- * غزل 431 *
1-لَبَش، می بوسَم و درمی کَشَم مَی
به آبِ زندگانی، بُرده ام پِی
2-نه رازش می توانم گفت، با کَس
نه کَس را می توانم دید، با وی
3-لبش می بوسد و خون میخورد، جام
رُخَش می بیند و گُل میکند، خَوی
4-بده جامِ مَی و از جَم مکن، یاد
که میداند که جَم، کِی بود و کِی، کِی؟
بده جامِ جَم و از جَم مکن، یاد
که میداند که جَم، کِی بود و کِی، کِی؟
بِزَن در چَنگ، چَنگ، ای ماهِ مُطرب
رَگَش بِخراش، تا بِخروشَم از وِی
5-بِزَن در پرده چنگ، ای ماهِ مُطرب
رَگَش بِخراش، تا بِخروشَم از وِی
6-گُل از خَلوَت، به باغ آورد مَسند
بِساطِ زُهد، همچون غنچه کُن طی
7-چو چَشمَش مَست را مَخمور مگذار
بیادِ لَعلَش ای ساقی، بده مَی
8-نَجوید جان از آن قالَب، جُدایی
که باشد خونِ جامش، در رگ و پِی
*تو با سُلطانِ گُل خوش باش و مَی نوش
غَنیمت دان خَلاصِ بَهمن از دِی
*چو مُرغِ باغ می گویَد که هو ، هو
منه از دست جامِ باده هِی ، هِی
زَبان دَرکَش، تو ای حافظ، زمانی
حدیثِ بی زبانان، بشنو از نِی
9-زَبانَت دَرکَش، ای حافظ، زمانی
حدیثِ بی زبانان، بشنو از نِی
***************************
وزن غزل 431: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (بحر هزج مسدس محذوف)
1-لَبَش، می بوسَم و درمی کَشَم مَی
به آبِ زندگانی، بُرده ام پِی
موضوع بیت:یار (لعل یار آب حیات است)
مضمون بیت: بوسه و شراب و جاوداني شدن
معنی واژگان:در مي کشم: مي نوشم/ آب زندگاني: آب حيات، آبي که هرکس بنوشد عمر ابدي پيدا مي کند/ پي بردن: رسيدن، دست يافتن، آگاه شدن
آرایه ها:تناسب در آب با مي و لب (به مناسبت آبدار بودن آن)
واج آرایی: تکرار حروف «ي» و «م»
معنی بیت: بر لب یار بوسه می زنم و بادة نوشین محبت می نوشم، آری به آب حیات که زندگانی جاودانی بخشد دست یافته ام.
………………………………………..
2-نه رازش می توانم گفت، با کَس
نه کَس را می توانم دید، با وی
موضوع بیت:غیرت عاشقی
مضمون بیت: رازداري و حسادت عاشق
معنی واژگان:را: سرّ(عشق).
آرایه ها:تکرار کلمه «کس»
واج آرایی:تکرار کلمه «ن»
معنی بیت: نه مي توانم راز عشقي را که بين من و اوست، با کسي در ميان بگذارم و فاش سازم و نه مي توانم او را با کس ديگر ببينم.
محصول بيت ــ نه رازش را مىتوانم به كسى بگويم، و نه مىتوانم كسى را با وى ببينم. حاصل اين كه اين دو مطلب عاجزم كرده.
………………………………..
3-لبش می بوسد و خون میخورد، جام
رُخَش می بیند و گُل میکند، خَوی
موضوع بیت:ناز و نیاز
مضمون بیت: لبان و چهره ي معشوق
معنی واژگان:خون خوردن: غصّه خوردن، غمگين شدن/ بوسيدن جام لب معشوق را: اشاره است به شراب نوشيدن معشوق/ خوي کردن: عرق کردن (عرق کردن گل سرخ اشاره است به شبنمهايي که بر روي گلها مي نشيند)
آرایه ها:نوعی جناس در خون و خوي
واج آرایی:تکرار حروف «د» و «ي»
معنی بیت: جام بر لب یار بوسه می دهد ولی از رشک بر آن چشمة نوش خونین دل است و گل چهرة آن گلچهره را می نگرد و از شرم عرق بر رخسارش می نشیند.
…………………………………………..
4-بده جامِ مَی و از جَم مکن، یاد
که میداند که جَم، کِی بود و کِی، کِی
موضوع بیت:دنیا و بی اعتباری آن- غنیمت شمردن فرصت
مضمون بیت: شراب و بي وفايي دنيا
معنی واژگان:جم: جمشيد که در ادب فارسي او را با سليمان يکي مي دانند/کي: يکي از پادشاهان کياني مانند کيقباد و کيخسرو و کيکاووس و …/ کی: چه وقت،
قواعد: کی: چه وقت، قید استفهام.
آرایه ها: نوعی جناس در جام و جم/نوعی جناس در کي و کي/نوعی جناس در که و که/تلمیح
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «م»
معنی بیت: ساغر بده و از جمشید سخن مگو، کسی نمی داند که جمشید چه زمان می زیست یا کیکاوس چه وقت زندگی می کرد.
………………………………………..
5-بِزَن در پرده چنگ، ای ماهِ مُطرب
رَگَش بِخراش، تا بِخروشَم از وِی
موضوع بیت:ذکر
مضمون بیت: حافظ و موسيقي
معنی واژگان:پرده : مقام موسيقي، پرده اي که در پشت آن مطربان به نواختن آلات موسيقي مي پرداختند/ چنگ: نام سازي است زهي که اکنون در ايران به لفظ انگليسي به آن «هارپ» مي گويند/ رگش بخراش: تارهايش را با دست يا مضراب به لرزش درآور/ بخروشم: ناله ي عاشقانه سردهم
قواعد:ماه مطرب (اضافه تشبيهي) يعني رامشگر به ماه تشبيه شده است، يعني مطرب زيبارو.
آرایه ها: رگ: به استعاره مقصود تارهای چنگ است/تناسب در بزن و پرده و چنگ و مطرب، رگ خراشيدن و خروشيدن / نوعی جناس در خراش و خروش / ایهام در پرده
واج آرایی:تکرار حرف «ر».
معنی بیت: ای رامشگر ماه سیما چنگ را به آهنگ بنواز و تارهایش را با زخمه خارش و لرزشی بده تا بر موافقت آن خروش برآوریم.
………………………………
6-گُل از خَلوَت، به باغ آورد مَسند
بِساطِ زُهد، همچون غنچه کُن طی
موضوع بیت:زهد و دیدار یار در برابر هم
مضمون بیت: فصل بهار و ترک زهد
معنی واژگان:گل: مقصود گل سرخ است/ مسند: تخت، تکيه گاه/ بساط: فرش، گستردني/ زهد: تقوي و پرهيزگاري/ طي کردن: در هم پيچيدن/ در هم پيچيدگي غنچه در نظر است
قواعد: خلوت: به استعاره مقصود نهان گاه عدم.
آرایه ها: تناسب در گل و باغ و غنچه /تناسب در مسند و بساط و طي کردن /تناسب در خلوت و زهد
واج آرایی:تکرار آوای «t»
معنی بیت: گل از نهان گاه عدم کرسی در چمن باغ نهاد و به جلوه گری پرداخت، تو هم غنچه سان فرش پارسایی و زهد فروشی را در هم پیچ.
………………………………..
7-چو چَشمَش مَست را مَخمور مگذار
بیادِ لَعلَش ای ساقی، بده مَی
موضوع بیت:یار(طلب باده از چشم یار)
مضمون بیت: چشم و لب معشوق و شراب
معنی واژگان:مخمور: خمار، خمارآلود، خماري/ مگذار: رها مکن، به حال خود ترک مکن.
قواعد: مخمور: صفت چشم و صفت مست.
آرایه ها: لعل: استعاره است از لب معشوق/ در اينجا مست به اعتبار ما سيکون (= آيند) است./تضاد در مست و مخمور / تناسب در چشم و مخمور /تناسب در لعل و ساقي و مي و مست و مخمور
واج آرایی:تکرار حروف «م» و «س»
معنی بیت: ای ساقی، عاشق سرمست را چون چشم خمارآلودة یار نیم مست رها مکن، بر یاد لعل لبش به ما باده بنوشان.
……………………………….
8-نَجوید جان از آن قالَب، جُدایی
که باشد خونِ جامش، در رگ و پِی
موضوع بیت:وحدت و کثرت
مضمون بیت: شراب و زندگي
معنی واژگان:قالب: جسم، بدن، تن/ خون جام: شراب/ جام با تغيير نقطه به صورت خام درمي آيد و خون خام باعث زندگي است/
آرایه ها: نوعی جناس در جان و جام / نوعی تضاد در جان و قالب
واج آرایی:تکرار حرف «ج»
معنی بیت: جان از کالبدی که در رگ و عصب آن بادة سرخ یعنی خون ساغر روان باشد، هرگز جدا نمی شود.
……………………………………………
9-زَبانَت دَرکَش، ای حافظ، زمانی
حدیثِ بی زبانان، بشنو از نِی
موضوع بیت:حافظ و ادب گفتاری او
مضمون بیت: حافظ و زبان عشق
معنی واژگان:زبانت درکش: خاموش باش/ زماني: مدتي، چند لحظه/ حديث: داستان بي زبانان/ عاشقان خاموش – بشنو از ني چون حکايت مي کند… بيت اوّل مثنوي مولوي متخلّص به «خاموش »
آرایه ها:نوعی جناس در زبان و زمان / تناسب در زبان و درکشيدن و حديث و شنيدن و ني
واج آرایی:تکرار آوای«z»
معنی بیت: ای حافظ، یکدم خاموشی گزین و از آوای نی بی واسطه زبان و دهان سخنی بینوش.
…………………………………