*غزل 391*
1- خوشتَر از فِکرِ مَی و جام چه خواهد بودَن؟
تا بِبینَم که ،سَــراَنــجام چه خواهَد بودن؟
2- غَمِ دِل چند تـَـوان خـورد که ایّام نَماند
گو نَه دِل باش و نَه ایّام ،چه خواهد بودن ؟
3 – مُرغِ کَم حَوصَلِه را گو غمِ خود خور، که بر او
رَحــمِ آن کس که نَهَد دام، چه خواهد بودن؟
4- باده خور غَم مَخور و پَندِ مُقَلِّد مَنیوش
اِعتبارِ سُخَــنِ عـام، چه خـواهد بـودن؟
5- دَست رَنجِ تو همان بِه که شَوَد صَرف به کام
دانـــی آخِــر که به ناکام، چـه خواهد بودن ؟
پیـرِ مَیخانه چه خوش خواند مُعَمّائی دوش
از خَطِ جام، که فَرجام چه خواهد بودن؟
6- پیـرِ مَیخانه هَمـیخواند مُعَمّائی دوش
از خَطِ جام، که فَرجام چه خواهد بودن؟
7- بُردَم از رَه، دِلِ حافظ به دَف و چَنگ و غَزَل
تا جَـــزایِ مَنِ بَــدنام چه خـــواهد بودن؟
********************************
وزن غزل: فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فع لن(بحر رمل مثمن مخبون اصلم)
1- خوشتَر از فِکرِ مَی و جام چه خواهد بودَن؟
تا بِبینَم که ،سَــراَنــجام چه خواهَد بودن؟
موضوع بیت: حُسن عاقبت (باده نوشان ولایت عاقبت به خیرند)
مضمون بیت: خوشباشي و غنيمت دانستن دم
معنی واژگان :خوشتر: بهتر، دلپذيرتر. سرانجام: عاقبت، عاقبت کار
آرایه ها: نوعی جناس در جام و انجام
معنی بیت: چه چيزي بهتر و خوش تر از فکر کردن به جام شراب است؟ بايد ببينم که چه عاقبت چه پيش خواهد آمد!
محصول بيت ــ چه چيز مىتواند بهتر و شيرينتر از فكر مى و جام باشد، هرچه فكر مىكنم مىبينم كه از اين مطلب شيرينتر و خوشتر فكرى پيدا نمىشود.
……………………………………
2- غَمِ دِل چند تـَـوان خـورد که ایّام نَماند
گو نَه دِل باش و نَه ایّام ،چه خواهد بودن ؟
موضوع بیت: دنیاو بی اعتباری آن
مضمون بیت: بي غمي و تکيه بر عدم
معنی واژگان:ايّام: عمر/ بيت نشان دهنده ي آن است که «بعد از من و تو ليل و نهارهاي زيادي خواهد آمد»
واج آرایی:تکرار حرف «ن»
معنی بیت: اندوه خاطر تا کی توان داشت چه عمر سپری شد، بگذار دلی نباشد و روزگار هم نماند، باکی نیست؛ استفهام مجازاً مفید نفی.
………………………….
3 – مُرغِ کَم حَوصَلِه را گو غمِ خود خور، که بر او
رَحــمِ آن کس که نَهَد دام، چه خواهد بودن؟
موضوع بیت: حُسن عاقبت (به فکر حُسن عاقبت )
مضمون بیت: روزگار و انفسا
معنی واژگان:حوصله: در اصل به معني چينه دان مرغ است که با کلمه ي مرغ متناسب است ،به کنایه به معنی تاب و شکیب و تحمل/ کم حوصله: ناشکيبا/ گو غم خود خور: بايد به فکر خود باشد/ رحم: رحمت و مهرباني و دلسوزي
آرایه ها: تناسب در مرغ و حوصله و خوردن و دام
معنی بیت: به مرغ تنگ حوصله بگو که به فکر خود باش و از دام حادثه بگریز و خود را در بند تعلقات دنیوی که مانند صیادی است میفکن چه آنکه دام میگسترد بر شکار خود رحمی نمی آورد.
…………………………..
4- باده خور غَم مَخور و پَندِ مُقَلِّد مَنیوش
اِعتبارِ سُخَــنِ عـام، چه خـواهد بـودن؟
موضوع بیت: عام و خاص (توصیه به باده نوشی و دوری از نصیحت عالمان قشری)
مضمون بیت: بي اعتنايي به حرف مردم
معنی واژگان:باده: شراب/ مقلّد: کسي که از ديگران تقليد مي کند و به سخن ديگران عمل مي کند/ منيوش: گوش مکن/ اعتبار: پايه و اساس داشتن، اهميّت/ عام: در اصل مخفف عامي به معني کور و بيسواد و جاهل و در اينجا همان مقلّد است.
قواعد: مقلد: ، اسم فاعل از تقلید
معنی بیت: باده بنوش و اندوه مبر و به اندرز آنکه خود از دیگری تقلید می کند و استقلال فکر ندارد، گوش فرا مده و مپذیر، چه گفتار عامه را اهمیت و اعتباری نیست؛ استفهام مجازاً مفید نفی.
………………………………..
5- دَست رَنجِ تو همان بِه که شَوَد صَرف به کام
دانـــی آخِــر که به ناکام، چـه خواهد بودن ؟
موضوع بیت: کشش و کوشش(کوشش سبب کشش می شود)
مضمون بیت: غنيمت دانستن دم و خوشباشي
معنی واژگان:دست رنج: درآمد، حاصل مادي کار/ کام: آرزو/ بناکام: خواهي نخواهي
آرایه ها: نوعی جناس در کام و ناکام
معنی بیت: مزد تو که حاصل کوشش تست بهتر آنست که به مراد و آرزوی تو مصرف شود، میدانی که به ناخواه باید به فرجام هر چه داری بگذاری و بگذری.
……………………….
6- پیـرِ مَیخانه هَمـیخواند مُعَمّائی دوش
از خَطِ جام، که فَرجام چه خواهد بودن؟
موضوع بیت: پیرو استاد(پیرواقف اسرار است)
مضمون بیت: آينده ي نامعلوم و خوشباشي
معنی واژگان:پيرميخانه: همان پيرمغان است که مرشد حافظ است/ معمّا: مطلبي که حلّ آن مشکل باشد، گره کور علمي/ دوش: ديشب/ خط جام: براي جام شراب هفت خط فرض مي کردند و هرکس بنابر ظرفيت خود خطي از جام را تعيين مي کرد که جام را تا آن خط پُر از شراب کنند و به او بدهند اين خطها از لبه ي جام به پايين از اين قرار است: جور و بغداد و بصره و ازرق – اشک و کاسه گر و فرودينه/ فرجام: عاقبت، پايان کار
آرایه ها:نوعی جناس در جام و فرجام
معنی بیت: دیشب پیر میکده یا پیر مغان از هفت خط جام معمائی کشف کرد و سخنی پوشیده را آشکار نمود و گفت که پایان کار آدمی بناخواه وی چه خواهد بود.
…………………………….
7- بُردَم از رَه، دِلِ حافظ به دَف و چَنگ و غَزَل
تا جَـــزایِ مَنِ بَــدنام چه خـــواهد بودن؟
موضوع بیت: عشق (عاشقی و شیفتگی )
مضمون بیت: موسيقي و حافظ
معنی واژگان:از راه بردن: منحرف کردن/ دف: آلت موسيقي که نام ديگر آن دايره ي زنگي است/چنگ: آلت موسيقي زهي/ جزا: کيفر
معنی بیت: دل حافظ را با نوای دف و چنگ و چامه عاشقانه از راه بدر بردم و بدنام کردم و خود نمی دانم که کیفر من گمراه رسوا چه خواهد بود؛ در هر دو مصراع فاعل حافظ است و چنانکه دیدیم گاه شاعر برای خود شخصیتی ثانوی فرض می کند و از زبان او سخن می گوید.
……………………………..