• *غزل 430*

1-به صوتِ بلبل و قُمری، اگر نَنوشی مَی

           عِلاج ،کـــی کُنَمـَــت؟ آخِرالدَّواءِ اَلکَیّ

2-ذخیره‌ای بِنِه از رنگ و بویِ فصلِ بهار

                که می‌رَسند زِ پِی، رَهزَنانِ بهمن و دی

3-چو گُل نِقاب، بَرافکنـد و مُرغ زد هوهو

                 مَنِه ز دست پیاله، چه می‌کُنی؟هی، هی

شُکوهِ سلطنــت و حُسن ،کــی ثَباتی داشت؟

            زتختِ جم، سُخنی مانده است و اَفسرِ کی

شُکوهِ سلطنــت و حُکم ،کــی ثَباتی داد؟

            زتختِ جم، سُخنی مانده است و اَفسرِ کی

4-شُکوهِ سلطنــت و حُسن ،کــی ثَباتی داد؟

            زتختِ جم، سُخنی مانده است و اَفسرِ کی

خَزانه داریِ میــراث خوارگان کُفــر است

             به قولِ مطرب و ساقی، به فَتویِ دف و نی

5-خزینه داریِ میــراث خوارگان کُفــر است

             به قولِ مطرب و ساقی، به فَتویِ دف و نی

*چو هست آبِ حَیاتَت به دَستِ تِشنه مَمیر

فَلا تَمُت وَ مِنَ الماءِ کُلُّ شَیءٍ حَیّ

6-زمـــانه، هیــچ نَبَخشـَـد ،کــه بازنَستاند

              مَجُــو زِ سِفلـــهِ مُــرُوّت که شَیئُه لا شَی

7-نوشتــه‌اند بــر ایــــوان جَنَّــهُ المَأوی

               که هر که عشوة دنیی خرید، وای به وی

سَخا نماند، سخن طَی کنم، بیا ساقی

                 بیار باده به شادیِ روحِ حاتــمِ طی

8-سَخا نماند، سخن طَی کنم، شَراب کجاست ؟

                  بدهِ به شادیِ روح و روانِ حاتــمِ طی

9- بَخـــیل بـــویِ خدا نَشنـَـوَد، بیا حافظ

           پیــاله گیر و کـَـرَم وَرز، وَ الضَّمانُ عَلَیّ

               ********************

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)

1-به صوتِ بلبل و قُمری، اگر نَنوشی مَی

           عِلاج ،کـــی کُنَمـَــت؟ آخِرالدَّواءِ اَلکَیّ

موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: بهار و شراب

معنی واژگان:صوت: آواز/ قمري: فاخته، پرنده اي از راسته ي کبوتران است و نام پرده اي از موسيقي است/ آخِرُالدَواءالکي: آخرين درمان داغ کردن است، ضرب المثل عربي است يعني زخمي که با دوا و درمانهاي معمولي بهبود نمي يابد بايد آن را داغ کنند و بسوزانند و سوزاندن کسي که نمي خواهد غمهاي خود را با نوشيدن مي درمان کند مردن و ترک دنياست/ (براي تلفظ قافيه ي اين غزل، رجوع کنيد به شرح اولين بيت از غزل 429).

آرایه ها: تناسب در علاج و دوا و کي و مي / مصرع دوم ضرب المثل عربی.

واج آرایی:تکرار حرف «ي»

معنی بیت: اگر در بهار به آوای خوش هزار دستان و فاخته باده نخواهی، تو را از بیماری غم روزگار هرگز درمان نتوانم کرد که گفته اند واپسین دارو داغ کردن است(در قدیم زخم هائی را که به هیچ مرهم بهبود نمی یافت، با داغ آهنین می سوزاندند.) مقصود آن است که تنها راه درمان تو همان داغ کردن خواهد بود که آخرین دواست.

…………………….

