- *غزل 402*
1- نُکتهای دِلـکَش بگویم، خـالِ آن مَـه رو بِبین
عَقل و جــان را، بَستة زَنجــیرِ آن گیسو ببین
عِیب ِدل کردم ،که وَحشی وَضع و صَحرایی مباش
گفت: چَشــمِ شــیرگیر و غَنجِ آن ،آهــو ببین
2-عِیب ِدل کردم ،که وَحشی وَضع و هرجایی مباش
گفت: چَشــمِ شــیرگیر و غَنجِ آن ،آهــو ببین
3- حَلقــة زُلفَــش تَمــاشـاخانــة بـاد ِصـباست
جانِ صَد صاحِبدِل آن جا ،بَستة یک مو ببین
حَلقــة زُلفَــش تَمــاشـاخانــة بـاد ِصـباست
جانِ صَد صاحِبدِل آن جا ،بَستة هر مو ببین
*لَرزه بر اَعضایِ مِهر از رَشکِ آن مَه رو نِگَر
نافه را خون در جِگَر زان زُلفِ عَنبَر بو ببین
عـابـِـدان ِآفتـــاب از دِلبـَــرِ مــا غـافلنــد
ای مَـلامَتگَر ،خــدا را، رو مَبین وآن رو ببین
عـابـِـدان ِآفتـــاب از دِلبـَــرِ مــا غـافلنــد
ای مَـلامَتگَر ،خــدا را، رو مَبین و رو ببین
4- عـابـِـدان ِآفتـــاب از دِلبـَــرِ مــا غـافلنــد
ای مَـلامَتگو ،خــدا را، رو مَبین، آن رو ببین
5- زُلــفِ دِل دُزدَش صَبا را ،بَند بر گردن نهاد
با هـــوادارانِ رَهرو ،حیــلة هِنـــدو ببین
زُلــفِ دِل دوزَش صَبا را ،بَند بر گردن نهاد
با هـــواخواهانِ رَهرو ،حیــلَتِ هِنـــدو ببین
اینکه من، در جُست وجویِ او زِ خود ،بیرون شدم
کس ندیدهست و نبیند مِثلَـش، از هـــر سو، ببین
6-اینکه من، در جُست وجویِ او زِ خود ،فارِغ شدم
کس ندیدهست و نبیند مِثلَـش، از هـــر سو، ببین
حافـِظ ار در گوشة مِحــراب مینالـد، رَواست
ای مَلامَتگَر، خــدا را آن خَــم ِاَبـرو ببین
7- حافـِظ ار در گوشة مِحــراب مینالـد، رَواست
ای نَصیحتگــو، خــدا را آن خَــم ِاَبـرو ببین
8- از مـُـرادِ شــاه مَنصور ای فَلَـک ،سَـر بَرمَتاب
تیـــزیِ شَـمشــیر بِنگـَــر، قـُــوَّتِ بازو ببین
****************
وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات (بحر رمل مثمن مقصور)
1- نُکتهای دِلـکَش بگویم، خـالِ آن مَـه رو بِبین
عَقل و جــان را، بَستة زَنجــیرِ آن گیسو ببین
موضوع بیت:مقام وحدت و کثرت(خال وحدت و زلف کثرت)
مضمون بیت: خال و زلف دلدار
معنی واژگان:دلکش: جذّاب، جالب توجّه/ مهرو: زيبارو/ ديوانه شدن «عقل» نيز نکته ي ظريفي است، عقل ديوانه شد آن سلسله ي مشکين کو؟/ وحشی وضع: انس ناپذیر و رمنده و سرگشته/ غنج : دلال و کرشمه و حرکت چشم و ابرو
قواعد:زنجير آن گيسو (اضافه ي تشبيهي) گيسوي يار به زنجير تشبيه شده است که عقل و جان که ديوانه ي عشق او شده اند در آن زنجير اسيرند/ کلمه ي دلکش ظاهراً صفت نکته است ولي در حقيقت صفت خال است/ وحشی وضع: صفت ترکیبی
آرایه ها: تضاد و تناسب در جان و عقل
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: لطیفه ای دلپذیر می گویم، به نقطه ی خال مشکین آن ماه رخسار زیبا نگاه کن و جان و خرد را در بند سلسله ی زلف وی بنگر.
……………………………….
2-عِیب ِدل کردم ،که وَحشی وَضع و هرجایی مباش
گفت: چَشــمِ شــیرگیر و غَنجِ آن ،آهــو ببین
موضوع بیت:یار(چشم پرکرشمۀ یارزنجیر دل عاشق است)
مضمون بیت: (چشمان يار) (ناز و کرشمه ي يار)
معنی واژگان:عيب کردن: سرزنش کردن، ملامت کردن، ايراد گرفتن/ وحشي وضع: نااهل، همچون وحشيان/ هر جايي: آنکه هر لحظه به کسي و جايي دل مي بندد و در عشق ثابت قدم نيست.
آرایه ها:آهو: استعاره است از معشوق و دلبر/ معمولاً معشوق را به جهت چشمان زيبا و گردن دلربا به آهو تشبيه مي کنند/ در اين بيت کلمه ي آهو يکي به جهت تناسب با شير آمده است و ديگر به جهت تناسب با «عيب» در مصراع اوّل که فارسي عيب «آهو» مي شود/ کلمه ي وحشي هم متناسب است با شير و آهو
واج آرایی:تکرار حرف «اي»
معنی بیت: بر دلم خرده گرفتم که انس ناپذیر و سرگشته مباش، پاسخ داد که به چشم شیر شکار و کرشمه ی آن یار آهووش نگاهی کن تا موجب این حال را بدانی.
……………………………….
3- حَلقــة زُلفَــش تَمــاشـاخانــة بـاد ِصـباست
جانِ صَد صاحِبدِل آن جا ،بَستة یک مو ببین
موضوع بیت:کثرت و وحدت(خلوتخانۀ صاحبدلان غیب هویت زلف یاراست )
مضمون بیت: زلف يار
معنی واژگان:حلقه: پيچ و تاب/ تماشاخانه: گردشگاه/ صبا: بادي که از شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيامبر ميان عاشق و معشوق است/ صاحبدل: عارف و عاشق حقيقي/ اشاره است به اين که عاشقان صاحبدل در نظر معشوق از باد هم کمترند، در حالي که باد صبا گيسوي يار را پريشان مي کند و به آن دسترس دارد، امّا جان عاشقان، مشتاق يک تار موي اوست
آرایه ها:تناسب در حلقه و زلف و مو
واج آرایی:تکرار آواي «s» و حرف «ز» و نزدیکی مخرج آن ها
معنی بیت: در چنبر گیسوی او (یار) نسیم بهاری به سیر و تفریح می رود و در آن حلقه ی زلف جان بسیاری از اهل دل را به یک تار مو آویخته بنگر.
……………………………..
4- عـابـِـدان ِآفتـــاب از دِلبـَــرِ مــا غـافلنــد
ای مَـلامَتگو ،خــدا را، رو مَبین، آن رو ببین
موضوع بیت:ترجیح جمال معشوق حقیقی بر معشوقان مجازی
مضمون بیت: چهره ي يار
معنی واژگان:عابدان آفتاب: خورشيد پرستان/ غافل: بي خبر/ ملامت گو: سرزنش کننده/ خدا را: براي خدا/ رو مبين: جانب داري مکن، طرفداري مکن، مرحوم قزوینی در حواشی صفحه ی 278 دیوان حافظ نوشته اند: روی دیدن کنایه از جانب داری کردن و طرف گیری باشد، امیر خسرو گوید:
جور رویش بهر که می گویم
روی آن دلربای می بیند
آن رو ببين: چهره ي ما را ببين
آرایه ها: تشبيه تفضيل مضمر، يعني چهره ي يار به خورشيد تشبيه شده است و بر آن برتري داده شده است.
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: ای ملامتگو از بهر خدا جانب داری مکن یعنی جانب آفتاب را منما و آن رو ببین یعنی روی دلبر ما را ببین تا بدانی که هزار مرتبه از آفتاب بهترست و در صفحه ی 476 جامع نسخ دیوان حافظ تألیف مسعود فرزاد در چند نسخه روببین و روببین آمده است و در این صورت معنی بیت چنین تواند بود: پرستندگان مهر از زیبایی چهره ی یار ما بی خبرند که بر شیفتگی ما بر جمال یار خرده می گیرند، ای ملامتگر تنها روی یار ما را بنگر و چه روداری و بی شرمی که در برابر چهره ی او سخن از رویی دیگر می گویی.
…………………………………
5- زُلــفِ دِل دُزدَش صَبا را ،بَند بر گردن نهاد
با هـــوادارانِ رَهرو ،حیــلة هِنـــدو ببین
موضوع بیت: کثرت و وحدت(اسارت سالکان در غیب هویت )
مضمون بیت: زلف يار
معنی واژگان:زلف دل دزد: گيسوي زيباي معشوق که دلها را مي دزدد و در بند خود اسير مي کند/ صبا را بند برگردن نهاد: بند بر گردن صبا گذاشته است يعني باد صبا که تناسب با هوا دارد)/ رهرو: سالک، سالک راه عشق (با اشاره اي به باد صبا که طي کننده ي راه است) حيله: نيرنگ. هندو: غلام هندي که سياه است به اعتبار زلف سياه، معمولاً هندوها در راهها با حيله و نيرنگ راهزني مي کردند و از رهروان مال و ثروت آنها را غارت مي کردند.
قواعد: دل دزد: صفت ترکیبی، زلف موصوف
آرایه ها: هندو: به استعاره مراد هندوی زلف یا گیسوی سیاه/تناسب در زلف و بند و گردن /تناسب در صبا و هوادار و رهرو /تناسب در دزد و هندو /تناسب در زلف و هندو
واج آرایی: تکرار حرف «د» و «ر» در بيت و آواي «h» در مصراع دوم
معنی بیت: گیسوی او که رهزن دل هاست، گردن باد بهاری را در کمند آورد و از وزیدن بازداشت تا بر حلقه هایش نگذرد، حیله و نیرنگ زلف سیاه وی را با صبا که از رهروان دوستار اوست بنگر.
……………………………
6-اینکه من، در جُست وجویِ او زِ خود ،فارِغ شدم
کس ندیدهست و نبیند مِثلَـش، از هـــر سو، ببین
موضوع بیت:مقام فناء-یار(یار بی همتا)
مضمون بیت: طلب و از خود رستن
معنی واژگان:جست و جو: طلب/ فارغ: آسوده، رها.
قواعد: ضمير «ش» در اين بيت به ضمير «اين» راجع مي شود.
واج آرایی: تکرار آواي «s»
معنی بیت: کسي را که من در جستجوي او خود را فراموش کردم و از خود بي خود شدم، تا حال مانند او را کسي نديده و نخواهد ديد. اگر باور نداري، به هر طرف که مي خواهي نگاه کن.
محصول بيت ــ آن جانانى كه من در جستوجويش از خود گذشتم: در طلبش از خود گذشتم كسى نظير او را نديده و نخواهد ديد.
حال تو همهجا را بگرد ولى مثل او را نخواهى ديد.
…………………………….
7- حافـِظ ار در گوشة مِحــراب مینالـد، رَواست
ای نَصیحتگــو، خــدا را آن خَــم ِاَبـرو ببین
موضوع بیت:ناز و نیاز (خندۀ معشوق و گریۀ عاشق )
مضمون بیت: ابروي يار
آرایه ها: محراب: معمولاً شعرا ابروي يار را به طاق محراب تشبيه مي کنند و حافظ با ديدن طاق محراب به ياد ابروي يار افتاده است و مي نالد./تناسب در گوشه و محراب و خم و ابرو
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «آ»
معنی بیت: اگر حافظ در کنج محراب عشق ناله می کند سزاوارست ای اندرزگو، تو را به خدا آن محراب ابرو را بنگر تا دریابی چرا ناله می کنم.
……………………………
8- از مـُـرادِ شــاه مَنصور ای فَلَـک ،سَـر بَرمَتاب
تیـــزیِ شَـمشــیر بِنگـَــر، قـُــوَّتِ بازو ببین
موضوع بیت:ولایت (خداوند یاری رسان اولیاست )
مضمون بیت: مدح شاه منصور
معنی واژگان:مراد: آرزو /شاه منصور: مقصود منصوربن مظفربن مبارزالدين آخرين پادشاه آل مظفر است، فرزند شرف الدین مظفر بن امیر مبارزالدین محمد از آل مظفر که در سال 790 بر شیراز تسلط یافت/ سربرتافتن: سرپيچي کردن/ قوّت: زور، نيرو
واج آرایی:تکرار حرف «ر»
معنی بیت: اي فلک، اي برآوردن مراد و آرزوي شاه منصور روي مگردان و سرپيچي مکن. تيزي شمشير و نيروي بازوي او را ببين؛ يعني اگر در برابر خواسته هاي شاه مقاومت کني، با شمشير تيز و قوّت بازوي او روبه رو خواهي شد.
محصول بيت ــ اى فلك از مراد شاه منصور سر بر متاب: بر وفق مرادش بگرد و تيزى شمشير و قوت بازويش را ببين. يعنى شمشيرش برنده و بازويش نيرومند است حال از قدرتش بپرهيز و مخالف مرادش مباش. الحاصل مطيع و منقاد امرش باش.
……………………………….