* غزل 397*
ز دَر دَرآی و شَبِستانِ ما مُنَوَّر کن
هَوایِ مَجلِسِ روحانیان مُعَطَّر کن
1 – ز دَر دَرآ و شَبِستانِ ما مُنَوَّر کن
هَوایِ مَجلِسِ روحانیان مُعَطَّر کن
وَگَر فَقیه نَصیحَت کند که عِشق مَباز
پیاله ای بِدَهَش ،گو دِماغ را تَـر کن
2- اگر فَقیه نَصیحَت کند که عِشق مَباز
پیاله ای بِدَهَش ،گو دِماغ را تَـر کن
3- به چَشم و اَبرویِ جانان سِپُردهام دل و جان
بیا بیا و تَمـاشـایِ طاق و مَنظَر کن
سِتاره ای شبِ هِجران نمیفشاند نور
به بامِ قَصر بَرآی و چِراغِ مَه بَرکُن
4- سِتارۀ شبِ هِجران نمیفشاند نور
به بامِ قَصر بَرآ و چِراغِ مَه بَرکُن
5- بگو به خازِنِ جَنَّت که خاکِ این مَجلِس
به تُحفِه بَر سویِ فِردوس و عودِ مِجمَر کُن
ازین مُزَوَّجِه و خِرقه نیک در تَنگَم
به یک کِـرِشمۀ صوفی کُشَم قَلَندَر کن
6- ازین مُزَوَّجِه و خِرقه نیک در تَنگَم
به یک کِـرِشمۀ صوفی وَ شَم قَلَندَر کن
چو شاهِدانِ چَمَن زیردستِ حُسنِ تواَند
کِرِشمـه بَـر سَمَن و جِلوه دَر صِنوبَر کُن
7- چو شاهِدانِ چَمَن زیردستِ حُسنِ تواَند
کِرِشمـه بَـر سَمَن و جِلوه بَـر صِنوبَر کُن
فُضول، نَفس حِکایَت بَسی کند، ساقــی
تو کارِ خود مَدِه از دست و مَی به ساغَر کن
8- فُضولِ نَفس حِکایَت بَسی کند، ساقــی
تو کارِ خود مَدِه از دست و مَی به ساغَر کن
9- حِجابِ دیدۀ اِدراک شد شُعاعِ جَمال
بیا و، خَرگَهِ خورشیـد را مُنَوَّر کن
طَمَع به نَقدِ وِصـالِ تو حَدِّ من نَبُوَد
حواله ایم بِدان لَبِ لَعلِ هَمچو شَکَّر کن
10- طَمَع به قَندِ وِصـالِ تو حَدِّ ما نَبُوَد
حَوالَتَم به لَبِ لَعلِ هَمچو شَکَّر کن
لَبِ پیاله بِبوس آنگَهَش به مَستان دِه
بِدین دَقیـقه مَشامِ خِرَد مُعَنبَر کُن
11- لَبِ پیاله بِبوس آنگَهی به مَستان دِه
بِدین دَقیـقه دِماغِ مُعاشِران تَر کُن
12- پس از مُلازِمَتِ عِیش و عِشقِ مَهرویان
ز کارهـا که کنی شـعرِ حافظ از بَـر کن
*****************************
وزن غزل: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (بحر مجتث مثمن مخبون اصلم)
1 – ز دَر دَرآ و شَبِستانِ ما مُنَوَّر کن
هَوایِ مَجلِسِ روحانیان مُعَطَّر کن
موضوع بیت: رؤیت (تمنای دیدار یار)-یار (دیدن یار نفس را تازه می کند)
مضمون بیت: انتظار ديدار يار
معنی واژگان:ز در درآ: وارد خانه شو، به درون خانه بيا/ شبستان: خانه، حرمسرا، استراحتگاه شبانه/ منوّر: روشن، نوراني/ هوا: قضا/ روحانيان: اهل دل/ معطّر: خوشبو، عطراگين.
آرایه ها:تناسب در شبستان و مجلس و در/تناسب در هوا و معطّر
واج آرایی: تکرار حرف «ر» و آواي «آ» معنی بیت: از در سرای به درون بخرام و اقامتگاه شبانه یا شب خانه ی ما را که تاریک است، به نور جمال خود روشن کن و هوای محفل اهل معنی را به قدوم خود بویا ساز.
……………………………….
2- اگر فَقیه نَصیحَت کند که عِشق مَباز
پیاله ای بِدَهَش ،گو دِماغ را تَـر کن
موضوع بیت: فقیه ناصح و باد در برابر هم
مضمون بیت: فقيه و عشق و مستي
معنی واژگان:فقيه: عالم مذهبي، کسي که فقه مي داند، به تعبير قدما دانشمند/ عشق مباز: به دنبال عشق و عاشقي مرو/ پياله: مقصود جام شراب/ گو دماغ را تر کن: تا بر سر عقل بيايد و از خشک مغزي برهد/ در بيت طنز ماهرانه اي هست و اشاره اي است به عشق و مستي
معنی بیت: اگر دانای دین اندرز دهد که از عشق ورزی دست بدار، جامی به وی بده و بگو بنوش تا تر دماغ شوی و از خشکی برهی.
…………………………
3- به چَشم و اَبرویِ جانان سِپُردهام دل و جان
بیا بیا و تَمـاشـایِ طاق و مَنظَر کن
موضوع بیت: یار(دل سپردن به چشم و ابروی یار)
مضمون بیت: چشم و ابروي معشوق
معنی واژگان:جانان: معشوق/ دل و جان سپردن: سخت عاشق شدن/ طاق: سقف هلالي که معمولاً در محراب به کار مي رود و ابروي هلالي معشوق را به آن تشبيه مي کنند/ منظر: نظرگاه، جلوه گاه/ معمولاً طاق و منظر براي عمارتهاي باشکوه و ديدني به کار مي رود که مردم براي تماشاي آن مي روند.
آرایه ها: در بيت لف و نشر مشوش هست يعني طاق اشاره به ابرو و منظر اشاره به چشم است./ نوعی جناس در جان و جانان
واج آرایی: تکرار آواي «آ»
معنی بیت: دل و جان به چشم و ابروی یار دادم، بشتاب و بیا تا طاق و نظرگاهی زیبا نظاره کنی.
……………………………..
4- سِتارۀ شبِ هِجران نمیفشاند نور
به بامِ قَصر بَرآ و چِراغِ مَه بَرکُن
موضوع بیت: تجلی جمالی(تمنای تجلی جمالی)
مضمون بیت: انتظار ديدار يار
معنی واژگان:هجران: دوري از يار، فراق/ نمي فشاند نور: روشني بخش نيست/ برآ: بالا بيا/برکن: روشن کن و بالا ببر/ ستاره ي شب هجران يعني ستاره در شب هجران
قواعد: چراغ مه: (اضافه ي تشبيهي) يعني ماه به چراغ تشبيه شده است.
آرایه ها: تناسب در ستاره و شب و نور و چراغ و ماه / نوعي ظرافت در برآمدن و برکردن
واج آرایی: تکرار حروف «ب» و «ن» و آواي «آ»
معنی بیت: ستاره ی شبانگاه جدایی فروغ ندارد، تو بر بام کاخ برشو و چراغ ماه رخسار خود را برافروز و طلعت تابناکت را بنما.
………………………….
5- بگو به خازِنِ جَنَّت که خاکِ این مَجلِس
به تُحفِه بَر سویِ فِردوس و عودِ مِجمَر کُن
موضوع بیت: یار(برتری درگاه یار از بهشت)
مضمون بیت: خاک محفل اهل دل
معنی واژگان:خازن: خزينه دار/ خازن بهشت: همان رضوان دربان بهشت است/ اين مجلس: همان محفل روحانيان است/ تحفه: سوغات، هديه/ فردوس: بهشت/ عود: چوبي است که در آتش مي ريزند و باعث خوشبو شدن فضا مي شود/ مجمر: آتشدان، منقل
واج آرایی: تکرار حروف «ج» و «خ» در مصراع اوّل و حرف «ر» در مصراع دوم.