2-ذخیره‌ای بِنِه از رنگ و بویِ فصلِ بهار

                که می‌رَسند زِ پِی، رَهزَنانِ بهمن و دی

 موضوع بیت:غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: بهار و غنيمت دانستن آن

معنی واژگان:ذخيره: قوت و غذا و مال و منال کنار گذاشته براي زمان نياز/ رهزنان: حراميان، دزدان بياباني،

قواعد: : تشبیه صریح

آرایه ها: در اينجا ماههاي بهمن و دي به دزدان و راهزنان تشبيه شده اند/رهزنان بهمن و دی/ تضاد در بهار با بهمن /تضاد در  دي و ذخيره با رهزنان

واج آرایی:تکرار حرف «ن»

معنی بیت: از لطف و صفا و آب رنگ بهاران اندوختة شادی فراهم ساز که غارتگران زمستانی از این پس فرا می رسند و دست به تاراج باغ و بوستان می برند.

……………………………………

3-چو گُل نِقاب، بَرافکنـد و مُرغ زد هوهو

                 مَنِه ز دست پیاله، چه می‌کُنی؟هی، هی

موضوع بیت: غنیمت شمردن فرصت

مضمون بیت: بهار و گل و شراب

معنی واژگان:گل نقاب برافکند: گل شکفته شد، از حالت غنچه بودن به در آمد/مرغ: مقصود بلبل و قمري و امثال اين مرغانند که در فصل بهار نغمه سرايي مي کنند/ هوهو زد: آواز خواند/ هي هي: واي بر تو، با تو هستم/ کلمه ي «هو» و تکرار آن در مصراع اول اشاره است به ذکر خدا به وسيله ي مرغان – توحيد گوي او نه بني آدمند و بس، هر بلبلي که زمزمه بر شاخسار کرد.

قواعد: هی : بکسر اول از اصوات است برای تنبیه به معنی آگاه شو و برای تأکید لفظی دو بار تکرار شده است

آرایه ها: نوعي جناس در هوهو و هي هي

واج آرایی:تکرار حرف «ه»

معنی بیت: آن گاه که گل روبند یک سو نهاد و پرنده نغمه خوانی آغاز کرد، ساغر از کف منه، هان و هان جز باده گساری به کاری مپرداز.

……………………………………..

4-شُکوهِ سلطنــت و حُسن ،کــی ثَباتی داد؟

            زتختِ جم، سُخنی مانده است و اَفسرِ کی

 موضوع بیت:دنیا و بی اعتباری آن

مضمون بیت: بي وفايي دنيا

معنی واژگان:شکوه: جلال و عظمت/ سلطنت: پادشاهي/ حسن: زيبايي/ ثبات: پايداري/ جم: جمشيد/ افسر: تاج/ کي: لقب پادشاهان کياني مانند کيکاووس و کيقباد و کيخسرو…

آرایه ها: تناسب در شکوه و سلطنت و تخت و جم و افسر و کي

واج آرایی:تکرار آواي «s»

معنی بیت: شکوه و جلال سلطنت و زيبايي تا کي مي تواند پايدار و پابرجا بماند؟ از تاج و تخت جم و کي، تنها نامي و سخني باقي مانده است.

محصول بيت ــ شكوه و عظمت سلطنت و شوكت حكومت، كى ثبات داشت. يعنى پادشاهى و حكومت براى كسى باقى نمى‌ماند. چنان كه از تخت سليمان و افسركى فقط حرفى مانده است : يعنى از اين‌ها فقط نامى مانده است و رسمشان محو شده و از بين رفته است.

مراد: عالم و هرچه در عالم است تمامآ فانى است و باقى همان خالق است.

……………………………….

5-خزینه داریِ میــراث خوارگان کُفــر است

             به قولِ مطرب و ساقی، به فَتویِ دف و نی

 موضوع بیت:دنیاو بی اعتباری آن

مضمون بیت: نخوردن و گذاشتن کفر است

معنی واژگان:خزينه داري: ذخيره کردن و نگهداري اموال/ ميراث خوارگان: وارثان/ قول: گفته و گفتار با اشاره به معني ديگر آن يعني آواز/ مطرب: رامشگر/ فتوي: حکم، حکم شرعي در اینجا به ضرورت وزن الف مقصوره ممال می شود/ دف: دايره، يکي از آلات ضربي موسيقي.

آرایه ها:تناسب در دف و نی و ساقی

واج آرایی:تکرار حرف «ر» در مصراع اول.

معنی بیت: به اعتقاد رامشگر و ساقی و به فرمان مفتی دف و نی، گنجوری و نگاهبانی خواسته برای وارثان کفران نعمت و ناسپاسی است.

………………………………….

