• * غزل 433 *

1-ای که بر ماه از خَطِ مُشکین، نِقاب انداختی

            لُطف کردی، سایه ای بر آفتاب انداختی

تا چه خواهد کرد با ما، تاب و رنگِ عارِضَت؟

     حالیا، نیرنگِ نقشی خوش، بر آب انداختی

تا چه خواهد کرد با ما، آب و رنگِ عارِضَت؟

     حالیا، بیرنگِ نقشِ خود، بر آب انداختی

2-تا چه خواهد کرد با ما، آب و رنگِ عارِضَت؟

     حالیا، نیرنگِ نقشی خوش، بر آب انداختی

3-گویِ خوبی بُردی از خوبانِ خَلُّخ، شاد باش

       جامِ کِیخُسرو طلب ،کَافراسیاب انداختی

4-هر کسی با شمعِ رُخسارت به وجهی، عشق باخت

      زان میان، پروانه را ،در اضطراب انداختی

*طاعَتِ من گرچه از مَستی خَرابَم رَد مَکُن

کَاندرین شُغلَم به امیدِ ثَواب انداختی

5-گنجِ عشقِ خود نهادی، در دلِ ویرانِ ما

       سایة دولت، بر این کُنجِ خَراب انداختی

زینهار از آبِ آن عارض، که شیران را از آن

تَشنه لب کُشتیّ و آنگَهشان در آب انداختی

زینهار از آبِ شَمشیرَت، که شیران را از آن

تَشنه لب کردیّ و، گُردان را در آب انداختی

6-زینهار از آبِ آن عارض، که شیران را از آن

تَشنه لب کردیّ و، گُردان را در آب انداختی

7-خوابِ بیداران بِبَستی، و آنگه از نقشِ خیال

        تُهمَتی، بر شَبروانِ خیلِ خواب انداختی

8-پرده از رُخ برفکندی، یک نظر در جلوه گاه

   وَز حَیا، حور و پری را در حِجاب انداختی

9-باده نوش از جامِ عالَم بین، که بر اُورَنگِ جَم

           شاهِدِ مقصود را، از رُخ نِقاب انداختی

از فُروغ ِنرگسِ مَخمور و لعلِ مَی پرست

      حافظِ خلوت نشین را در، شراب انداختی

10-از فریبِ نرگسِ مَخمور و لعلِ مَی پرست

      حافظِ خلوت نشین را در، شراب انداختی

11-وَز برای صَیدِ دل، در گردنم زنجیرِ زُلف

       چون کَمندِ خسروِ مالِک رَقاب، انداختی

12-داوَرِ دارا شُکوه، ای آنکه تاجِ آفتاب

           از سرِ تعظیم، بر خاکِ جَناب انداختی

13-نُصرةالدین شاه یحیی، آنکه خَصمِ مُلک را

     از دَمِ شمشیرِ چون آتش، در آب انداختی

***************************

وزن غزل 433 : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (بحر رمل مثمن محذوف)

1-ای که بر ماه از خَطِ مُشکین، نِقاب انداختی

            لُطف کردی، سایه ای بر آفتاب انداختی

موضوع بیت:یار (وصف خط یار)

مضمون بیت: چهره و خط چهره ي يار

معنی واژگان:ماه: مقصود چهره ي معشوق است / خط مشکين: موهاي نرم و لطيفي که در اطراف چهره ي معشوق درمي آيد/ نقاب: روي بند/ لطف کردي: کار نيکي کردي، مهرباني کردي/ سايه: اشاره است به همان خط مشکين/ آفتاب: مقصود خورشيد چهره ي معشوق است

آرایه ها: ماه: به استعاره رخسار زیبا و همچنین است آفتاب/ خط مشکین و سایه به استعاره سبزة عذار/تضاد در سايه و آفتاب

واج آرایی:تکرار آوای «t»

معنی بیت: ای زیبایی که بر ماه رخسار از خط سبز عذار حجابی افکندی، کاری شیرین و دلپذیر کردی که بر خورشید چهرة خود سایبانی گستردی.

……………………………………

2-تا چه خواهد کرد با ما، آب و رنگِ عارِضَت؟

     حالیا، نیرنگِ نقشی خوش، بر آب انداختی

 موضوع بیت: یار (وصف چهرۀ یار)

مضمون بیت: چهره و خطّ چهره ي يار

معنی واژگان:تا: تا ببينيم /آب و رنگ: جلوه و جلا /عارض: چهره/ حاليا: اکنون /نيرنگ: طرح اوليّه کم رنگ نقاشي/ خوش: دلپذير / نقش بر آب بيشتر به معجزه شبيه است

قواعد: حالیا : قید زمان

آرایه ها:جناس در آب در مصراع اول و دوم / نوعی جناس در رنگ و نيرنگ / زيبا آب: استعاره است از چهره ي لطيف يار

 واج آرایی:تکرار حرف «ر»

معنی بیت: پس از این نمی دانم که آب و رنگ رخسار تو با ما چه خواهد کرد، اکنون طرح نقشی دلپذیر از خط مشکین عذار بر چهرة چون آب روشن خود انداختی و بر ملاحت خویش افزودی.

…………………………………………….

3-گویِ خوبی بُردی از خوبانِ خَلُّخ، شاد باش

       جامِ کِیخُسرو طلب ،کَافراسیاب انداختی

موضوع بیت:ترجیح صفات معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی

مضمون بیت: زيباي زيبايان

معنی واژگان:گوي بردن: مسابقه را بردن، در مسابقه پيروز شدن /خوبي: زيبايي، زيبارويي /خلخ: شهري است در ترکستان که مردمش به زيبارويي مشهورند/ جام کيخسرو: جام جهان نما، مقصود جام شراب است/ افراسياب: پادشاه توران زمين که به وسيله ي کيخسرو و با کمک رستم از ميان برداشته شد

آرایه ها: تناسب در خلخ و افراسياب /تناسب در  جام و کيخسرو /تناسب در  کيخسرو و افراسياب و انداختن / نوعی جناس در خوبي و خوبان

واج آرایی:تکرار حرف «ب» و آواي «آ»

معنی بیت: شاد بمان که در مسابقة زیبایی بر نکویان شهر حسن خیز خلخ پیشی گرفتی اکنون که افراسیاب، پادشاه کشور ترکان را مغلوب کردی مانند کیخسرو جام شادی بنوش، در ضمن تلمیحی دارد به داستان جنگ کیخسرو و افراسیاب چنانکه در شاهنامة فردوسی آمده است.

……………………………………….

4-هر کسی با شمعِ رُخسارت به وجهی، عشق باخت

      زان میان، پروانه را ،در اضطراب انداختی

 موضوع بیت:غیرت عاشقی

مضمون بیت: معشوق جفاکار

معنی واژگان: وجه: صورت، نوع، قسم/ اضطراب: پريشاني

قواعد:شمع رخسار (اضافه تشبيهي) يعني چهره ي معشوق به شمع تشبيه شده است

آرایه ها: پروانه: عاشق معروف شمع که در اينجا استعاره است از عاشق حقيقي يار که همان سراينده ي شعر باشد /تناسب در شمع و عشق باختن پروانه و اضطراب /تناسب در  رخسار و وجه

واج آرایی:تکرار حرف «س» و «ن»

معنی بیت: هر کس بر شمع چهرة تو به گونه ای عشق ورزید، از این میانه پروانه (به استعاره مراد حافظ دل سوخته) را بر گرد شمع رخسار خود پریشان و مضطرب ساختی.

……………………………………….

5-گنجِ عشقِ خود نهادی، در دلِ ویرانِ ما

       سایة دولت، بر این کُنجِ خَراب انداختی

 موضوع بیت: دل

مضمون بیت: عشق يار و دل عاشق

معنی واژگان: دل ويران: دلي که از دوري و فراق تو خراب شده است/ دولت: خوشبختي/ کنج خراب: گوشه ويران

قواعد:گنج عشق: (اضافه ي تشبيهي) عشق يار به گنج تشبيه شده است و معمولاً گنج را در ويرانه ها و خرابه ها جستجو مي کنند

آرایه ها: تناسب در گنج با ويران و خراب /نوعی جناس در  گنج و کنج / تناسب در عشق و دل، سايه و انداختن

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: دل شکستة ما را گنجینة گوهرعشق خود ساختی و سایة اقبال و سعادت بر این گوشه ویران افکندی، تلمیحی دارد به خبر نبوی اَنَا عِندَ المُنکَسِرَۀِ قُلُوبُهُم (من در دل شکسته دلانم) نیز نگاه کنید به غزل 28 شمارة (4)

……………………………………

6-زینهار از آبِ آن عارض، که شیران را از آن

تَشنه لب کردیّ و، گُردان را در آب انداختی

 موضوع بیت:تجلی (تجلی جمالی چهرۀ محبوب)

مضمون بیت: چهره ي معشوق

معنی واژگان:زينهار: امان، فرياد/ آب: جلوه و جلا، رونق و طراوت/ عارض: چهره، صورت/ تشنه لب کردي: عاشق آن آب عارض کردي، عاشق خود ساختي /گردان: پهلوانان/ در آب انداختي: غرق کردي، غرق عشق خود ساختي

آرایه ها: شيران: استعاره است از شجاعان /جناس در آب در دو مصراع / تناسب در آب و تشنه لب و در آب انداختن / تناسب در شيران و گردان / آب : به ایهام معنی بعید آن یعنی روشنی و لطافت مقصود است.

واج آرایی:تکرار حروف «ن» و «ب» و آواي «آ» معنی بیت: از روشنی و لطافت رخسار تو باید پرهیز کرد چه شیردلان روزگار را تشنة آب عارض خود کردی و دلیران را غرقة دریای عشق ساختی.

…………………………………

7-خوابِ بیداران بِبَستی، و آنگه از نقشِ خیال

        تُهمَتی، بر شَبروانِ خیلِ خواب انداختی

موضوع بیت:عشق (عاشق و شب بیداری)

مضمون بیت: بيداري عاشقان

معنی واژگان:خواب بستن: جلو خواب را گرفتن، به بي خوابي کشاندن/ بيداران: مقصود عاشقان بيدار است /نقش خيال: تلقين رؤياها و تصورات/ تهمت انداختن: تهمت زدن، مقصّر جلوه دادن/ شبروان: دزدان

قواعد: خيل خواب: (اضافه تشبيهي) يعني خواب به يک دسته يا يک سپاه تشبيه شده است

آرایه ها: شبروان : کنایه از شب بیداران و سالکان باشد و کنایه از عسس و دزد و عیار هم هست/تناسب در  خواب و شبرو / تضاد در خواب و بيدار / نوعي جناس در خيل و خيال

واج آرایی:تکرار حرف «خ».

معنی بیت: راه خواب را بر شب زنده داران عاشق مسدود کردی و آنگه صورت خیال خود را بر شبگردان سپاه خواب نمایان داشتی و به تهمت و گمان گفتی شما خیال مرا به خواب دیده اید.

…………………………………

8-پرده از رُخ برفکندی، یک نظر در جلوه گاه

   وَز حَیا، حور و پری را در حِجاب انداختی

 موضوع بیت:ترجیح صفات معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی

مضمون بیت: جلوه ي معشوق

معنی واژگان:پرده: نقاب/ رخ: چهره/ برفکندي: برداشتي/ يک نظر: يک لحظه/ جلوه گاه: محل تجلّي، جايگاه جلوه گري/ حيا: شرم /حور: زنان زيباي بهشتي (در زبان فارسي مفرد به حساب مي آيد)/ پري: زيباروي لطيف و ظريف خيالي، جنّ مؤنث /در حجاب انداختن: وادار کردن به پوشانيدن خود

آرایه ها: تناسب در پرده و حجاب و رخ

واج آرایی:تکرار حرف «h»

معنی بیت: به اندازه یکنگاه در عرضه گاه حسن حجاب از چهره برگرفتی و حور بهشتی و فرشته و پری را از شرم جمال خود از نظرها پوشیده داشتی.

………………………………..

9-باده نوش از جامِ عالَم بین، که بر اُورَنگِ جَم

           شاهِدِ مقصود را، از رُخ نِقاب انداختی

موضوع بیت:تجلی (تجلی جمالی چهرۀ یار)

مضمون بیت: مدح شاه

معنی واژگان:جام عالم بين: جام جهان بين، مقصود پياله شراب است/ اورنگ جم: تخت جمشيد، مقصود تخت سلطنت ملک فارس است/ نقاب: روي بند.

قواعد: عالم بین: صفت جام/ شاهد مقصود: (اضافه تشبيهي) آرزو را به يار زيبارو تشبيه کرده است

آرایه ها: تناسب در شاهد و رخ و نقاب / نوعی جناس در جم و جام.

واج آرایی:تکرار حرف «م»

معنی بیت: از جام جهان نما باده درکش که بر تخت جمشید نشستی و چهرة زیبای مقصود را بی نقاب و روپوش دیدی.

………………………………

10-از فریبِ نرگسِ مَخمور و لعلِ مَی پرست

      حافظِ خلوت نشین را در، شراب انداختی

موضوع بیت:بادۀ تجلی (بادۀ تجلی چشم یار)

مضمون بیت: چشمان و لبان يار

معنی واژگان:فريب: عشوه /نرگس مخمور: چشم خمارآلود /لعل مي پرست: لبان مست کننده، لبان باده نوش/ خلوت نشين: گوشه گير

آرایه ها:تناسب در مخمور و مي پرست و شراب / نرگس مخمور: به استعاره چشم خمارآلود و لعل می پرست به استعاره لب.

واج آرایی:تکرار حرف «ر»

معنی بیت: حافظ گوشه گیر را با عشوة نرگس نیم مست و لعل باده نوش خود به میگساری واداشتی.

…………………………………….

11-وَز برای صَیدِ دل، در گردنم زنجیرِ زُلف

       چون کَمندِ خسروِ مالِک رَقاب، انداختی

موضوع بیت:عشق (عشق و اسارت در زنجیر زلف  )

مضمون بیت: (زلف يار) (مدح پادشاه)

معنی واژگان: کمند: وسيله اي که از طناب و تسمه ي چرمي ساخته شده است و به وسيله آن شکار يا دشمن را اسير مي کردند/ خسرو: پادشاه/ مالک رقاب: آنکه حکم وی بر جان و مال دیگران روان باشد، صاحب گردنهاي مردم، صاحب اختيار مردمان /رقاب: گردن و مال

قواعد:زنجير زلف: (اضافه تشبيهي) يعني زلف به زنجير تشبيه شده است/ رقاب: جمع رقبه

آرایه ها: مالک رقاب: کنایه از حاکم و پادشاه و نیز به معنی صاحب ده/رقاب: غیر منقول و مجازاً به معنی بندة زرخرید/تناسب در گردن و رقاب /تناسب در  صيد و زنجير و گردن و کمند

واج آرایی:تکرار حرف «د»

معنی بیت:  مانند پادشاهي که کمند خود را بر گردن غلامان و بندگان مي اندازد و صاحب اختيار آنهاست، تو نيز کمند گيسوي حلقه حلقه ي خود را براي شکار دل عاشقم بر گردنم افکندي و مرا اسير عشقت ساختي.

  محصول بيت ــ از آن‌ها گذشته براى صيد دلش (دل حافظ) زنجير زلفت را چون كمند خسرو مالك رقاب در گردن‌اش انداختى.

مراد: همان‌طور كه پادشاه كمند لطف و احسان بر گردن بندگانش مى‌اندازد براى صيد دل حافظ زنجير زلفت را بر گردنش انداختى.

………………………………..

12-داوَرِ دارا شُکوه، ای آنکه تاجِ آفتاب

           از سرِ تعظیم، بر خاکِ جَناب انداختی

 موضوع بیت:ولایت (وصف قدرت ولی)

مضمون بیت: مدح شاه

معنی واژگان:داور: پادشاه، حاکم/ داراشکوه: کسي که جلال و شکوه داريوش پادشاه هخامنشي را دارد /تاج آفتاب: تاج خورشيد/ از سر تعظيم: به خاطر بزرگداشت/ جناب: آستانه ي درگاه/

آرایه ها:تضاد در تاج و خاک / تناسب در تاج و سر

واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ر»

معنی بیت: ای شهریار عادل و شکوهمند چون دارا که دیهیم زرین خورشید را از بزرگی خود بر خاک درگاه افکندی.

……………………………………

13-نُصرةالدین شاه یحیی، آنکه خَصمِ مُلک را

     از دَمِ شمشیرِ چون آتش، در آب انداختی

موضوع بیت: مدح ممدوح

مضمون بیت: مدح شاه

معنی واژگان:خصم ملک: دشمن مملکت/ دم شمشير: تيزي و لبه ي تيز شمشير/ چون آتش: شمشيري که مانند آتش هستي سوز است/ در آب مي انداخت: غرق درياي نيستي مي کرد/ نصره الدین شاه یحیی: فرزند شرف الدین مظفربن امیر مبارزالدین از آل مظفر که در سال 798 به فرمان تیمور حاکم شیراز شد و در چند غزل حافظ وی را مدح کرده است.

قواعد: شمشیر چون آتش: موصوف و صفت

آرایه ها:تضاد در آتش و آب

واج آرایی:تکرار حرف «ش»

معنی بیت: شاه یحیی نصره الدین آن کس است که با لبة تیغ آتشین خود دشمن را در آب فنا غرقه کرد.

……………………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا