•  * غزل 435 *

1-با مُدّعی مَگویید، اَسرارِ عِشق و مَستی

                تا بیخبر بمیرد، در دردِ خودپرستی

با مُدّعی بِگویید، اَسرارِ عِشق و مَستی

                تا بیخبر نمیرد، در دردِ خودپرستی

2-عاشِق شو، ارنه روزی ،کارِ جهان سَرآید

         ناخوانده نَقشِ مَقصود، از کارگاهِ هستی

3-دوش آن صَنَم چه خوش گفت، در مَجلِسِ مُغانم

     با کافران چه کارَت، گر بُت نمی پرستی؟

4-سلطانِ من، خدا را زلفت شکست ما را

        تا کی کند سیاهی، چندین دِراز دستی؟

در گوشة سلامت، مَستور چون توان بود؟

                تا نرگسِ تو گوید، با ما رُموز مستی

5-در گوشة سلامت، مَستور چون توان بود؟

                تا نرگسِ تو با ما گوید، رُموز مستی

6-آن روز دیده بودم این فتنه ها که بَرخاست

               کز سَرکَشی زمانی با ما نمی نشستی

7-عِشقت به دستِ طوفان خواهد سپرد، حافظ

چون برق از این کَشاکَش، پِنداشتی که جستی

***************************

وزن غزل 435 : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (بحر مضارع مثمن اخرب)

1-با مُدّعی مَگویید، اَسرارِ عِشق و مَستی

                تا بیخبر بمیرد، در دردِ خودپرستی

موضوع بیت: مدعی

مضمون بیت: مدعي و عشق و مستي

معنی واژگان:مدّعي: ادّعا کننده ي بي حقيقت که دم از عشق و مستي مي زند اما اطلاعي از آنها ندارد/ اسرار: رازها /مستي: بي خبري مطلوب، نه بي خبري مذموم/ بيخبر: در حال بيخبري (مذموم) /خودپرستي: خودخواهي

آرایه ها:تضاد در عشق و خودپرستي / تناسب در مردن و درد

واج  آرایی:تکرار حروف «س» و «د» و «م»

معنی بیت: رازهای مهر ورزیدن و سرمست شدن از باده محبت و از قید خودی رها گشتن را با لاابالی که ادعای معرفت دارد، در میان مگذارید تا غافل وار در بیماری خودخواهی و خودبینی جان سپارد.

…………………………..

2-عاشِق شو، ارنه روزی ،کارِ جهان سَرآید

         ناخوانده نَقشِ مَقصود، از کارگاهِ هستی

موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: عشق و زندگي

معنی واژگان:سرآيد: پايان مي پذيرد/ ناخوانده نقش مقصود: اثري از هدف و آرزوهاي خود نديده/ کارگاه هستي: جهان وجود، دنياي هستي

قواعد: ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی: حال یا قید حالت/ مصراع دوم قيد حالت يا کيفيت براي مصراع اول است

آرایه ها:تناسب در کار و کارگاه / تناسب در نقش و کارگاه

واج آرایی:تکرار حروف «ر» و «ش»

معنی بیت: عشق بورز و گرنه یک روز کار و فرصت تو در گیتی به پایان می رسد در حالی که در کارخانة خلقت بنقشی که از آفرینش تو منظور بوده است و همانا مهرورزیدن باشد پی نبردی و تکلیف و وظیفه خویش را نیک ندانستی.

……………………………….

3-دوش آن صَنَم چه خوش گفت، در مَجلِسِ مُغانم

     با کافران چه کارَت، گر بُت نمی پرستی؟

موضوع بیت: توحید و شرک (دوری از شرک)

مضمون بیت: صنم پرست

معنی واژگان:دوش: ديشب/ صنم: معشوق زيبارو، در اصل به معني «بت» است که با کافران و بت پرستيدن ارتباط دارد/ مجلس مغان: دير مغان، ميخانه، با توجه به اين که مردم مسلمان ايران «مغ» و «گبر» را کافر تلقي مي کردند

آرایه ها:تناسب در بت و صنم و کاف

واج آرایی:تکرار آوای «s»

معنی بیت: آن بت زیبا که معشوق منست در بزم آتش پرستان سخنی بسیار دلپذیر به من گفت که اگر صنم پرست نیستی تو را با کافران کار نباشد؛ مقصود آنکه چون کافری،برای بت پرستی آمده ای، شاید مراد از بت در اینجا مظاهر الهی در عالم وجود باشد، شیخ شبستری می گوید:

اگر کافر بدانستی که بت چیست

                بدانستی که دین در بت پرستیست

……………………………….

4-سلطانِ من، خدا را زلفت شکست ما را

        تا کی کند سیاهی، چندین دِراز دستی؟

موضوع بیت: کثرت و وحدت (تجلی وحدت در کثرت زلف)

مضمون بیت: زلف معشوق

معنی واژگان:سلطان من: اي معشوقي که پادشاه قلب مني/ خدا را: به خدا، براي خدا به فرياد ما برس/ شکست: در هم شکست، روح و قلب ما را دچار شکست کرد، ضمناً کلمه شکست با زلف و چين و شکن زلف ارتباط دارد (گفتمش زلف به خون که شکستي …)/ سياه: غلام سياه، اشاره است به زلف سياه معشوق/ درازدستي: ظلم و تعدي و تجاوز، با اشاره به درازي زلف

قواعد: سلطان من: منادی به حذف حرف ندا/

دراز دستی کند:  چندین قید کمیت به معنی بسیار.

آرایه ها: سیاه: به استعاره مراد زلف مشکین/ دراز دستی کند: کنایه از ستم و جور و تطاول /تضاد در سلطان و سياه / تناسب در سلطان و درازدستي /تناسب در  زلف و سياه /تناسب در  زلف و درازدستي

واج آرایی: تکرار حرف «س»

معنی بیت: اي پادشاه من، به خاطر خدا زلف سياه تابدارت دل ما را شکست و به زنجير کشيد. تا کي بايد سياهي در حقّ ما اين چنين جور و ستم روا دارد؟

محصول بيت ــ در گوشه سلامت مستورى چه‌گونه ممكن است؟ يعنى مادام كه چشم مستت رموز عشق را به ما مى‌گويد، چه‌گونه مى‌شود در گوشه سلامت آسايش پيدا كرد. مقصود: تا چشمان خمارت اسرار عشق را به ما بروز مى‌دهد، غيرممكن است ما طريق پرهيزكارى داشته باشيم، پس ما هم مست مى‌شويم.

………………………………..

5-در گوشة سلامت، مَستور چون توان بود؟

                تا نرگسِ تو با ما گوید، رُموز مستی

موضوع بیت: مستوری و مستی چشم یار

مضمون بیت: چشمان يار

معنی واژگان:گوشه ي سلامت: مقام امن، زاويه ي راحت و استراحت/ مستور: زاهد، ضدّ مست/ چون: چگونه؟ /رموز: اسرار/ مستي: ضد مستوري

آرایه ها: نرگس: استعاره است از چشمان يار/تضاد در   مستور و مست / تناسب در نرگس و مستي

واج آرایی: تکرار حرف «س»

معنی بیت: تا آنگاه که نرگس چشم تو اسرار عشق و مستی را با نگاه به ما تلقین کند، در کنج سرای ایمنی پنهان نتوان ماند و از عشقبازی پرهیز میسّر نباشد.

…………………………………..

6-آن روز دیده بودم این فتنه ها که بَرخاست

               کز سَرکَشی زمانی با ما نمی نشستی

موضوع بیت: ناز و نیاز

مضمون بیت: غرور يار

معنی واژگان:ديده بودم: پيش بيني کرده بودم/ برخاست: برپا شد/ سرکشي: غرور و تکبر و خودپسندي/ زماني: لحظه اي

آرایه ها:نوعی تضاد در برخاست و نمي نشستي / تناسب در روز و زمان /تناسب در  فتنه و برخاستن

واج آرایی: تکرار حرف «س»

معنی بیت: آن روز که از ناز و تکبّر با ما هم نشين نمي شدي و مغرورانه مي رفتي، اين فتنه و آشوب ها را که امروز برخاسته است، پيش بيني مي کردم.

………………………………..

7-عِشقت به دستِ طوفان خواهد سپرد، حافظ

چون برق از این کَشاکَش، پِنداشتی که جستی

موضوع بیت:عشق ( بی پایانی راه عشق)

مضمون بیت: حافظ و عشق طوفاني

معنی واژگان:عشقت: عشق تو را/ برق: مقصود برقي است که آذرخش نام دارد و توأم با رعد است /کشاکش: گير و دار/ پنداشتي: تصور مي کني/ جستي :نجات پيدا ميکني/ حافظ:حافظا،

قواعد: عشقت: ت ضمیر مفعولی/ حافظ: منادی به حذف حرف ندا/ پنداشتي (مستقبل محقق الوقوع)/ جستي (مستقبل محقق الوقوع)

آرایه ها:تشخیص

واج آرایی:تکرار حروف «س» و «ش»

معنی بیت: اي حافظ، سرانجام، عشق، تو را به دست طوفان بلا و مصيبت مي سپارد. آيا تصوّر کردي که مانند برق به سرعت از اين ماجرا و کشمکش عشق رها شدي؟

……………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا