* غزل 434 *

1-ای دل مَباش یِکدَم، خالی زِ عشق و مَستی

            وانگَه برو که رَستی، از نیستیّ و هستی

تا جان به تَن بِبینی، مَشغولِ کارِ او شو

             هر قبله ای که بینی، بهتر زِ خود پرستی

گر خود بُتی بِبینی، مَشغولِ کارِ او شو

             هر قبله ای که بینی، بهتر زِ خود پرستی

2- گر جان به تَن بِبینی، مَشغولِ کارِ او شو

             هر قبله ای که بینی، بهتر زِ خود پرستی

با ضَعف و ناتوانی، هَمچون َنسیم، خوش باش

           بیماری، اَندرین رَه، خوشتر ز تَن درستی

3- با ضَعف و ناتوانی، هَمچون َنسیم، خوش باش

            بیماری، اَندرین رَه، بهتر ز تَن درستی

4-در مذهبِ طَریقَت، خامی نشانِ کُفرست

         آری، طریقِ دولت، چالاکیَست و چُستی

در مذهبِ طَریقَت، خامی نشانِ کُفرست

         آری، طریقِ رِندی، چالاکیَست و چُستی

5-تا فَضل و عَقل بینی، بی مَعرِفَت نشینی

  یک نُکته ات بِگویَم، خود را مَبین که رَستی

6- در آستانِ جانان، از آسمان مَیَندیش

             کز اوجِ سَربلندی، افتی به خاکِ پستی

7-خار اَرچه جان بکاهد، گُل عُذرِ آن بخواهد

       سَهلَست تلخیِ مَی، در جَنبِ ذوقِ مستی

8-صوفی پیاله پِیما، حافظ قَرابه پرهیز

          ای کوته آستینان، تا کِی دِراز دستی؟

***************************

وزن غزل434 : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (بحر مضارع مثمن اخرب)

1-ای دل مَباش یِکدَم، خالی زِ عشق و مَستی

            وانگَه برو که رَستی، از نیستیّ و هستی

موضوع بیت: مقام فناء

مضمون بیت: عشق و مستي و آزادگي

معنی واژگان:اي دل: عزيز من/ يک دم: لحظه اي /خالي: تهي، دور، بعيد/ برو: آسوده باش، خوش باش /رستي: به یقین می رهی یا خواهی رست نجات پيدا کرده اي/ نيستي و هستي: همه ي تعلقات

قواعد: خوش باش رستي (مستقبل محقق الوقوع)

آرایه ها: نوعی جناس در رستي و هستي

واج آرایی:تکرار حروف «ي» و «س»

معنی بیت: دلا یک نفس بی عشق مباش و از بیخودی و مستی خود را فارغ مساز و آنگه به راه معرفت حق بپوی که از بند هست و نیست و تعلقات به یقین رهایی خواهی یافت.

…………………………………

2- گر جان به تَن بِبینی، مَشغولِ کارِ او شو

             هر قبله ای که بینی، بهتر زِ خود پرستی

موضوع بیت:کبر- کشش و کوشش(کوشش)

مضمون بیت: عشق و خودپرستي

معنی واژگان:او: مقصود معشوق است/ قبله: محل روي آوردن، هدف، مقصود/ خودپرستي: به فکر خود بودن، خودخواهي (در بعضي از نسخ چاپي آغاز بيت چنين است: «گر خود بتي ببيني» که مناسب تر مي نمايد.

قواعد: گر مخفف اگر: حرف ربط است مفید معنی جزم و تحقیق، نگاه کنید به غزل 124 شمارة (8).

آرایه ها: تناسب در قبله و پرستيدن

واج آرایی:تکرار حرف «ب»

معنی بیت: همانا تا جان در پیکرست به کار معشوق بپرداز و مهر بورز، چه روی بهر جانب که آری و هر چه را بپرستی از خود پرستی نکو ترست، زیرا تو را از خود می رهاند.

………………………………..

3- با ضَعف و ناتوانی، هَمچون َنسیم، خوش باش

            بیماری، اَندرین رَه، بهتر ز تَن درستی

 موضوع بیت:تسلیم و رضا

مضمون بیت: عشق و ناتواني

معنی واژگان:نسيم: باد ملايم/ خوش: شاد و باطراوت (که صفت باد ملايم است)

آرایه ها: بيماري: اشاره است به افتان و خيزان بودن نسيم که صفت بيمار است./تضاد در  بيماري و تندرستي / ترادف در ضعف و ناتواني

واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ب» و «ت»

معنی بیت: در پیمودن طریق عشق با وجود سستی و اندکی توان غمگین مباش، چه در این راه نسیم آسا بیمار و افتان و خیزان بودن به از تن پروردن است.

……………………………….

4-در مذهبِ طَریقَت، خامی نشانِ کُفرست

         آری، طریقِ دولت، چالاکیَست و چُستی

 موضوع بیت:سالک(سالک باید زیرک باشد)-خامی و پختگی

مضمون بیت: تصوّف و پختگي

معنی واژگان:مذهب: روش/ عالم طريقت: تصوّف، درويشي /خامي: ناپختگي، بي دست و پايي/ کفر: کافر بودن و در طريق نبودن/ طريق: راه و روش/ نشانه دولت: خوشبختي/ چالاکي: زرنگي/ چستي: زيرکي و زرنگي

آرایه ها:نوعی تضاد در خامي با چالاکي و چستي /تضاد در کفر با دولت

واج آرایی: تکرار آواي «t» و حروف «چ» و «س»

معنی بیت: در آیین درویشی ناپختگی و سست کوشی علامت کافری و ناسپاسی است، بلی راه رسیدن به سعادت ابدی در طلب کوشیدن و جلد و چالاک بودن است.

………………………………….

5-تا فَضل و عَقل بینی، بی مَعرِفَت نشینی

  یک نُکته ات بِگویَم، خود را مَبین که رَستی

موضوع بیت:کبر(دوری از خودبینی و تکبر)

مضمون بیت: معرفت و خودبيني

معنی واژگان:فضل: علم و دانش /معرفت: شناخت، نتيجه عشق و تصوف/ رستي: نجات پيدا مي کني نگاه کنید به شمارة  (1) در همین غزل.

قواعد: نتيجه عشق و تصوف رستي (مستقبل محقق الوقوع)

آرایه ها:تضاد در بین و مبین

واج آرایی:تکرار حرف «ي»

معنی بیت: چندانکه به دانش و خرد خود به دیدة تحسین بنگری، از معرفت حق دورمانی، یک سخن لطیف و سنجیده با تو در میان می نهم از خودبینی دست بدار تا رستگار شوی.

……………………………

6- در آستانِ جانان، از آسمان مَیَندیش

             کز اوجِ سَربلندی، افتی به خاکِ پستی

 موضوع بیت:تواضع و فروتنی

مضمون بیت: درگاه معشوق

معنی واژگان:آستان: آستانه ي در،جناب/ جانان: معشوق /آسمان: فلک/ مينديش: مترس، ترس به خود راه مده/ اوج: بالاترين نقطه/ سربلندي: افتخار

قواعد: خاک پستي (اضافه ي تشبيهي) پستي به خاک تشبيه شده است.

آرایه ها: تضاد در آستان و آسمان / تضاد در سربلندي و پستي/ تناسب در آسمان و اوج و سربلندي /تناسب در  آستان و خاک و پستي

واج آرایی:تکرار حرف «س»

معنی بیت: در پیشگاه والای معشوق به عظمت مقام خود اگر به بلندی آسمان هم باشد، التفاتی مکن، چه با این اندیشه تواند بود که از اوج سرافرازی به خاک خواری و ذلت افتی.

……………………………….

7-خار اَرچه جان بکاهد، گُل عُذرِ آن بخواهد

       سَهلَست تلخیِ مَی، در جَنبِ ذوقِ مستی

موضوع بیت:رؤیت (دیدار یار )

مضمون بیت: تلخي شراب و مستي

معنی واژگان:جان کاستن: اذيت کردن/ سهل: آسان /در جنب: در کنار/ ذوق مستي: نشاط و خوشي مستي

آرایه ها: تضاد در خار و گل / تناسب در مي و مستي با هم /تناسب در  تلخي و ذوق (اگر نقطه ي حرف اول «جنب» جايش تغيير کند تبديل به «خنب=خم» مي شود که با مي و مستي تناسب دارد.)

واج آرایی:تکرار حروف «خ» و «س»

معنی بیت: اگر چه نیش خار جانکاه است، رنگ و بوی گل عذر درشتی خار را خواهد خواست و به لطافت تلافی خواهد کرد، آری تحمل مزة تلخ باده در قیاس با خوشی که از مستی آن پدید می آید، دشوار نیست.

…………………………….

8-صوفی پیاله پِیما، حافظ قَرابه پرهیز

          ای کوته آستینان، تا کِی دِراز دستی؟

 موضوع بیت:ریا و سالوس(صوفی ریایی )

مضمون بیت: صوفيان و حافظ

معنی واژگان:پياله پيما: شرابخوار/ قرابه: شیشة بزرگ شراب /پرهيز: کسي که از شرابخواري دوري مي کند/ کوته نشينان: صوفيان و زاهدان/ درازدستي: ظلم و تعدّي و تجاوز

قواعد: قرابه پرهیز: صفت مرکب فاعلی.

آرایه ها:تضاد در پياله پيما و قرابه پرهيز /تضاد در کوته و دراز/ آيا مي توان صوفي و حافظ را هم سطح دانست؟! /تناسب در پياله و قرابه /تناسب در آستين و دست

واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»

معنی بیت: صوفیان ریاکار زاهدنما باده می نوشند و حافظ از شیشه می پرهیز می کند، ای پشمینه پوشانی که برای طهارت ظاهر جامة آستین کوتاه می پوشید تا کی از حدود شرع تجاوز می کنید و به میگساری
می پردازید، در غزل دیگر حافظ فرماید:

بزیر دلق ملمع کمندها دارند

               دراز دستی این کوته آستینان بین

…………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا