيچ و تاب و با اشاره به کشور چين که بسيار دور است/ در مصراع بعد سياهي زلف نيز در نظر است/ اين مصراع نيز ملمّع است.
آرایه ها: مصراع دوم نيز ملمّع است.
واج آرایی:تکرار آوای«z»
معنی بیت: دل حافظ در شکن گیسوی تو در دل شبی تاریک نهان شد، در حالی که خداوند رهنماست.
……………………………….