معنی بیت: به رضوان نگاهبان بهشت بگو که غبار این محفل را به ارمغان با خود به باغ فردوس بر و این خاک معطر را عود مجمر بهشت ساز.
…………………………..
6- ازین مُزَوَّجِه و خِرقه نیک در تَنگَم
به یک کِـرِشمۀ صوفی وَ شَم قَلَندَر کن
موضوع بیت: خرقه و کرشمۀ یار در برابر هم
مضمون بیت: صوفي ريايي و صوفي حقيقي
معنی واژگان:مزوّجه: کلاهي که ميان آن آکنده از پنبه بوده و صوفيان بر سر مي گذاشته اند، تاج صوفيان/ خرقه: لباس صوفيان و درويشان/ مقصود از مزوجه و خرقه در مصراع اول کلاه و خرقه صوفيان رياکار و صوفيانه./ وش:مقصود از کرشمه ي صوفي وش، نگاههاي مؤثري بوده است که صوفيان بزرگ با همان نگاه سالکين را به طريق مطلوب مي کشانيده اند/ قلندر: کسي است که سعي در تخريب عادات و رسوم کند و سرمايه ي حالش جز فراغ خاطر نباشد، حافظ قلندران را صوفيان راستين و درستکار مي داند.
قواعد: مزوجه: اسم مفعول از تزویج و کلاهی است که میان آن پنبه می آگنند(نقل از حاشیه ی صفحه ی 274 دیوان حافظ به اهتمام شادروان محمد قزوینی)
صوفی وش: ، صفت کرشمه.
آرایه ها: تناسب در مزوجه و خرقه و صوفي و قلندر / در اين بيت، در يک مصراع، اشاره به صوفيان زمان خود دارد که رياکار و مزوّرند و در مصراع ديگر اشاره به صوفيان حقيقي دارد/ نوعي جناس و ظرافت در کلمات «نيک» و «تنگ» و «بيک»
واج آرایی: تکرار حروف «ر» و «ک»
معنی بیت: از این کلاه پنبه ای و دلق پشمینه ی صوفی نمایان مزور سخت به تنگ آمده ام، ای محبوب، با کرشمۀ عنایت و نگاه مهری که از آن صوفیان با صفاست مرا وارسته ای پاکباز بساز و از زهدفروشی و خودنمایی وارهان.
……………………………
7- چو شاهِدانِ چَمَن زیردستِ حُسنِ تواَند
کِرِشمـه بَـر سَمَن و جِلوه بَـر صِنوبَر کُن
موضوع بیت: ترجیح حُسن معشوق حقیقی بر دیگر شاهدان
مضمون بیت: معشوقي زيباتر از گلها
معنی واژگان:شاهدان چمن: زيبايان باغ، مقصود گلهاي باغ است/ زيردست: پايين تر، فروتر/ حسن: زيبايي/ کرشمه: ناز و غمزه، به گوشه ي چشم نگريستن/ سمن: گل ياسمن/ جلوه کردن: جلوه فروشي کردن، ناز و افتخار کردن/ صنوبر: درختي است که معمولاً قد و قامت يار را به آن تشبيه مي کنند
آرایه ها:تناسب در شاهدان چمن و سمن و صنوبر / نوعي جناس در سمن و چمن
واج آرایی: تکرار حرف «ن»
معنی بیت: چون زیبایان گلزار در جمال فرو دست تواند، پس با چهره ی زیبای خود بر یاسمن ناز بنما و با قامت بلند در پیش صنوبر خودنمایی کن.
……………………………….
8- فُضولِ نَفس حِکایَت بَسی کند، ساقــی
تو کارِ خود مَدِه از دست و مَی به ساغَر کن
موضوع بیت: نفس(نفس امّاره مانع نوشیدن بادۀ تجلی )-عنایت (چشم عنایت به دست ساقی داشتن )
مضمون بیت: ميخواري و نظر ديگران
معنی واژگان:فضول نفس: هرزه دراي پر حرف/ حکايت بسي کند: حرف زيادي مي زند/ ساغر: جام شراب
آرایه ها:تناسب در ساقي و مي و ساغر
واج آرایی: تکرار آواي «s» و «z»
معنی بیت: هرزه درائی و بیهوده گویی نفس داستان ها می سراید ولی تو ای ساقی به کار خود بپرداز و می در جام کن تا دل ما را از غم دنیا آزاد کنی.
……………………………
9- حِجابِ دیدۀ اِدراک شد شُعاعِ جَمال
بیا و، خَرگَهِ خورشیـد را مُنَوَّر کن
موضوع بیت: تجلی(تمنای تجلی )- حجاب
مضمون بیت: انتظار ديدار يار
معنی واژگان:حجاب: پرده، مانع/ ديدۀ ادراک: چشم فهم و درک/ شعاع جمال: پرتو زيبايي/ خرگه خورشيد: سراپرده ي خورشيد، مقصود دل شاعر است/ منوّر: نوراني، روشن
آرایه ها:تناسب در ديده و شعاع و خورشيد و منوّر
معنی بیت: در پرتو زیبایی تو چشم خرد خیره شد، برخیز و سراپرده ی آفتاب را به فروغ جمال خود نورانی کن.
………………………………
10- طَمَع به قَندِ وِصـالِ تو حَدِّ ما نَبُوَد
حَوالَتَم به لَبِ لَعلِ هَمچو شَکَّر کن
موضوع بیت: رؤیت (دیدار در خور خواستن )
مضمون بیت: طلب بوسه
معنی واژگان: حدّ ما نبود: در حدّ ما نيست، ما هرگز به آن نمي توانيم رسيد/ حوالتم کن: مرا ارجاع بده، مرا بفرست بسوي/ لب لعل: لب گلگون/ قند وصال: شهد وصل ،
قواعد:قند وصال: (اضافه ي تشبيهي) يعني رسيدن به وصال يار را به قند تشبيه کرده است.
آرایه ها: تناسب در قند و شکر
واج آرایی: تکرار حرف «ل» در مصراع دوم. معنی بیت: امید رسیدن به شهد وصال تو از اندازه ی توان ما بیرون است، کار ما را به لب شکرین واگذار تا مگر به بوسه ای دل ما را خوش سازد.
……………………………
11- لَبِ پیاله بِبوس آنگَهی به مَستان دِه
بِدین دَقیـقه دِماغِ مُعاشِران تَر کُن
موضوع بیت: عنایت(انتظار عنایت از ساقی)
مضمون بیت: ساقي و ظرافت کار او
معنی واژگان:لب پياله ببوس: کمي از جام شراب را بنوش/ آنگهي: سپس/ مستان: ميخواران/ دقيقه: نکته ي باريک، کار با ظرافت، شيرينکاري/ معاشران: همنشينان، مجلسيان/ دماغ تر کردن: شاداب کردن و سر حال آوردن.
آرایه ها: تناسب در پياله و مستان و دماغ تر کردن
واج آرایی: تکرار آواي «b» و «m»
معنی بیت: ای محبوب، بر لب جام برای تبرک بوسه ای بزن و آنگاه به دست مستان بده و با این لطیفه و شیرین کاری مصاحبان را تردماغ و سر خوش بساز.
………………………………
12- پس از مُلازِمَتِ عِیش و عِشقِ مَهرویان
ز کارهـا که کنی شـعرِ حافظ از بَـر کن
موضوع بیت: حافظ و شعر او
مضمون بیت: شعر حافظ
معنی واژگان:ملازمت: پيوستگي/ اشتغال عيش: شادي و عشرت/ از بر کردن: به حافظه سپردن.
معنی بیت: پس از پرداختن به عيش و خوشي و عشق ورزي به معشوقان ماه رو، از جمله کارهايي که بايد انجام دهي، اين است که شعر حافظ را از حفظ کني.
محصول بيت ــ پس از عيش و عشرت و عشقورزى و عشقبازى با مهرويان از كارهايى كه مىكنى يكى هم اين باشد كه شعر حافظ را حفظ كنى يعنى بعد از انجام آن كارها كارت ازبر كردن شعر حافظ باشد الحاصل بعد از آن به اين كار مشغول باش.
………………………………..