- * غزل 436 *
1- آن غالیه خَط، گر سویِ ما نامه نوشتی
گردون وَرَقِ هَستیِ ما، در ننوشتی
هر چند که هِجران، ثَمَرِ وَصل بَرآرد
دِهقانِ جهان کاش، که این دانه نَکِشتی
2-هر چند که هِجران، ثَمَرِ وَصل بَرآرد
دِهقانِ جهان کاش، که این تخم نَکِشتی
آمرزشِ نَقدَست، کسی را که در این دور
یاریست ،چو حوریّ و سَرایی چو بهشتی
3- آمرزشِ نَقدَست، کسی را که در اینجا
یاریست ،چو حوریّ و سَرایی چو بهشتی
*تنها نه منم کعبۀ دِل بُتکَده کرده
در هر قَدَمی صومعه ای هست و کِنِشتی
4- در مِصطَبة عشق، تَنَعُّم نتوان کرد
چون بالشِ زر نیست، بسازیم به خِشتی
5- مَفروش به باغِ اِرَمُ و نَخوَتِ شَدّاد
یک شیشه مَی و نوش، لبیّ و لبِ کِشتی
تا کی غم دُنییِ دَنی، ای دلِ دانا
حِیفَست زِ خوبی ،که شود مایِلِ زشتی
6- تا کی غم دنیایِ دَنی، ای دلِ دانا
حِیفَست زِ خوبی ،که شود عاشقِ زشتی
7- آلودگیِ خِرقه، خَرابیِّ جهانست
کو راهرَوی، اهلِ دلی، پاک سرشتی
*جَهلِ من و عِلمِ تو فَلَک را چه تَفاوت
آنجا که بَصَر نیست چه خوبی و چه زِشتی
*کِلکَت که مَریزاد زَبانِ شَکَرینَش
مِهر از تو ندید ار نه جَوابی بِنِوِشتی
*معمارِ وجود ار نَزَدی رَنگِ تو بر عِشق
در آبِ مَحَبَّت گِلِ آدم نَسِرِشتی
8- از دست، چرا هِشت سرِ زلفِ تو حافظ؟
تَقدیر چُنین بود، چه کردی که نَهِشتی؟
از دست، فُرو هِشت سرِ زلفِ تو حافظ؟
ای دوست چه کردی اگر از دست نَهِشتی؟
***************************
وزن غزل 436 : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
1- آن غالیه خَط، گر سویِ ما نامه نوشتی
گردون وَرَقِ هَستیِ ما، در ننوشتی
موضوع بیت: عنایت (انتظار عنایت از یار)
مضمون بیت: گله از نامه ننوشتن يار
معنی واژگان:غاليه: ماده ي معطري است که از چند جزء معطر و سياه رنگ مانند مشک و عنبر و … تشکيل شده است که هم خوش بو و هم سياه است/ خط: مقصود موهاي نرم و لطيفي است که در اطراف چهره ي معشوق پيدا شده است، با اشاره به خط به معني نوشته/ گردون: فلک/ ورق: برگ کتاب، برگ دفتر/هستي: وجود/ در نوشتن: در هم پيچيدن
قواعد: غالیه خط: صفت ترکیبی جانشین موصوف (یار)/
ورق هستی: تشبیه صریح
آرایه ها: تناسب در خط و نامه و نوشتن و ورق / نوعی جناس در نوشتن و درنوشتن
واج آرایی:تکرار حرف «ي»
معنی بیت: اگر آن یار که خط عذارش مشکین است به ما نامه ای می نگاشت و دل جویی می کرد، فلک طومار وجود ما را در هم نمی پیچید.
…………………………………….
2-هر چند که هِجران، ثَمَرِ وَصل بَرآرد
دِهقانِ جهان کاش، که این تخم نَکِشتی
موضوع بیت: حدیث فراق(شکایت از هجران)
مضمون بیت: هجران يار
معنی واژگان:هرچند: اگرچه/ هجران: فراق: دوري از يار/ ثمر: ميوه/وصل: رسيدن به يار، وصال/ دهقان جهان: باغبان عالم،
قواعد:دهقان جهان (اضافه ي تشبيهي) يعني جهان به دهقان تشبيه شده است.
