• *غزل 401*

1-  چون شَوَم خاکِ رَهَش، دامَن بیَفشانَد زِ َمن

                      وَر بِگویم دِل، بِگَـردان، رو بِگَـردانَد زِ َمن

2- رویِ رَنگین را به هر کس می‌نُماید، هَمچو گُل

                    ور بگـویم بازپـوشان ، بازپـــوشانـد زِ مَن

دیده را گفتم که آخِر یک نَظَر سیرش ببین

         گفت  : می‌خواهی مگر، تا جویِ خون ،راند زِ مَن

3-  چَشم خود را گفتم ،آخِر یک نَظَر سیرش ببین

         گفت  : می‌خواهی مگر، تا جویِ خون ،راند زِ مَن

جان فِدایی وار خواهم بر سَرِ زُلفَش فَشاند

                    کام بِستـانـم از او، یــا داد بِستـانـد زِ َمن

4-  او به خونم تشنه و من بر لبش، تا چون  شود

                    کام بِستـانـم از او، یــا داد بِستـانـد زِ َمن

5-گر چو فَرهادَم به تَلخی جان برآیَد، باک ،نیست

                 بَس ،حکایت‌های شیـرین، باز می‌مانـَـد، زِ مَن

  گر چو شَمعَش پیش میرم، بر غَمَم خَندَد چو صُبح

                      وَر بِرَنجـَم، خاطِـرِ نازک، بِرنجاند زِ َمن

6-گر چو شَمعَش پیش میرم، بر غَمَم خَندان شود

                      وَر بِرَنجـَم، خاطِـرِ نازک، بِرنجاند زِ َمن

7-  دوستان، جان داده‌ام بَهـــرِ دَهانَـش، بنگرید

         کو به چیزی مُختَصَر، چون، باز می‌مانــد ،زِ مَن ؟

خَتم کن حافظ ،که گر زین دست باشد، دَرسِ شوق

           عِشق، در هـر گوشه ای، افسانه ای خـواند زِ َمن

8- صَبر کن حافظ ،که گر زین دست باشد، دَرسِ غَم

           عِشق، در هـر گوشه ای، افسانه ای خـواند زِ َمن

       ***************************

وزن غزل: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (بحر رمل مثمن محذوف)

1-  چون شَوَم خاکِ رَهَش، دامَن بیَفشانَد زِ َمن

                      وَر بِگویم دِل، بِگَـردان، رو بِگَـردانَد زِ َمن

موضوع بیت: ناز و نیاز

مضمون بیت: معشوق جفاکار

معنی واژگان:خاک ره: متواضع، فروتن با اشاره به معني حقيقي آن يعني خاک کوچه و گذرگاه/ دامن افشاندن: ترک کردن و با بيزاري دور شدن با اشاره به معني حقيقي آن يعني تکان دادن دامن براي دور کردن گرد و خاک از آن/ ور: واگر/ دل بگردان: تغيير عقيده و رفتار بده، تاکنون با من بر سر قهر بودي اکنون بر سر مهر آي/ روگرداندن: بي اعتنايي کردن و اظهار تنفر کردن با اشاره به معني حقيقي آن يعني روي خود را به طرف ديگر کردن

آرایه ها: خاک راه کسي شدن،دامن افشاندن، دل گرداندن، روي گردانيدن همه در معنای کنایی به کار رفته است/ طنزي لطيف در بيت وجود دارد/ترادف و تناسب در روي گردانيدن و دامن افشاندن

واج آرایی:تکرار حرف «ش» در مصراع اوّل و تکرار حروف «گ» و «ر» در مصراع دوم.

معنی بیت: چون غبار راه وی گردم، دامن از گرد وجود من پاک می کند و خود را از من دور می سازد و اگر بگویم دل از جفا بگردان و مهربان شو، روی از من می تابد و اعراض می کند.

…………………………………..

2- رویِ رَنگین را به هر کس می‌نُماید، هَمچو گُل

                    ور بگـویم بازپـوشان ، بازپـــوشانـد زِ مَن

موضوع بیت:غیرت(غیرت عاشقی)

مضمون بیت: معشوق جفاکار

معنی واژگان:روي رنگين: چهره ي خوش آب و رنگ/ باز پوشان : سخت نهان ساز/مي نمايد: نشان مي دهد/ همچو گل را طوري به کار برده است که موهم دو معني است يعني آنکه مانند گل چنين کاري مي کند و ديگر آنکه چهره ي او هم همچو گل است

آرایه ها: در اين بيت نيز طنز ظريفي وجود دارد

واج آرایی:تکرار حرف «ر» در مصراع اول و تکرار حرف «ز» در مصراع دوم.

معنی بیت: روي زيبا و خوش آب و رنگ خود را مانند گل به هرکس نشان مي دهد و اگر به او بگويم روي از بيگانه پنهان کن، روي از من مي پوشاند و مرا نامحرم مي داند.

 محصول بيت ــ عارض رنگين چون گلش را به همه نشان مى‌دهد، اگر بگويم كه: از جانان رويت را بپوشان، از من مى‌پوشاند يعنى رويش را از من نهان مى‌كند.

………………………………..

3-  چَشم خود را گفتم ،آخِر یک نَظَر سیرش ببین

         گفت  : می‌خواهی مگر، تا جویِ خون ،راند زِ مَن

موضوع بیت:عشق (عشق و دلدادگی)

مضمون بیت: معشوق جفاکار

معنی واژگان:چشم خود را: به چشم خود/ آخر: عاقبت، بالاخره/ يک نظر: يک نگاه، نگاهي/ سير: کامل، حسابي/ جوي خون: (از چشم) اشک خونين و سرشک/ مصراع دوم بنابراين است که معشوق کاري کند که عاشق پشيمان شود و براي هميشه اشک خونين از چشم او جاري باشد/

آرایه ها: تناسب در چشم و نظر و ديدن / نوعی تناسب در جوي خون هم با چشم / تشخیص/اغراق/ در اين بيت نيز طنز ظريفي وجود دارد

واج آرایی: تکرار حرف «ر»

معنی بیت: به چشم خود سفارش کردم که باری در یک دیدار وی را نیک بنگر. چشم پاسخ داد آیا از این کار قصد توآنست که یار از من خون روانه سازد.

………………………………

4-  او به خونم تشنه و من بر لبش، تا چون  شود

                    کام بِستـانـم از او، یــا داد بِستـانـد زِ َمن

موضوع بیت: ناز و نیاز(اشتیاق و احتیاج)

مضمون بیت: معشوق جفاکار و سرگرداني عاشق

معنی واژگان:به خونم تشنه است: مي خواهد مرا به قتل برساند/ کلمه ي تشنه براي «لبش» هم هست و در اين حالت تشنه به معني مشتاق است/ تا چون شود: تا ببينم چه اتفاقي مي افتد؟ /کام بستانم: به آرزوي دل مي رسم، کام به معني دهان هم هست و اشاره به مشتاقي لبان معشوق است/ داد بستاند: حق خود را مي گيرد (که در اين مورد خون ريختن عاشق را حقّ معشوق مي داند)

آرایه ها: نوعي جناس در خون و چون / به خونم تشنه است در مفهوم کنایی به کار رفته است.

واج آرایی:تکرار حرف «ن»

معنی بیت: یار مشتاق به ریختن خون منست و من آرزومند بوسیدن لب اویم، نمیدانم چه پیش آید، یا من مراد دل از او می گیرم و یا وی مرا بستم می کشد و بر این جفا نام داد می نهد.

………………………………..

5-گر چو فَرهادَم به تَلخی جان برآیَد، باک ،نیست

                 بَس ،حکایت‌های شیـرین، باز می‌مانـَـد، زِ مَن

موضوع بیت:عشق(سخن  جاودانۀ عشق )

مضمون بیت: حکايتهاي شيرين عشق

معنی واژگان:فرهاد: عاشق شيرين که با شنيدن خبر دروغين مرگ شيرين خود را کشت/به تلخي: به بدترين وجه، به ناکامي/ باک نيست: اهميّتي ندارد، ترس و بيمي نيست

آرایه ها: کلمه ي شيرين در بيت باعث ايهام تناسب شده است چون با فرهاد تناسب دارد ولي صفت حکايتهاست/تضاد در  تلخ و شيرين

واج آرایی: تکرار آواي «آ»

معنی بیت: اگر فرهادوار به ناکامی جانم به لب رسد، پروایی نیست، چه بسیار داستان های عاشقانه خوش از من به یادگار بر جای می ماند یا مقصود این است که داستان های بسیار دلپسند از عشق من بر یار که شیرین روزگار است، بر جای خواهد ماند؛ سعدی گوید:

چو فرهاد از جهان سعدی به تلخی می رود اما

               ولیکن شور  شیرینش بماند تا جهان باشد

……………………………..

6-گر چو شَمعَش پیش میرم، بر غَمَم خَندان شود

                      وَر بِرَنجـَم، خاطِـرِ نازک، بِرنجاند زِ َمن

موضوع بیت: ناز و نیاز(رنج عاشق و خندۀ معشوق)

مضمون بیت: معشوق سنگدل زودرنج

معنی واژگان:ميرم: بميرم، (و براي شمع) بگدازد/برنجم: اظهار رنجش کنم/ خاطر نازک: دل حسّاس و زودرنج/

آرایه ها: تناسب درشمع و خندان /تناسب در  شمع و مردن / در بيت طنز لطيفي وجود دارد/

واج آرایی:تکرار حرف «م» در مصراع اول و حرف «ن» در مصراع دوم

معنی بیت: اگر شمع سان در پیشگاه او جان بسپارم، بر اندوه من خنده می زند و اگر آزرده دل شوم، خاطر لطیف نازپرورده را یکبار از من ملول می سازد و می رنجد که چرا از وی رنجیده ام.

………………………………….

7-  دوستان، جان داده‌ام بَهـــرِ دَهانَـش، بنگرید

         کو به چیزی مُختَصَر، چون، باز می‌مانــد ،زِ مَن ؟

موضوع  بیت:ناز و نیاز(جان دادن عاشق و بی عنایتی معشوق)

مضمون بیت: بوسه از معشوق

معنی واژگان:چيزي مختصر: اشاره اش به دو مطلب است يکي کوچکي دهان معشوق و ديگر بوسه اي که از معشوق مي خواهد که در مقابل وصال مختصر است/ باز مي ماند: دريغ مي کند، مضايقه مي کند

آرایه ها: چیزی  مختصر: به استعاره مراد دهان تنگ یار

واج آرایی: تکرار حرف «ن»

معنی بیت: ای یاران، برای گرفتن کام از دهان وی جانفشانی کرده ام. اینک بنگرید که یار دهان تنگ و خرد خویش را از من دریغ می دارد و مرا با یک بوسه به کام نمی رساند.

………………………………..

8- صَبر کن حافظ ،که گر زین دست باشد، دَرسِ غَم

           عِشق، در هـر گوشه ای، افسانه ای خـواند زِ َمن

موضوع بیت:عشق (جاودانگی حدیث غم عشق)

مضمون بیت: افسانه ي عشق

معنی واژگان:صبر کن: منتظر باش، چشم به راه باش، تأمل کن و ببين/ زين دست: از اين نوع، ازين گونه/ درس غم: درس غم عشق/

آرایه ها:تناسب در درس و خواندن و افسانه

واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»

معنی بیت: ای حافظ شکیبا باش که اگر درس اندوه هجران بدینگونه باشد، عشق خانمانسوز در هرجا از ناکامی من داستان ها خواهد گفت.

………………………………..

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا