•  *غزل 427*

چراغِ رویِ تو را، شَمـع گَشت پروانه

                    مرا ز خالِ تو با حالِ خویش، پَروا، نِه

1-چراغِ رویِ تو را، شَمـع گَشت پروانه

                    مرا ز حالِ تو با حالِ خویش، پَروا، نِه

خِرَد که قِیدِ مَجانینِ عشق می‌فرمود

                      به بویِ حَلقۀ  زلـفِ تو گشت، دیوانه

2-خِرَد که قِیدِ مَجانینِ عشق می‌فرمود

                      به بویِ سنبلِ زلـفِ تو گشت، دیوانه

3-به بویِ زلفِ تو گر، جان به باد رفت چه شد؟

                  هِــزار جانِ گرامــی، فِـــدایِ جانانه

منِ غَریب، ز غیرت فُتادم از پا دوش

                    نگارِ خویش چو دیدم، به دستِ بیگانه

4- منِ رمیــده، ز غیرت ز پا فُتادم دوش

                    نگارِ خویش چو دیدم، به دستِ بیگانه

5-چه نَقشها که برانگیختیم و ،سود نداشت

                   فُسونِ ما، بــرِ او گَشتــــه است افسانه

6-بر آتشِ رُخِ زیبـایِ او به جایِ سِپَند

                   به غیرِ خالِ سیــاهَش که دید، بِه، دانه

7-به مُژده جان به صَبا داد، شمع در نَفَسی

                ز شمعِ رویِ تواَش، چـون رَسید پـروانه

8-مــرا بِه دورِ لبِ دوست، هست پیمانی

                 که بر زبان نَبَرَم، جُــز حـدیـثِ پیمـانه

9-حَدیثِ مدرسه و ،خـانقه مگوی ،که باز

                 فُتــاد در سرِ حافظ هـَـــوایِ مَیخـانه

                 ***************

وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن(بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)

1-چراغِ رویِ تو را، شَمـع گَشت پروانه

                    مرا ز حالِ تو با حالِ خویش، پَروا، نِه

موضوع بیت:نازو نیاز(از عاشق نیاز از معشوق ناز)

مضمون بیت: (چهره ي يار) (عاشق و استغراق در معشوق)

معنی واژگان: پروا: توجّه.

قواعد:چراغ روي (اضافه تشبيهي) چهره ي معشوق به خاطر روشني و درخشش آن به چراغ تشبيه شده است.

آرایه ها: نوعی جناس در پروانه و پروانه/ میان پروانه در مصراع اول و پروا نه در مصراع دوم تجنیس مرکب مراعات شده است / تناسب در چراغ و شمع و پروانه

واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «آ».

معنی بیت: هر شمع جهان افروزی بر گرد چراغ روی تو پروانه وار به گردش در آمد تا از مهر رخسار تو کسب نور کند، من چنان به تو پرداخته ام که از خود بی خبرم و به حال خویش التفاتی نکنم.

…………………………………..

2-خِرَد که قِیدِ مَجانینِ عشق می‌فرمود

                      به بویِ سنبلِ زلـفِ تو گشت، دیوانه

 موضوع بیت:عشق و عقل (جنون عشق)

مضمون بیت: عقل و عشق و زلف معشوق

معنی واژگان:قيد مي فرمود: به زنجير مي کشيد، دربند مي کرد/ مجانين: جمع مجنون، ديوانگان/ مجانين عشق: کساني که به خاطر عشق ديوانه شده اند/ بوي: رايحه، آرزو.

قواعد: سنبل زلف (اضافه تشبيهي) يعني زلف به سنبل تشبيه شده است/ مبالغه در دعواي عقل و عشق  (عقل ديوانه شد آن سلسه ي مشکين کو؟)

آرایه ها: تناسب در قيد و مجانين و زلف و ديوانه /ایهام در بوی

واج آرایی:تکرار حرف «ن»

معنی بیت: عقل که فرمان می داد دیوانگان عشق را در بند کشند، خود به هوای سنبل گیسوی تو دیوانه گشت.

…………………………..

3-به بویِ زلفِ تو گر، جان به باد رفت چه شد؟

                  هِــزار جانِ گرامــی، فِـــدایِ جانانه

موضوع بیت:ایثار

مضمون بیت: (زلف يار) (اهميت يار)

معنی واژگان:بوي رايحه، آرزو/ به باد رفت: از دست رفت/ گرامي: عزيز/ جانانه: معشوق

قواعد: رفت و شد: در اين بيت مستقبل محقق الوقوع است يعني معني آينده مي دهد

آرایه ها: جناس در جان و جانانه / تناسب در بوي و زلف و يار /ایهام در بوی

واج آرایی:تکرار حروف «ب» و «ن»

معنی بیت: اگر در آرزو و اشتياق بوي خوش گيسوي تو جان ما نابود شد و از دست رفت، چه اهمّيّتي دارد؟ هزار جان شيرين و عزيز فداي جانان باد.

محصول بيت ــ اگر به بويا به اميد زلفت جان به باد رفت هيچ مهم نيست. يعنى اگر هلاك شد اهميت ندارد، يك جان چيست بلكه هزاران جان عزيز فداى جانان گردد. حاصل: مى‌ارزد اين كه در راه جانان هزاران جان عزيز فدا شود.

…………………………………..

4- منِ رمیــده، ز غیرت ز پا فُتادم دوش

                    نگارِ خویش چو دیدم، به دستِ بیگانه

  موضوع بیت:غیرت عاشقی

مضمون بیت: غيرت عاشق

معنی واژگان:رميده: گریزان، عاشق و آشفته حال/ غيرت: احساس بيگانگي کردن به خاطر بي اعتنايي معشوق، رشک، حميت/ از پا افتادن: نزديک به مرگ شدن/ دوش: ديشب/ نگار: معشوق زيبا/ بيگانه: غريبه

قواعد: رمیده : صفت مشتق از مادة ماضی به معنی فاعلی؛ من موصوف

آرایه ها: تضاد و تناسب در پا و دست / تناسب درکلمه ي «غير» در غيرت و بيگانه / تناسب در نگار و دست ، زيرا رنگ کردن دست دختران و زنان مرسوم بوده و آن را نگارگري مي گفتند.

واج آرایی: تکرار حرف «ي»

معنی بیت: دیشب من که گریزان از مردمم، چون یار زیبای خود را در کنار غیر یافتم، از رشک و حمیت از پا در آمدم و سخت ناتوان شدم.

……………………………………………..

5-چه نَقشها که برانگیختیم و ،سود نداشت

                   فُسونِ ما، بــرِ او گَشتــــه است افسانه

 موضوع بیت:حقیقت و مجاز(از او همه حقیقت از ما همه مجاز)

مضمون بیت: چاره ي بيچارگي عاشق

معنی واژگان:نقش برانگيختن: حيله به کار بردن، چاره گري کردن/ فسون: مکر و حيله، دعايي که جادوگران براي پيشبرد کار خود مي خوانند/ افسانه: سخنان بي پايه و ناراست، داستان تخيّلي.

آرایه ها: نوعي جناس در فسون و افسانه

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: نیرنگ ها و حیله ها کردیم و فایده ای نداد، حیله و چارة ما پیش او افسانه گشت و باطل و بی اثر شد.

……………………………..

6-بر آتشِ رُخِ زیبـایِ او به جایِ سِپَند

                   به غیرِ خالِ سیــاهَش که دید، بِه ،دانه

 موضوع بیت:وحدت و کثرت(خال سیاه نقطۀ وحدت)

مضمون بیت: چهره و خال معشوق

معنی واژگان: سپند: اسفندي که براي دفع چشم زخم بر روي آتش مي ريزند/ به: بهتر/ دانه : دانه ی نیکو و زیباتر

قواعد:آتش رخ (اضافه تشبيهي) يعني چهره ي معشوق به آتش شبيه شده است.

آرایه ها:تناسب در آتش و سپند / تناسب در سپند و خال و دانه / تشبيه چهره ي معشوق به آتش و خال سياه معشوق به اسفند.

واج آرایی:تکرار حرف «د»

معنی بیت: کیست که به جای سپند برآتش چهرة او به جز خال سیاهش دانة نکوتری بشناسد.

………………………………………

7-به مُژده جان به صَبا داد، شمع در نَفَسی

                ز شمعِ رویِ تواَش، چـون رَسید پـروانه

 موضوع بیت:ایثار-نفحات ربّانی و رشحات سبحانی

مضمون بیت: چهره ي يار

معنی واژگان:مژده: مقصود مژدگاني است يعني چيزي که به آورندۀ مژده مي دهند/ صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيامبر ميان عاشق و معشوق است/ در نفسي: فوراً، در يک لحظه/ پروانه: اجازه، اجازه نامه/  در مصراع اول اشاره است به اين که وزيدن باد شمع را خاموش مي کند و خاموش شدن شمع به جان دادن او تعبير شده است/ «به» در آغاز اين بيت معني «به عنوان» مي دهد و اگر مژده را به معني «بشارت» بدانيم، «به» معني «در مقابل» مي دهد

قواعد:شمع روي (اضافه تشبيهي) يعني چهره يار به شمع تشبيه شده است.

آرایه ها: پروانه :  در اینجا به ایهام معنی بعید پروانه یعنی رخصت و فرمان مقصود  است/ایهام تناسب در  پروانه با شمع چون معني ديگر پروانه همان عاشق شمع است /تشبيه تفضيل چهره ي يار به شمع

واج آرایی: تکرار آواي «s»

معنی بیت: چون شمع از شمع رخسار تو  فرمان و رخصت دیدار یافت در یک نفس جان به مژدگانی به نسیم صبا سپرد.

…………………………………….

8-مــرا بِه دورِ لبِ دوست، هست پیمانی

                 که  بر زبان نَبَرَم، جُــز حـدیـثِ پیمـانه

 موضوع بیت:عهدازلی(پیمانه پرستی)

مضمون بیت:   (لبان يار) (ميخواري عاشق)

معنی واژگان: پيمان: عهد، معاهده/ حديث: سخن، گفته/ پيمانه: جام شراب/ دور : هم به معني اطراف و هم به معني دوران و زمان است

آرایه ها: ایهام در دور/  نوعی جناس در پيمان و پيمانه / تناسب در لب و زبان / نوعي تشابه در دور لب و پيمانه و اشاره ي اصلي حافظ به همين تشابه است، اشاره است به اين که سخنان شيرين يا بوسه ي او همچون پيمانه ي شراب سرمست کننده است.

 واج آرایی:تکرار آوای «s» و «h»

معنی بیت: من در ایام کامروائی و دولت لب یار شرط کرده ام که سخن جز از ساغر و پیمانه نگویم.

…………………………………

9-حَدیثِ مدرسه و ،خـانقه مگوی ،که باز

                 فُتــاد در سرِ حافظ هـَـــوایِ مَیخـانه

 موضوع بیت:علم حصولی و علم شهودی

مضمون بیت: حافظ و ميخانه

معنی واژگان:حديث: گفتگو، سخن/ خانقه: خانقاه، محل درويشان و صوفيان، صومعه/ باز: دوباره/هوي: هوس

آرایه ها: تضاد در مدرسه و خانقاه با ميخانه

 واج آرایی: تکرار آوای «h»

معنی بیت: از مدرسه و خانقاه سخن مگو که بار ديگر حافظ در آرزو و اشتياق رفتن به ميکده و خرابات است.

محصول بيت ــ به من سخن از مدرسه و خانقاه مگو: درباره اين چيزها با من حرف مزن زيرا باز بر سر حافظ سودا و آرزوى ميخانه افتاده است. پس وقت مدرسه و خانقاه نيست. از خطاب به غيبت التفات فرموده است.

……………………………….

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا