- *غزل 400*
1- بالابُلَندِ عِشوه گَرِ نَقش بازِ من
کوتاه کــرد قِصِّـۀ زُهـدِ دِرازِ من
2- دیدی دِلا که آخِرِ پیری و زُهد و عِلم
با مَن چه کـرد دیدۀ مَعشوقه بازِ من
3- میتَرسَم از خَرابیِ ایمان که میبَرَد
مِحـرابِ اَبـرویِ تو حُضورِ نمازِ من
4- گفتم به دَلقِ زَرق، بِپوشَم نِشانِ عِشق
غَمـّاز بود اَشک و عَیـان کرد رازِ من
5- مَست است یار و یادِ حَریفان نمیکند
ذِکرَش به خِیر ساقیِ مِسکین نَوازِ من
یا رب کِی آن صَبا بِوَزَد کَز نَسیمِ او
گَـردَد شَمامِۀ کَـرَمَش کارسازِ من
6- یا رب کِی آن صَبا بِوَزَد کَز نَسیمِ آن
گَـردَد شَمامِۀ کَـرَمَش کارسازِ من
7- نَقشی بر آب میزَنَـم از گِریه حالیا
تا کِی شـود قَریـنِ حَقیقَت مَـجازِ من
8- بر خود چو شمع خَنده زَنان گِریه میکنم
تا با تو سَنگدِل چه کند سوز و سازِ من
زاهِد از این نمازِ تو کاری نِمیرَوَد
هـم مَسـتیِ شَبـانه و سوز و نیــازِ مـن
9- زاهِد چو از نَمازِ تو کاری نِمیرَوَد
هـم مَسـتیِ شَبـانه و راز و نیــازِ مـن
حافظ ز غُصّه سوخت بِگو حالَش، ای صَبا
با شاهِ دوست پـَــروَرِ دُشمَن گـُـدازِ من
10- حافظ ز گریه سوخت بِگو حالَش، ای صَبا
با شاهِ دوست پـَــروَرِ دُشمَن گـُـدازِ من
*************************
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (بحر مضارع اخرب مکفوف محذوف)
1- بالابُلَندِ عِشوه گَرِ نَقش بازِ من
کوتاه کــرد قِصِّـۀ زُهـدِ دِرازِ من
موضوع بیت: یار(تجلی جمالی قدر یار غالب بر زهد خشک)
مضمون بیت: عشق و زهد
معنی واژگان:بالابلند: بلند قد، خوش قد و قامت، بلندبالا/ عشوه گر: طنّاز، پرناز و ادا/ نقش باز: زيرک، حيله گر، کسي که براي عاشق خود نقشه ها مي کشد تا او را در عشق استوارتر کند يا امتحان کند/ قصّه زهد دراز: ماجراي زهد و تقواي ساليان بي شمار./ اين عشق او بود که به زهد ساليان دراز من پايان داد
قواعد: بالا بلند: صفت جانشین موصوف
آرایه ها: تناسب در بالا بلند و کوتاه و دراز / تضاد در کوتاه و بلند / تناسب در دراز و کوتاه با قصّه
واج آرایی: تکرار آواي «آ»
معنی بیت: دلبر بلند قامت فریبا و نیرنگ باز من داستان پارسایی دیرینه ی مرا کوتاه کرد، به کنایه یعنی پیرانه سر عاشقی پیشه کردم و ترک زهد گفتم.
……………………………
2- دیدی دِلا که آخِرِ پیری و زُهد و عِلم
با مَن چه کـرد دیدۀ مَعشوقه بازِ من
موضوع بیت: زهد و علم در برابر چشم یار
مضمون بیت: ديده و دل
معنی واژگان:معشوقه باز: زيباپسند، عاشق، خواستار محبوب و معشوق
قواعد: معشوقه باز: صفت مرکب فاعلی، دیده موصوف
آرایه ها:تناسب در ديده و دل (که هرچه ديده بيند دل کند ياد)./ نوعی جناس در ديدي و ديده
معنی بیت: اي دل، ديدي که سرانجام سر پيري چشم عاشق پيشه ي زيباپسند من، پس از عمري پارسايي و دانش اندوزي با من چه کرد و چه بلايي بر سرم آورد!
محصول بيت ــ اى دل ديدى كه در آخر پيرى و زهد و علم، ديده معشوقه بازم با من چه كرد. مراد: در پايان عمر با وجود زهد و علم و تقوى چشمم جانان را ديد كه تو عاشق شدى، اى دل تو و ديدهام به سر من بلاها آورديد.
…………………………..
3- میتَرسَم از خَرابیِ ایمان که میبَرَد
مِحـرابِ اَبـرویِ تو حُضورِ نمازِ من
موضوع بیت:ایمان و نماز ظاهری و ابروی یار در برابر هم
مضمون بیت: ابروي يار
معنی واژگان: حضور: مقصود حضور قلب است که لازمه ي نماز است./ در نمازم خم ابروي تو در ياد آمد – حالتي رفت که محراب به فرياد آمد
آرایه ها: تناسب در ايمان و نماز و محراب و حضور / محراب ابرو: معمولاً خميدگي ابرو به طاق محراب تشبيه مي شود
واج آرایی: تکرار حرف «م»
معنی بیت: از ویران شدن بنای ایمان خود نگرانم، چه طاق ابروی تو جمعیت خاطر و حضور قلب مرا در هنگام عقد نماز صلب می کند، که گفته اند لا صلوة الا بحضور القلب (هیچ نمازی جز به شرط حصول حضور قلب درست نباشد.)
……………………………….
4- گفتم به دَلقِ زَرق، بِپوشَم نِشانِ عِشق
غَمـّاز بود اَشک و عَیـان کرد رازِ من
موضوع بیت: اشک عاشق (اشک غماز)
مضمون بیت: اشک عاشق
معنی واژگان:گفتم: با خود گفتم/ دلق زرق: خرقه ي تزوير و ريا/ غمّاز: سخن چين، رسواکننده/ عيان کرد: آشکار ساخت/ ماجري کم کن و بازآ که مرا مردم چشم – خرقه از سر به در آورد و به شکرانه بسوخت
قواعد: دلق زرق: تشبیه صریح
واج آرایی: تکرار آواي «gh» و «z»
معنی بیت: با خود گفتم با خرقه ی نیرنگ و زهد نمایی آثار عاشقی خود را پنهان سازم، در این میان آب دیده ی من پرده دری کرد و راز عشق مرا هویدا ساخت.
…………………………….
5- مَست است یار و یادِ حَریفان نمیکند
ذِکرَش به خِیر ساقیِ مِسکین نَوازِ من
موضوع بیت: ناز و نیاز (نیاز عاشق و ناز معشوق )
مضمون بیت: ساقي و يار مست
معنی واژگان:حريفان: دوستان، هم پيالگان/ ذکرش به خير: يادش به خير/ مسکين نواز: آن که به بيچاره نظر لطف دارد.
آرایه ها: نوعی جناس در يار و ياد
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»
معنی بیت: یار اینک از باده سرخوش است و یادی از مصاحبان خود نمی کند، یاد ساقی مهربان ما خوش و نکو باد که به عاشقان درویش ناتوان لطفی داشت (مراد از ساقی باز همان یار است که پیش از این عنایت به حریفان داشت)
……………………….
6- یا رب کِی آن صَبا بِوَزَد کَز نَسیمِ آن
گَـردَد شَمامِۀ کَـرَمَش کارسازِ من
موضوع بیت: نفحات ربّانی(طلب نفحات کرم یار )
مضمون بیت: انتظار پيغام يار
معنی واژگان:صبا: بادي که از شمال و مشرق مي وزد و پيام آور و پيام بر ميان عاشق و معشوق است/ نسيم: بو/ شمامه: عطردان، وسيله ي معطرکننده ي دست و فضا، دستنبو/ کارساز: رواج دهنده ي کار، درمان و چاره ي کار.
قواعد: شمامه ي کرم (اضافه ي تشبيهي) يعني بخشش و بزرگواري يار به شمامه تشبيه شده است.
آرایه ها: تناسب در صبا و وزيدن و نسيم و شمامه
معنی بیت: پروردگارا، آن باد بهاری چه زمانی وزیدن خواهد گرفت که بوی خوش نسیم کرمش چاره ساز من بیدل شود.
………………………….
7- نَقشی بر آب میزَنَـم از گِریه حالیا
تا کِی شـود قَریـنِ حَقیقَت مَـجازِ من
موضوع بیت: اشک عاشق (اعجاز گریه مجاز را به حقیقت می رساند)
مضمون بیت: (گريه ي عاشق) (اميد وصال)
معنی واژگان:نقش برآب زدن: اشاره است به گريه کردن و در همان حال تصوير يار را در نظر مجسم کردن، معني ديگر آن کار بيهوده کردن است / حاليا: اکنون/ قرين: مطابق /مجاز: آنچه غيرواقعي است/ حقيقت: آنچه واقعي است.
قواعد: حالیا : قید زمان مأخوذ از حالیاً عربی به تشدید یاء و تنوین
آرایه ها: تضاد در حقيقت و مجاز / تناسب در آب و گريه / نقش بر آب زدن مجاز است و رسيدن به معشوق حقيقت/ ایهام در نقش بر آب زدن
واج آرایی:تکرار حرف «ي» و «ن»
معنی بیت: اکنون گریه ی من از سر ریا و تزویر است و مانند نقش بر آب زدن است که کاری بیهوده است. نمیدانم چه زمان از این گریه ی مجازی دست باز خواهم داشت و از سوز دل گریه ی حقیقی خواهم کرد.
……………………………………..
8- بر خود چو شمع خَنده زَنان گِریه میکنم
تا با تو سَنگدِل چه کند سوز و سازِ من
موضوع بیت:سوز و ساز
مضمون بیت: گريه و خنده ي عاشق و تأثير آن در معشوق
معنی واژگان:برخود: به حال خودم/ سنگدل: بيرحم /سوز و ساز: سوختن و ساختن./ سوز مربوط به گريه و ساز مربوط به خنده است.
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»
معنی بیت: بر حال تباه خود شمع سان خنده ام می گیرد و اشکم روان می شود، نمی دانم که این سوز و ساز در دل سخت تو چه تأثیری خواهد کرد.
…………………………………….
9- زاهِد چو از نَمازِ تو کاری نِمیرَوَد
هـم مَسـتیِ شَبـانه و راز و نیــازِ مـن
موضوع بیت: زاهد و نماز و حافظ و مستی در برابر هم
مضمون بیت: نماز زاهد و راز و نياز مست عشق
معنی واژگان:زاهد: مقصود زاهد رياکار و متظاهر است و نماز رياکارانه فايده اي ندارد/ مستي شبانه: مستي هاي پنهاني که در آن ريايي نيست و راز و نياز عاشقانه که دور از چشم مردم به عمل مي آيد (= مناجات (که همريشه ي نجوي است») و اين دو است که در آنها ريا و شرک نيست و مورد قبول معشوق حقيقي واقع مي شود.
واج آرایی: تکرار حرف «ز»
معنی بیت: ای پارسا، چون از نماز تو کاری ساخته نیست و گرهی نمی گشاید، همانا مستی شبانه و ذکر عاشقانه من برآن برتری دارد.
……………………………….
10- حافظ ز گریه سوخت بِگو حالَش، ای صَبا
با شاهِ دوست پـَــروَرِ دُشمَن گـُـدازِ من
موضوع بیت: عنایت (طلب عنایت از پادشاه دشمن گداز )
مضمون بیت: حافظ و پادشاه
معنی واژگان:سوخت: خواهد سوخت و سوختن در اينجا به معني تباه شدن و از ميان رفتن است و کلمه ي «سوخت» از آن جهت استعمال شده است که با «گداز» تناسب داشته باشد/ دشمن گداز: دشمن سوز، خصم سوز، کسي که دشمنان را به سختي برمي اندازد / صبا: بادي که از طرف شمال يا مشرق مي وزد و پيام آور و پيام بر است.
قواعد: دشمن گداز: صفت مرکب فاعلی/ سوخت:مستقبل محقق الوقوع
آرایه ها: تضاد در دوست و دشمن /تناسب در دوست پرور و دشمن گداز /
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»
معنی بیت: اي باد صبا، حافظ از شدّت گريه سخت به رنج افتاد و سوخت. حال زار او را با شاه دوست پرور دشمن سوز من بازگو کن.
محصول بيت ــ حافظ از غصه سوخت. اى صبا وضع و حال حافظ را به شاهى كه دوستان را در كنف حمايت خود دارد و دشمن را نابود مىكند، اعلام كن كه حافظ را مورد تفقد و توجه خود قرار دهد.
الحاصل كمبودى كه فقر برايش ايجاد كرده است شاه جبران نمايد.
بيت متضمن حسن طلب مىباشد.
………………………………..