• *غزل 405 *

به جانِ پیرِ خَرابات و حَقِّ نِعمَتِ او

     که نیست، در سَرِ ما، جز هَوایِ خِدمَتِ او

1- به جانِ پیرِ خَرابات و حَقِّ صُحبَتِ او

     که نیست، در سَرِ من، جز هَوایِ خِدمَتِ او

2- بهشت اگر چه، نه جایِ گُناه کارانَست

                     بیار باده، که مُستَظهَرَم به هِمَّتِ او

3- چراغِ صاعقة آن سَحاب، روشَن باد

                   که زد، به خَرمَنِ ما آتَشِ مُحَبَّتِ او

4- بر آستانة مَیخانه گَر سَری بینی

                 مَزَن به پای، که معلوم نیست، نیّتِ او

بیار باده که دوشَم سُروشِ عالَمِ غِیب

            نُوید داد که عامَست، فِیضِ رحمتِ او

5- بیا ،که دوش ،به مَستی سُروشِ عالمِ غیب

            نُوید داد که عامَست، فِیضِ رحمتِ او

6- مَکُن به چشمِ حِقارت نگاه در منِ مست

          که نیست مَعصیت و زُهد، بی مَشیَّتِ او

نمی کند، دلِ ما مِیلِ زُهد و توبه، ولی

                به نامِ خواجه بکوشیم و فَرَِّ دولتِ او

7- نمی کند، دلِ من میلِ زُهد و توبه، ولی

                به نامِ خواجه بکوشیم و فَرَِّ دولتِ او

8- مُدام خِرقة حافظ به باده در گروست

               مگر ز خاکِ خرابات بود، فطرتِ او

مُدام خِرقة حافظ به باده در گروست

               مگر ز خاکِ خرابات بود، طینتِ او

***************************

وزن غزل405 : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (بحر مجتث مثمن مخبون محذوف)

1- به جانِ پیرِ خَرابات و حَقِّ صُحبَتِ او

     که نیست، در سَرِ من، جز هَوایِ خِدمَتِ او

موضوع بیت:خدمت (عزم عاشق خدمت به محبوب است )

مضمون بیت: پيرمغان و حافظ

معنی واژگان:پير خرابات: پيرمغان، پيرميخانه، مرشد، مراد/ حق صحبت: تعهّدي که بخاطر دوستي و همنشيني حاصل شود/ هوي: دوستي، عشق، آرزو/ هوای خدمت: آرزوی چاکری

آرایه ها:نوعی تناسب در جان و سر و صحبت و خدمت

واج آرایی:تکرار حرف «ت»

معنی بیت: سوگند به جان پير مي فروش و حقّ دوستي و هم نشيني با او که در سرم چيزي جز آرزو و اشتياق خدمت کردن به او نيست.

محصول بيت ــ قسم به جان پير خرابات و به حق نعمت او كه در سر من جز علاقه به خدمت پير هواى ديگر نيست، يعنى غير از خدمت به او مرادى ندارم.

…………………………………..

2- بهشت اگر چه، نه جایِ گُناه کارانَست

                     بیار باده، که مُستَظهَرَم به هِمَّتِ او

موضوع بیت:حُسن عاقبت (طلب عاقبت به خیری)

مضمون بیت: بهشت و توجّه خدا

معنی واژگان:باده: شراب/ مستظهر: پشت گرم، متکي/ همّت: توجّه و عنايت، دعاي خير/ او: در اينجا اشاره به خداي دارد و اگر اشاره به پيرخرابات حساب کنيم، همّت را مي توان به دعاي خير تعبير کرد/ حافظ در چند مورد شرابخواري را گناه دانسته است که يکي از اين موارد همين بيت است.

قواعد : اگرچه: حرف ربط مرکب برای استدراک یعنی رفع توهم/ مستظهر: اسم فاعل از استظهار مصدر باب استفعال از مجرد ظهارة به فتح اول قوی پشت شدن.

آرایه ها: تضاد در بهشت و گناه

واج آرایی:تکرار آوای «h»

معنی بیت: اگر چه باغ فردوس اقامتگاه بزهکاران نیست، می بده که به عنایت و لطف پیر خرابات و مرشد رندان پشت گرمم که از این گنهکار شفاعت خواهد کرد.

……………………………

3- چراغِ صاعقة آن سَحاب، روشَن باد

                   که زد، به خَرمَنِ ما آتَشِ مُحَبَّتِ او

موضوع بیت: دعا(دعا در حق یاران هم دل)

مضمون بیت: دعا به معشوق

معنی واژگان: سحاب: ابر/ خرمن ما: هستي ما.

قواعد:چراغ صاعقه: (اضافه ي تشبيهي) صاعقه يعني آتش آسماني به چراغ تشبيه شده است/ آتش محبت (اضافه ي تشبيهي) يعني عشق به آتش تشبيه شده است.

آرایه ها: چراغ صاعقه در بعضي از تعبيرات «سحاب» استعاره از زلف و صاعقه برق چهره ي معشوق و چراغ به مفهوم چشمان او آمده است/ تناسب در صاعقه و سحاب و روشن و خرمن و آتش زدن

واج آرایی:تکرار حرف «م»

معنی بیت: چراغ برق (آذرخش) آن ابر رحمت که در خرمن هستی ما آتش عشق برافروخت، هرگز خاموش مباد.

……………………………….

4- بر آستانة مَیخانه گَر سَری بینی

                 مَزَن به پای، که معلوم نیست، نیّتِ او

موضوع بیت:خوش گمانی

مضمون بیت: مستي و سرنوشت

معنی واژگان:نيّت: قصد/ اشاره است به نگاه تحقيرآميز زاهدان ريايي به ميخواران و مي پرستان و طنز گزنده اي است از حافظ.

آرایه ها: تضاد در سر و پا

واج آرایی: تکرار حروف «ن» و «ي»

معنی بیت: اگر سری را بر درگاه میخانه نهاده دیدی، پایمال مکن و به خواری منگر که از قصدش آگاه نیستی چه هنوز نمی دانی که «از میکده هم به سوی حق راهی هست»

……………………………….

5- بیا ،که دوش ،به مَستی سُروشِ عالمِ غیب

            نُوید داد که عامَست، فِیضِ رحمتِ او

موضوع بیت:خداوند(رحمت عام الهی)

مضمون بیت: رحمت حق و عام بودن آن

معنی واژگان:بيا: بيا تا خوش باشيم/ دوش: ديشب/ سروش: هاتف غيبي، فرشته ي آواز دهنده، جبرئيل/ عالم غيب: جهان پنهان از ما/ نويد داد: مژده داد، بشارت داد/ عام: همه گير، همگاني/ فيض رحمت: باران رحمت، باران رحم و مهرباني.

آرایه ها:تناسب در دوش و عالم غیب و مستی و نوید و فیض رحمت

واج آرایی:تکرار حروف «س» و «ش»

معنی بیت: برخیز و بیا که دیشب در حال سرخوشی جبرئیل پیام آور جهان نهان معنی،مژده ای آورد که فیض بخشایش ایزدی فراگیر همگان است.

……………………………..

6- مَکُن به چشمِ حِقارت نگاه در منِ مست

          که نیست مَعصیت و زُهد، بی مَشیَّتِ او

موضوع بیت:خداوند (جبّاریت خداوند)

مضمون بیت: جبر تشريعي

معنی واژگان: معصيت: گناهکاري/ زهد: پارسايي، تقوي/ مشيّت: اراده، خواست

قواعد:چشم حقارت: (اضافه ي اقتراني) ديده ي تحقير و کوچک شمردن.

 آرایه ها: تضاد در معصيت و زهد

واج آرایی:تکرار حرف «ت»

معنی بیت: به چشم خواری در من باده پرست منگر، چه گناهکاری و پارسائی بندگان به خواست و علم ایزدی باز بسته است؛ در یک رباعی منسوب به خیام آمده است:

«من می خورم و هر که چو من اهل بود

           می خوردن او بنزد حق سهل بود»

«می خوردن من حق ز ازل میدانست

           گر می نخورم علم خدا جهل بود»

و بابا افضل کاشانی در یک بیت به این رباعی پاسخ داده است که به عقیدة حکیم علم ازلی علت عصیان آدمی نیست:

«علم ازلی علت عصیان بودن

                 در نزد حکیم غایت جهل بود»

…………………………..

7- نمی کند، دلِ من میلِ زُهد و توبه، ولی

                به نامِ خواجه بکوشیم و فَرَِّ دولتِ او

موضوع بیت:زهد(زهد و توبۀ تحمیلی )

مضمون بیت: مدح وزير و بيزاري از زهد ريايي

معنی واژگان:نمي کند ميل: هوس نمي کند/ زهد: پارسايي و تقوي/ خواجه: مقصود وزير زمان است/ فرّ: شکوه/ دولت: بخت، اقبال.

قواعد: فرّ دولت: اضافة تخصیصی

آرایه ها: میل کردن دل، تشخیص دارد.

واج آرایی:تکرار حروف «ل» و «م»

معنی بیت: دل من گرایشی به پارسائی ورزیدن و توبه کردن از باده نوشی ندارد، لیکن به فرخندگی نام آن سرور بزرگ و شکوه بخت او کوششی می کنم تا توفیق تو به دست دهد.

………………………………………

8- مُدام خِرقة حافظ به باده در گروست

               مگر ز خاکِ خرابات بود، فطرتِ او

موضوع بیت:مقام فطرت(فطرت خراباتی )

مضمون بیت: حافظ و مي پرستي

معنی واژگان:مدام: هميشه، همواره/ خرقه: لباس درويشي و صوفيانه/ باده: شراب/ گرو: رهن/ مگر: مثل اينکه، گويي، شايد/ خرابات: ميخانه/ فطرت: سرشت، آفرينش.

آرایه ها:خرقه و باده و خرابات

واج آرایی:تکرار حرف «خ»

معنی بیت: پیوسته دلق حافظ به گروگان در نزد می فروش است، گوئی وی را از خاک میکدة عشق آفریده اند که چنین گرایشی به میخانه دارد که گفته اند کل شیءِ یرجع الی اصله (هر چیز به اصل خود باز گردد)

……………………………

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا