- *غزل 399*
کِرِشمه ای کُــن و بازارِ ساحِری بِشکَن
به غَـمزه رونَق ِنامـوسِ سامِری بشکن
1- کِرِشمه ای کُــن و بازارِ ساحِری بِشکَن
به غَـمزه رونَق و نامـوسِ سامِری بشکن
به باد دِه سَر و دَستارِ عالَمی، یعنی
کـُـلاه گـوشـه به آیـینِ دِلبَری بشکن
2- به باد دِه سَر و دَستارِ عالَمی، یعنی
کـُـلاه گـوشـه به آیـینِ سَـروَری بشکن
به زُلـف گوی ،که آیینِ سَرکَشی بُگذار
به غَمـزه گـوی، که قَلبِ سِتَمگَری بشکن
3- به زُلـف گوی ،که آیینِ دلبَــری بُگذار
به غَمـزه گـوی، که قَلبِ سِتَمگَری بشکن
4- بُرون خَرام و بِبَر گویِ خوبی از همه کس
سَـزای حور بِـــدِه، رونَـقِ پَــــری بشـکن
5- به آهوانِ نَظَــر شیــرِ آفتاب بِگیر
به اَبــــروانِ دوتـا، قـوسِ مُشـتـَـری بشـکن
6- چو عَطرسای شود زُلفِ سُنبُل از دَمِ باد
تــو قیـمَتَـش به سَـرِ زُلــفِ عَنبـَـری بشـکن
چو عَندَلیب، فَصاحَت فُروشَد، ای حافظ
تـو رونَقَش به ســـخن گفتـنِ دَری بشـکن
7- چو عَندَلیب، فَصاحَت فُروشَد، ای حافظ
تـو قَـدرِ او به ســـخن گفتـنِ دَری بشـکن
**************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)
1- کِرِشمه ای کُــن و بازارِ ساحِری بِشکَن
به غَـمزه رونَق و نامـوسِ سامِری بشکن
موضوع بیت: یار(اعجاز کرشمۀ چشم یار )
مضمون بیت: غمزه و کرشمه ي يار
معنی واژگان:کرشمه: ناز و غمزه، به گوشه ي چشم اشاره کردن/ بازار شکستن: از رونق انداختن/ ساحري: سحر و جادو/ غمزه: ناز و کرشمه، اداهاي شيرين/ رونق: رواج/ ناموس: آبرو/ سامري: يکي از گروه بني اسرائيل که همراه حضرت موسي به سوي ارض موعود مي رفتند و گوساله اي از طلا ساخت و با سحر و جادو آن را به صدا درآورد و گروهي به او گرويدند، آن که پرستش گوساله کرد (نقل از منتهی الارب) نام ساحر معروف عصر حضرت موسی که در غیاب آن حضرت از زر و زیورها گوساله ای ساخت و قوم موسی را فریفت و گفت معبود شما و موسی همین گوساله است، نگاه کنید به آیات 85 به بعد سوره ی طه (20)
آرایه ها: تناسب در کرشمه و غمزه و رونق
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: جلوه ی حسنی بنما و با افسون نگاه خود بازار جادوگری را از رونق بینداز و با ناز و کرشمه رونق کار و شهرت و آوازه ی سامری را از میان ببر.
……………………………
2- به باد دِه سَر و دَستارِ عالَمی، یعنی
کـُـلاه گـوشـه به آیـینِ سَـروَری بشکن
موضوع بیت: تجلی(تجلی عزّت و صلابت معشوق )
مضمون بیت: جلوه گري يار
معنی واژگان:به باد ده: از ميان ببر/ دستار: سربند، عمامه/ به باد دادن سر و دستار: سر بند و عمامه ديوانه شدن و همه چيز را فدا کردن/ عالمي: همه ي مردمان دنيا/ کلاه گوشه شکستن: کلاه را کج نهادن، طرفي از کلاه را تو بردن/ آيين سروري: روشي که بزرگان اعمال مي کنند
آرایه ها: نوعي جناس در سر و سروري / تناسب در سر و دستار و کلاه
معنی بیت: گوشه ی کلاه خود را به شیوه ی سروری و تاج داری در جهان خوبان خم بده و بر زن و بر دلبری بیفزا تا سر و سربند یک عالم یا عالمیان را به باد دهی.
………………………..
3- به زُلـف گوی ،که آیینِ دلبَــری بُگذار
به غَمـزه گـوی، که قَلبِ سِتَمگَری بشکن
موضوع بیت: یار (زلف و غمزۀ چشم یار )
مضمون بیت: طلب عنايت يار
معنی واژگان:آيين دلبري: روش دل بردن، راه و رسم عاشق کردن/. بگذار: رها کن/ غمزه: ناز و کرشمه و اداهاي شيرين/قلب شکستن: شکست دادن، از ميان بردن./ مقصود از آيين دلبري در مصراع اوّل، دل بردن توأم با رنج دادن عاشق است و مقصود از ستمگري نيز ظلم و ستم به عاشقان است
واج آرایی: تکرار حروف «ک» و «گ»
معنی بیت: به گیسوی پریشان خود بگو که دست از روش دل ربودن بردار و به ناز و کرشمه خود بفرما که قلب سپاه ستم را بشکند و بیش با تیر نگاه و کمان ابرو عاشقان را دل خسته نسازد.
………………………..
4- بُرون خَرام و بِبَر گویِ خوبی از همه کس
سَـزای حور بِـــدِه، رونَـقِ پَــــری بشـکن
موضوع بیت: تجلی(طلب تجلی جمالی )
مضمون بیت: زيبايي يار
معنی واژگان:برون خرام: با ناز و کرشمه از خانه بيرون آي و جلوه گري کن/گوي خوبي بردن (از): در مسابقه ي (زيبايي) از همه پيشي گرفتن/ حور: زنان زيبا و سياه چشم بهشتي/ سزاي حور بده: زنان زيبايي بهشتي را تنبيه کن/ رونق شکستن: از رواج انداختن/ پري: جن مؤنث که مظهر زيبايي است.
آرایه ها:تناسب در خوبي و حور و پري
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: به ناز و کرشمه ای جلوه بنما و گوی حسن از میدان خوبان بربای و حور بهشتی را که ادعای برابری با تو در زیبایی دارد به سزای خود برسان و بازار جمال پریان را بی رونق بساز.
……………………………………………….
5- به آهوانِ نَظَــر شیــرِ آفتاب بِگیر
به اَبــــروانِ دوتـا، قـوسِ مُشـتـَـری بشـکن
موضوع بیت: یار (چشم و ابروی یار و تجلی آنها )
مضمون بیت: چشم و ابروي يار
معنی واژگان: شيرآفتاب: خانه ي ممتاز خورشيد برج اسد است که در اين زمان خورشيد با زمين نزديک ترين فاصله را دارد/ معمولاً شير آهو را مي گيرد ولي در اينجا اين آهوانند که شير را مي گيرند/ دوتا: خميده/ قوس مشتري: ستاره ي مشتري يکي از دو خانه اش قوس است (خانه ي ديگر آن حوت است)
آرایه ها: شیر آفتاب: تشبیه صریح/ آهوان نظر:تشبیه صریح /تناسب در قوس به معني کمان است که با ابروي خميده / تضاد درآهو و شير / تناسب در شير آفتاب و قوس مشتري / تناسب در ابرو و دوتا و قوس/بگير و بشکن با ظرافت به کار رفته است/ آهوان نظر: چشمان يار به آهو تشبيه شده است که در ضمن زيبايي چشمان آهو نيز مورد اشاره است.
واج آرایی: تکرار حرف «ب»
معنی بیت: شیر خورشید را گرفتار آهوان چشم خود کن و با ابروان خمیده کمان مشتری را خرد کن.
………………………….
6- چو عَطرسای شود زُلفِ سُنبُل از دَمِ باد
تــو قیـمَتَـش به سَـرِ زُلــفِ عَنبـَـری بشـکن
موضوع بیت:تجلی (تمنای تجلی زلف یار )
مضمون بیت: زلف يار
معنی واژگان:عطرساي: خوشبوکننده/ زلف سنبل: گلبرگهاي سنبل به زلف سنبل تعبير شده است/ دم باد: نفس باد، وزش باد/ قيمت شکستن: از ارزش انداختن، بي بها ساختن/ عنبري: خوشبو، معطر
قواعد: زلف عنبری: موصوف و صفت نسبی
آرایه ها: تناسب در عطر و سنبل و دم باد و عنبري / تناسب در زلف و سنبل /تناسب در زلف و شکستن
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»
معنی بیت: چون گیسوی سنبل با دم نسیم عطرافشانی آغازد، تو با پریشان کردن زلف عنبر بوی بهای عطر سنبل را بکاه و بی قدر و قیمتش بساز.
…………………………………………………………..
7- چو عَندَلیب، فَصاحَت فُروشَد، ای حافظ
تـو قَـدرِ او به ســـخن گفتـنِ دَری بشـکن
موضوع بیت: شعر حافظ
مضمون بیت: حافظ و شعر او
معنی واژگان:عندليب: بلبل/ فصاحت فروشد: زبان آوري خود را به رخ اين و آن مي کشد/ قدر: ارزش/ دري: زبان فارسي که از زمان ساسانيان به بعد در ايران رايج شده است و منسوب به دربار پادشاهان است.
معنی بیت: چون بلبل در بازار سخن شیوایی عرضه کند تو قدر و مقام او را با سخن سرایی به زبان فارسی دری کاسته ساز و بازارش را از رونق بینداز.
…………………………………………………………..