*غزل 394*
ای رویِ ماه مَنظَــرِ تــو نــوبَهارِ حُسن
خال و خَطِ تو مَرکَزِ لُطف و مَدارِ حُسن
1- ای رویِ ماه مَنظَــرِ تــو نــوبَهارِ حُسن
خال و خَطِ تو مَرکَزِ حُسن و مَدارِ حُسن
در چَشمِ پُرخُمارِ تو پَنهان فُنون سِحر
در زُلــفِ بــیقَرارِ تو پِیدا قَــرارِ حُسن
2- در چَشمِ پُرخُمارِ تو پَنهان فُسونِ سِحر
در زُلــفِ بــیقَرارِ تو پِیدا قَــرارِ حُسن
3- ماهـی نَتافــت هَمچــو تـو از بُرجِ نیکوئی
سَروی نَخاست چون قَدَت از جویبارِ حُسن
4- خُرَّم شد از مَلاحَتِ تو عَهدِ دِلبَـری
فَرُّخ شد از لَطافَتِ تو روزگارِ حسن
5- از دامِ زُلـف و دانة خالِ تو در جهــان
یک مُرغِ دِل نماند نَگَشته شِکارِ حسن
6- دایِم به لُطف دایة طَبع از میانِ جان
میپَروَرَد به ناز تـو را در کِنارِ حسن
گِردِ لَبَت بنفشه از آن تازه و تَر است
کابِ حَیات میخورد از چشمه سارِ حسن
7- گِردِ لَبَت بنفشه از آن تازه و تَر است
کابِ حَیات میخورد از جویبارِ حسن
8- حافظ طَمَع بُریــد که بینَد نَظیـرِ تو
دَیّار نیست جُز رُخَت اندر دیارِ حسن
****************************
وزن غزل: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات (بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف مقصور)
1- ای رویِ ماه مَنظَــرِ تــو نــوبَهارِ حُسن
خال و خَطِ تو مَرکَزِ حُسن و مَدارِ حُسن
موضوع بیت: یار (وصف روی و خال و خط یار)
مضمون بیت: چهره و خال و خط يار
معنی واژگان:روي: چهره/ ماه منظر: آنچه به شکل ماه باشد/ نوبهار: فصل بهار، مظهر زيبايي، گل و شکوفه ي تازه، نوعي گل (در ميان فصول سال بهترين و زيباترين فصل نوبهار است و حسن و زيبايي نيز از جهتي براي هرکس وقتي مشخص دارد و در اجتماع نيز اشخاصي مظهر و نوبهار حسن اند.) /حسن: زيبايي/ خال: چون به صورت نقطه است به مرکز دايره و خط چون مانند دايره در اطراف چهره ي معشوق است به مدار يا محور دايره تعبير شده است/ خط: موهاي نرم و لطيفي که در اطراف چهره ي معشوق پيدا مي شود و زيبايي او را بيشتر مي کند
آرایه ها: تناسب در روي و خال و خط /تناسب در ماه (به جهت گرد بودن) و مرکز و مدار
واج آرایی: تکرار حرف «ر»
معنی بیت: ای که چهرةتو منظرة زیبای ماه را دارد و بهار آراستة جهان زیبائی است، خال سیاه رخسار تو مرکز دایرة جمال و سبزة عذار تو محیط و مدار این دایره است.
…………………….
2- در چَشمِ پُرخُمارِ تو پَنهان فُسونِ سِحر
در زُلــفِ بــیقَرارِ تو پِیدا قَــرارِ حُسن
موضوع بیت: یار (وصف چشم و زلف یار )
مضمون بیت: چشم و زلف معشوق
معنی واژگان:پرخمار: خمارآلود، مخمور، خماري، خمارين/ فسون سحر: ورد جادوگري (حافظ اين ترکيب را طوري به کار برده است که انسان احساس مي کند که کلمه جمع است و اين به جهت «ن» در فسون است)/ بيقرار: پريشان
آرایه ها: نوعی تضاد و جناس در بيقرار و قرار / تضاد در پيدا و نهان
واج آرایی:تکرار حرف «ر» و آواي «آ»
معنی بیت: در دیدة نیم مست تو معجزة جادوگری نهان است و در گیسوی پریشان تو قرارگاه زیبائی است.
……………………………
3- ماهـی نَتافــت هَمچــو تـو از بُرجِ نیکوئی
سَروی نَخاست چون قَدَت از جویبارِ حُسن
موضوع بیت: ترجیح صفات معشوق حقیقی بر دیگر معشوقان – یار (وصف رخسار و قامت یار)
مضمون بیت: خوبي يار و قدّ يار
معنی واژگان:نتافت: نتابيد، ندرخشيد/ برج: هريک از دوازده قسمت منطقة البروج که عبارتند از: حمل- ثور- جوزا – سرطان – اسد- سنبله- ميزان- عقرب- قوس- جدي- دلو، حوت/ نيکويي: خوبي/ برج نیکوئی: برج آسمان جمال /نخاست: سبز نشد، سر بر نزد/ جویبارحسن: جوی بوستان زیبایی
قواعد: جويبار حسن: (اضافه ي تشبيهي) يعني زيبايي به جوي آب تشبيه شده است که در کنار آن سروي سبز شده باشد
آرایه ها: برج نیکوئی: استعارة مکنیه/ جويبار حسن: استعارةمکنیه/ تناسب در ماه و تافتن و برج /تناسب در سرو و خاستن و قد و جويبار
واج آریی:تکرار حرف «ت»
معنی بیت: از برج جمال و زيبايي، هيچ ماهي مانند تو نتابيد و از جويبار لطافت و حسن، هيچ سروي به موزوني تو نروييد.
محصول بيت ــ از برج زيبايى ماهى چون تو نتابيد: از برج لطافت چون تو ماهى طلوع نكرد. و از جويبار حسن، چون قدت سروى نرست، خلاصه نه چون تو ماهى ظاهر شد از اوج لطافت و نه چون قدت سروى رست از جويبار حسن.
……………………………
4- خُرَّم شد از مَلاحَتِ تو عَهدِ دِلبَـری
فَرُّخ شد از لَطافَتِ تو روزگارِ حسن
موضوع بیت: یار (وصف ملاحت و لطافت یار)
مضمون بیت: ملاحت و لطافت يار
معنی واژگان:خرّم: باطراوت و سرسبز/ ملاحت: نمکين بودن/ عهد دلبري: دور دلربايي/فرّخ: مبارک/ لطافت: لطف و صفا و ظرافت/ روزگار حسن: زمان زيبايي/ در اين بيت و دو بيت قبل از آن، نوعي قرينه سازي با ظرافت به کار رفته است.
معنی بیت: از شیرین نمکی یا نمک حسن داشتن تو روزگار دلستانی طراوت و تازگی یافت و از نازک اندامی تو ایام زیبائی فرخنده ومبارک گشت.
……………………………..
5- از دامِ زُلـف و دانة خالِ تو در جهــان
یک مُرغِ دِل نماند نَگَشته شِکارِ حسن
موضوع بیت: یار (وصف خال و زلف یار )
مضمون بیت: زلف و خال يار
قواعد:دام زلف: (اضافه ي تشبيهي) يعني زلف به دام تشبيه شده است.
آرایه ها: تناسب در دام و دانه و مرغ و شکار /تناسب در زلف و خال و دل و حسن
واج آرایی:تکرار حرف «ن» و آواي «t» و «d»
معنی بیت: هر طایر دلی که در عالم بود از بند گیسو و دانة خال تو نرست و صید شاهین جمال تو گشت.
……………………………….
6- دایِم به لُطف دایة طَبع از میانِ جان
میپَروَرَد به ناز تـو را در کِنارِ حسن
موضوع بیت: یار (وصف یار )
مضمون بیت: طبيعت و زيبايي يار
معنی واژگان:دايم: همواره، هميشه/لطف: مهرباني/ از ميان جان: از صميم قلب/ مي پرورد: پرورش مي دهد/ به ناز: با ناز و نوازش/ کنار: آغوش
قواعد:دايه ي طبع: (اضافه ي تشبيهي) طبيعت به دايه تشبيه شده است.
آرایه ها: نوعی تضاد در کنار و ميان / نوعی جناس در دايه و دايم /تناسب در دايه و مي پرورد و کنار و ناز
معنی بیت: دایة طبیعت پیوسته با مهربانی از صمیم جان تو را در آغوش زیبائی خداداد پرورش می دهد.
…………………………..
7- گِردِ لَبَت بنفشه از آن تازه و تَر است
کابِ حَیات میخورد از جویبارِ حسن
موضوع بیت: یار (وصف یار )
مضمون بیت: لب و دهان و خط عذار يار
معنی واژگان:گرد: اطراف/ بنفشه: استعاره است براي موهاي نرم و لطيف اطراف لب معشوق/ آب حيات: آب زندگاني/ جويبار حسن: مقصود دهان معشوق است.
آرایه ها: تناسب در بنفشه و تازه و تر و آب و خوردن و جويبار
واج آرایی: تکرار حرف «ب» و آواي «t» و «d»
معنی بیت: بر پیرامون لب تو بنفشة خط سبزت بدان جهت خرم و با طراوت است که آب نوشین بقا از جویبار بستان حسن تو می نوشد.
………………………….
8- حافظ طَمَع بُریــد که بینَد نَظیـرِ تو
دَیّار نیست جُز رُخَت اندر دیارِ حسن
موضوع بیت: یار(یار بی مثال )
مضمون بیت: چهره ي بي نظير يار
معنی واژگان:طمع بريدن: قطع اميد کردن/ نظير: مثل، مانند/ديّار: کس، موجود، فرد/ ديار: سرزمين.
آرایه ها: نوعی جناس در ديّار و ديار /مراعات تجنیس ناقص دارند
واج آرایی:تکرار حرف «ي» و آواي «t» و «d» و آواي «s» و «z»
معنی بیت: حافظ امید ندارد که دیگری به جمال تو بیابد، جز طلعت دلگشای تو در ملک زیبائی چهره ای نیست.
………………………..