آرایه ها: تناسب در ثمر و برآوردن و دهقان و تخم و کاشتن / تضاد در هجران و وصل
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: اگرچه از نهال فراق میوة وصال بدست می آید، آرزویم این بود که باغبان عالم، چنین بذری در کشتزار جهان نمی افشاند.
…………………………………
3- آمرزشِ نَقدَست، کسی را که در اینجا
یاریست ،چو حوریّ و سَرایی چو بهشتی
موضوع بیت: وصال (وصال نقد)
مضمون بیت: بهشت نقد
معنی واژگان:آمرزش نقد: مغفرت و موفقيت در همين دنيا و قابل دسترس/ يار: معشوق/ حوري: زن سياه چشم و زيباي بهشتي/ سرا: خانه.
آرایه ها:تناسب در یار و حوری و سرای بهشتی
واج آرایی:تکرار حرف «س»
معنی بیت: کسي که در اين دنيا معشوقي حورمانند و خانه اي چون بهشت دارد، گويي که در حال حاضر به آمرزش و بخشايش الهي دست يافته است.
محصول بيت ــ اى زاهد بالفعل برايم از جنت سخن مگو: از چگونگى بهشتى كه در آخرت وجود خواهد داشت برايم تعريف مكن. زيرا فعلا من يارى چون حورى و سرايى چون بهشت دارم يعنى جانانم عين حورى و خانهاى معادل بهشت دارم. پس از جنتى كه نسيهايست برايم حكايت مكن زيرا ذوق و صفايى كه در جنت برايم حاصل خواهد شد فعلا برايم موجود است. در بعضى از نسخهها اين بيت به صورت زير واقع شده است :
آمرزش نقدست كسى را كه در اينجا
يارى است چو حورى و سرابى چو بهشتى
………………………………………..
4- در مِصطَبة عشق، تَنَعُّم نتوان کرد
چون بالشِ زر نیست، بسازیم به خِشتی
موضوع بیت: سالک ( سالک و ساده زیستی )
مضمون بیت: عشق و سختي
معنی واژگان:مصطبه: ميخانه، سکّويي که روي آن مي نشينند، تکيه گاه/ تنعم کردن: به ناز و نعمت زيستن/ بالش: پشتي زربفت، با اشاره به معني سکه طلا
آرایه ها:تضاد در بالش زر و خشت /مصطبة عشق: استعارة مکنیه.
واج آرایی:تکرار حرف «ش» و آوای «s»
معنی بیت: بر سکوی میخانة محبت به ناز و نعمت و فراخی و آسانی تکیه نتوان زد اینجا متکای زربفت نمی توان یافت و باید سر بر سر خشت نهاد و با دشواریها ساخت، حافظ در غزل دیگر فرماید:
نازپرورد تنعم نبرد راه بدوست
عاشقی شیوة رندان بلاکش باشد
………………………………………………..
5- مَفروش به باغِ اِرَمُ و نَخوَتِ شَدّاد
یک شیشه مَی و نوش، لبیّ و لبِ کِشتی
موضوع بیت:رؤیت ( دیدار یار متاعی است بی مانند)
مضمون بیت: بهشت نقد
معنی واژگان:مفروش: عوض مکن، مبادله مکن/ ارم: يا ارم ذات العماد که آن را بهشت شداد دانسته اند و محلّ آن را در عربستان جنوبي ياد کرده اند/نخوت: غرور و تکبّر/ شدّاد: يکي از دو پسر «عاد» پادشاه عربستان که ارم را ساخت/ نوش لب: معشوق شيرين لب/ لب کشت: کنار سبزه زار/ ارم را شداد براساس اخباري ساخت که «هود» پيغمبر (عليه السلام) از بهشت در اختيار او گذاشته بود، بنابراين حافظ با طنز و لطافتي که مخصوص اوست اشاره دارد به همان بهشت حقيقي/ کشت: کشتزار
قواعد: نوش لب: صفت ترکیبی جانشین موصوف.
آرایه ها:تلمیح به داستان شداد و حضرت هود
واج آرایی: تکرار حرف «ش»
معنی بیت: يک شيشه شراب و معشوق شيرين لب و نشستن در کنار کشتزار را با باغ ارم و غرور و تکبّر شدّاد عوض مکن و مفروش.
محصول بيت ــ يك شيشه باده و يك دلبر شيرين و كنار كشتى را به باغ ارم و تكبر شداد مفروش. يعنى همه اينها را با باغ نسيه بهشت معاوضه مكن. حاصل اين كه ذوق و صفاى بالفعل را با ذوق صفايى كه در آخرت خواهد بود عوض مكن.
…………………………………..
6- تا کی غم دنیایِ دَنی، ای دلِ دانا
حِیفَست زِ خوبی ،که شود عاشقِ زشتی
موضوع بیت: دنیا و بی اعتباری آن (ترک تعلّق دنیا)
مضمون بیت: غم دنيا
معنی واژگان:دنياي دني: دنياي پست/ اي دل دانا: مي تواند اشاره باشد به خواننده ي عزيز بيت/ حيف: دريغ، ظلم و ستم/ خوب: زيبا
قواعد: دنی: مخفف دنیء صفت مشبهه از دنائت
آرایه ها: تضاد در خوب و زشت / نوعي جناس و نوعي تضاد در دانا و دني
واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ن» در مصراع اول
معنی بیت: ای دل آگاه اندوه دنیای فرومایة پست را مخور، دریغست که زیبایی هوادار و خواستار زشت بدکاری شود.
………………………
7- آلودگیِ خِرقه، خَرابیِّ جهانست
کو راهرَوی، اهلِ دلی، پاک سرشتی
موضوع بیت: ریا و سالوس(صوفیان ریاکار)
مضمون بیت: حافظ و صوفيان
معنی واژگان:آلودگي خرقه: مقصود گناهکاري صاحب خرقه است/ خرابي: مقصود خرابي و فساد اجتماعي است/ راهرو: سالک، کسي که قدم در راه تصوّف گذاشته است/ اهل دل: عاشق (معشوق حقيقي)/ پاک سرشت: پاک نهاد، پاک طينت
آرایه ها:تضاد در آلودگي و پاکي /تناسب در خرقه با راهرو
واج آرایی:تکرار حرف «ي».
معنی بیت: اینان که در کسوت دانش و دین داری اند آلودگی دامنشان سبب تباهی عالم شده است (که گفته اند اِذا فَسَدَ العالِمُ فَسَدَ العالَمُ، چون عالم تباه شود جهان تباه گردد)، کجاست سالکی صاحبدل پاکیزه سرشت که ما را رهبری کند.
…………………………………………
8- از دست، چرا هِشت سرِ زلفِ تو حافظ؟
تَقدیر چُنین بود، چه کردی که نَهِشتی؟
موضوع بیت: قضا و قدر الهی
مضمون بیت: (حافظ و ترک عشق) (جبر)
معنی واژگان:از دست هشتن: ترک کردن، رها کردن/ سر زلف از دست هشتن: ترک عشق کردن/ تقدير: سرنوشت/ که نهشتي: اگر (از دست) نمي گذاشت، اگر رها نمي کرد/ چه کردي؟ چه مي کرد؟
قواعد: که: حرف ربط در اینجا به معنی اگر
آرایه ها: سر زلف از دست هشتن کنایه از ترک عشق کردن.
واج آرایی:تکرار آواي «z» و حرف «س»
معنی بیت: حافظ سر گیسوی تو را به وصل نارسیده چرا رها کرد، فرمان سرنوشت بدینگونه بود و اگر فرو نمی گذاشت چه می توانست کرد؟ استفهام مجازاً مفید نفی است یعنی کاری نمی توانست کردن.
…………………………………………..