6-زمـــانه، هیــچ نَبَخشـَـد ،کــه بازنَستاند

              مَجُــو زِ سِفلـــهِ مُــرُوّت که شَیئُه لا شَی

 موضوع بیت:دنیا و بی اعتباری آن

مضمون بیت: روزگار و ناجوانمردي آن

معنی واژگان:زمانه: روزگار/ باز نستاند: پس نمي گيرد/ سفله: پست، ناجوانمرد/ مروّت: جوانمردي و بخشندگي/شيئه لاشيء: چيز او چيز نيست

آرایه ها: تضاد در بخشيدن و باز ستدن/نوعی تضاد در  سفله و مروت

واج آریی:تکرار حرف «ش» و «ز»

معنی بیت: روزگار هرچه می دهد باز می گیرد، از فرومایه جوانمردی مخواه که چیزی که زمانه می دهد (جاه و مال) ناچیز است.

……………………………….

7-نوشتــه‌اند بــر ایــــوان جَنَّــهُ المَأوی

               که هر که عشوة دنیی خرید، وای به وی

 موضوع بیت:دنیا و آخرت در برابر هم

مضمون بیت: دنياي فريبکار

معنی واژگان:ايوان: قصر/ جنّة المأوي: قسمتي از بهشت که ساکنان آن در آنجا سکني گزيده اند، این ترکیب مقتبس از آیه ی 15 سوره ی نجم (53) است:« عِندَها جَنَّةُالمَأوی»/عشوه: فريب/ عشوه خريدن: فريب خوردن/ دنيي: دنيا در اینجا بهتر است چنانکه در صفحه ی 523 جامع نسخ حافظ تألیف مسعود فرزاد آمده است دنیا خوانده شود و نوشته شود و ممال کردن آن ضرورتی ندارد

آرایه ها: تلمیح به آیه ی 15 سوره نجم.

واج آرایی: تکرار حروف «و» و «ي»

معنی بیت: بر ايوان جنة المأوي نوشته اند: هرکس که فريب دنياي فاني را بخورد و خريدار نيرنگ آن باشد، واي به حال او.

محصول بيت ــ بر قصر جنت مأوى و فردوس اعلا نوشته‌اند كه: هر كس گول و فريب و خدعه دنيا را بخورد واى به وى. يعنى واى به حال كسى كه مغرور لذات دنيا گردد و غافل باشد. اين بيت ترغيب و تحريضى است براى ترك مزخرفات دنيا.

…………………………………

8-سَخا نماند، سخن طَی کنم، شَراب کجاست ؟

                  بدهِ به شادیِ روح و روانِ حاتــمِ طی

 موضوع بیت:کرم و بخشش

مضمون بیت: دوران تهي از بخشندگي

معنی واژگان:سخا: بخشش، بخشندگي، سخاوت/ سخن طي کنم: سخن را پايان دهم، نوشته ي شعر را در هم پيچم/ شادي: افتخار، يادآوري/ حاتم طي: حاتم طايي بخشنده ي بزرگ عرب

آرایه ها: جناس در طي و طي / تناسب در سخا با حاتم طي / تناسب در شراب و شادي

واج آرایی:تکرار حروف «س» و «ش»

معنی بیت: از بخشندگی نشانی برجای نیست، طومار سخن را در نوردم باده کو، ای ساقی به شادی و آرامش جان و روان حاتم طائی در ساغر بریز و به ما بده.

…………………………………….

9- بَخـــیل بـــویِ خدا نَشنـَـوَد، بیا حافظ

           پیــاله گیر و کـَـرَم وَرز، وَ الضَّمانُ عَلَیّ

 موضوع بیت:کرم و بخشش(نکوهش بخل)

مضمون بیت: بخيل و خدا

معنی واژگان:بخيل: خسيس، ناجوانمرد/ بوي خدا نشنود: ارتباطي با خدا پيدا نمي کند/ کرم ورز: بخشندگي کن، کريم باش/ والضمان علي: من ضامن تو خواهم شد.

واج آرایی:تکرار حرف «ر»

معنی بیت: ممسک و زفت بوئی از رحمت خدا نشنیده است. ای حافظ بشتاب و جام گیر و بزرگواری و رادی کن، ضمانت آن بر من که گناهی نخواهی کرد.

…………………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا